vitals

/ˈvaɪtl̩z//ˈvaɪtl̩z/

معنی: اعضای حیاتی و موثر بدن
معانی دیگر: اعضای حیاتی و موثر بدن مثل قلب و ریه

جمله های نمونه

1. The heart performs a vital bodily function.
[ترجمه گوگل]قلب یک عملکرد حیاتی بدن را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]قلب یک تابع بدنی حیاتی را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A strong opposition is vital to a healthy democracy.
[ترجمه گوگل]یک اپوزیسیون قوی برای یک دموکراسی سالم حیاتی است
[ترجمه ترگمان]یک اپوزیسیون قوی برای دموکراسی سالم حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His support is vital for our project.
[ترجمه گوگل]حمایت او برای پروژه ما حیاتی است
[ترجمه ترگمان]حمایت او برای پروژه ما حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company's commitment to providing quality at a reasonable price has been vital to its success.
[ترجمه گوگل]تعهد این شرکت به ارائه کیفیت با قیمت مناسب برای موفقیت آن حیاتی بوده است
[ترجمه ترگمان]تعهد شرکت برای تامین کیفیت در یک قیمت منطقی برای موفقیت آن حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is absolutely vital that food supplies should be maintained.
[ترجمه گوگل]این کاملاً حیاتی است که منابع غذایی باید حفظ شود
[ترجمه ترگمان]این کاملا حیاتی است که تامین غذا باید حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Liaison between police forces and the art world is vital to combat art crime.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین نیروهای پلیس و دنیای هنر برای مبارزه با جرایم هنری حیاتی است
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین نیروهای پلیس و دنیای هنر برای مبارزه با جرائم هنری حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These matters are vital to the national security.
[ترجمه گوگل]این مسائل برای امنیت ملی حیاتی است
[ترجمه ترگمان]این مسائل برای امنیت ملی حیاتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Early detection of the disease is vital.
[ترجمه گوگل]تشخیص زودهنگام بیماری حیاتی است
[ترجمه ترگمان]تشخیص اولیه این بیماری حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's vital to have a sense of humor in this job.
[ترجمه گوگل]داشتن حس شوخ طبعی در این شغل بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]داشتن حس شوخ طبعی در این شغل حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The work she does is absolutely vital .
[ترجمه گوگل]کاری که او انجام می دهد کاملاً حیاتی است
[ترجمه ترگمان]کاری که او انجام می دهد کاملا حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is vital that the contract be freely entered into.
[ترجمه گوگل]این حیاتی است که قرارداد آزادانه منعقد شود
[ترجمه ترگمان]مهم است که قرارداد به آزادی وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perseverance is vital to success.
[ترجمه گوگل]پشتکار برای موفقیت حیاتی است
[ترجمه ترگمان]پشت کار برای موفقیت حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Good communication is vital in a large organization.
[ترجمه گوگل]ارتباطات خوب در یک سازمان بزرگ حیاتی است
[ترجمه ترگمان]ارتباط خوب در یک سازمان بزرگ حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Clinton singled out education as a vital tool in bridging the gap between rich and poor.
[ترجمه گوگل]آقای کلینتون آموزش را به عنوان ابزاری حیاتی برای پر کردن شکاف بین فقیر و غنی معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]آقای کلینتون تحصیل را به عنوان ابزاری مهم برای پر کردن شکاف بین فقیر و فقیر انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hospitals are increasingly depending on charity for vital equipment.
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها به طور فزاینده ای به کمک خیریه برای تجهیزات حیاتی وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها به طور فزاینده ای وابسته به کمک های خیریه برای تجهیزات ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعضای حیاتی و موثر بدن (اسم)
vitals

انگلیسی به انگلیسی

• vital or essential organs (heart, lungs, liver and brain)

پیشنهاد کاربران

بپرس