معنی: واژگان، لغت، فرهنگ لغات، فهرست لغات و اسامی، مجموع لغات یک زبانمعانی دیگر: واژگان (مجموع لغات یک زبان یا علم یا شخص)، (هنر و موسیقی و غیره) وسایل بیان، بیان افزار، واژه نامه، فهرست واژه ها
• (2)تعریف: the words or phrases used in a particular field. • مشابه: cant, lexicon
- the vocabulary of geological science
[ترجمه گوگل] واژگان علم زمین شناسی [ترجمه ترگمان] واژگان علم زمین شناسی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: the words or phrases used by or familiar to a particular person or group of people. • مشابه: argot, cant
• (4)تعریف: a list of words, usu. arranged alphabetically and defined, used for instruction or reference; lexicon.
جمله های نمونه
1. passive vocabulary
واژگان ناکنش ور (لغت هایی که شخص می داند ولی به کار نمی برد).
2. persian vocabulary contains many words of arabic origin
واژگان فارسی حاوی واژه های بسیاری است که ریشه ی عربی دارند.
3. technical vocabulary
واژگان فنی
4. the technical vocabulary was a little outside my range
واژگان فنی آن کمی از گستره ی (فهم) من خارج بود.
5. to command a large vocabulary
به واژگان بسیاری احاطه داشتن
6. you must learn the vocabulary at the end of each chapter
بایستی واژگان آخر هر فصل را یاد بگیرید.
7. he has an enormous musical vocabulary
در موسیقی ید طولایی دارد.
8. he too used the classical vocabulary of columns and porticos
او سبک معماری کلاسیک یعنی ستون و رواق را به کار گرفت.
9. an intelligent man with a large vocabulary
مردی باهوش با واژگانی گسترده
10. in order to build up the sight vocabulary of children
برای تقویت واژگان نظری کودکان
11. these dialects partook of the common body of indo-european vocabulary
این گویش ها واژگان مشترک هند و اروپایی را دارا بودند.
12. Some of the technical vocabulary may be unfamiliar to you.
[ترجمه گوگل]ممکن است برخی از واژگان فنی برای شما ناآشنا باشد [ترجمه ترگمان]برخی از واژگان فنی ممکن است برای شما ناآشنا باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There is a vocabulary at the back of our English book.
[ترجمه گوگل]یک واژگان در پشت کتاب انگلیسی ما وجود دارد [ترجمه ترگمان]یک دایره لغات در پشت کتاب انگلیسی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The English language is rich in vocabulary.
[ترجمه Ali] زبان انگلیسی پر از لغات است
|
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی از نظر واژگان غنی است [ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی غنی از واژگان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He has a small vocabulary and is only able to express himself in a limited fashion.
[ترجمه زینب سرآمد] او دایره واژگان کوچکی دارد و تنها قادر است به شیوه ا ی محدود خود را بیان کند.
|
[ترجمه گوگل]او دایره لغات کمی دارد و فقط می تواند خود را به شکل محدود بیان کند [ترجمه ترگمان]او یک دایره لغات کوچک دارد و تنها می تواند خود را با یک مد محدود بیان کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The word 'think tank' entered the vocabulary in the 1960s.
[ترجمه گوگل]کلمه "اندیشکده" در دهه 1960 وارد واژگان شد [ترجمه ترگمان]کلمه \"فکر\" در دهه ۱۹۶۰ وارد دایره لغات شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. A good way to enlarge your vocabulary is to read a daily newspaper.
[ترجمه گوگل]یک راه خوب برای افزایش دایره لغات خود خواندن یک روزنامه روزانه است [ترجمه ترگمان]یک راه خوب برای بزرگ کردن دایره لغات تان خواندن یک روزنامه روزانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
واژگان (اسم)
terminology, vocabulary
لغت (اسم)
word, verb, vocabulary
فرهنگ لغات (اسم)
vocabulary
فهرست لغات و اسامی (اسم)
vocabulary
مجموع لغات یک زبان (اسم)
vocabulary
تخصصی
[کامپیوتر] فهرست لغات
انگلیسی به انگلیسی
• stock of words used by an individual or existing in a language, lexicon; list of words and their definitions in alphabetical order (especially for the purpose of learning) your vocabulary is the total number of words you know in a particular language. the vocabulary of a language is all the words in it. the vocabulary of a particular subject is the group of words that are typically used when discussing it.
پیشنهاد کاربران
واژگان ، کلمات ، لغات
دایره واژه/دایره لغات. یک مجموعه است که شامل واژه های آشنا و مأنوس در زبان سخن گفتن یک انسان می باشد. دایره واژه معمولاً با افزایش سن آن فرد، گسترش می یابد. دایره واژه یک ابزار مفید و اساسی برای ارتباط و به دست آوردن دانش ( یادگیری ) می باشد.
دایره لغت
فرهنگ واژگان، واژگان، واژه نامه
to have a wide vocabulary
لغات • تعریف: all the words that exist in a particular language or subject • مثال: Every week our Spanish teacher gives us a list of vocabulary ( = words ) to learn.
vocabulary term: اصطلاح لغوی
سبک در معماری
فهرست لغات ، واژگان ،
vocabulary ( علوم کتابداری و اطلاع رسانی ) واژه مصوب: واژگان تعریف: مجموعهای از واژههای یک زبان که به وسیلۀ مردم یا طبقهای از مردم یا فرد در زمینهای از دانش یا نظایر آن به کار میرود
خزانه واژگان
سبک a range of artistic or stylistic forms, techniques, or movements
بیان
دامنه ی لغات دامنه ی واژگان در زبانشناسی: lexicon
ذخیره لغات ـ حجم واژها، شمار واژه ها ( ئی که یک نفر یاد دارد ) ذخیره لغات انگلیسی سارا الان رشد می کند. Sara's English vocabulary is growing now. به سوئدی/سویدی: Saras ordf�rr�d i engelska v�xer nu.
[رایانه] دایره واژه ( مجموعه تمام واژه ها )
واژگان
بیان، زبان به عنوان نمونه: visual vocabulary: بیان بصری یا musical vocabulary: زبان موسیقیایی