visualize

/ˈvɪʒwəˌlaɪz//ˈvɪʒʊəlaɪz/

معنی: تصور کردن، تجسم کردن، متصور ساختن، در پیش چشم نمودار کردن
معانی دیگر: مجسم کردن، تنا کردن، در فکر خود دیدن، پیش بینی کردن، مرئی شدن یا کردن، پدیدار کردن یا شدن، نمایان کردن یا شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: visualizes, visualizing, visualized
• : تعریف: to create a mental picture or image.
مشابه: conceive, dream, imagine

- Inventors seem to have a special ability to visualize.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد مخترعان توانایی خاصی برای تجسم دارند
[ترجمه ترگمان] مخترعین به نظر می رسد که توانایی خاصی برای تجسم کردن داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: visualization (n.)
• : تعریف: to form or have a mental picture of.
مشابه: conceive, dream, fancy, image, imagine, picture, see

- Her writing is so rich and detailed that it's easy to visualize the scenes she describes.
[ترجمه گوگل] نوشته های او آنقدر غنی و دقیق است که به راحتی می توان صحنه هایی را که توصیف می کند تجسم کرد
[ترجمه ترگمان] نوشتن او بسیار غنی و با جزئیات است که تجسم کردن صحنه هایی که او توصیف می کند آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Try to visualize yourself achieving your goals.
[ترجمه گوگل] سعی کنید خود را در حال رسیدن به اهداف تجسم کنید
[ترجمه ترگمان] سعی کنید خودتان را مجسم کنید که به اهداف خود دست پیدا می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I visualize her entering the stage riding on a white horse.
[ترجمه امیر هاشمی] من ورود او به صحنه سوار بر اسب سفید را تصور میکنم
|
[ترجمه گوگل] او را مجسم می کنم که سوار بر اسبی سفید وارد صحنه می شود
[ترجمه ترگمان] او را مجسم می کردم که سوار بر اسب سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. it is hard for me to visualize the consequences of an atomic war
برای من دشوار است که نتایج یک جنگ اتمی را در نظر مجسم کنم.

2. I tried to visualize the house while he was describing it.
[ترجمه حمید ] من تلاش کردم تا تجسم کنم آن خانه را هنگامی که او درحال توصیف آن بود
|
[ترجمه گوگل]من سعی کردم خانه را در حالی که او در حال توصیف آن بود تجسم کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم آن خانه را در حالی که داشت توصیف می کرد مجسم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I could visualize the scene in the office.
[ترجمه گوگل]می توانستم صحنه را در دفتر تجسم کنم
[ترجمه ترگمان]می توانستم صحنه را در دفتر مجسم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Visualize this thing that you want, see it, feel it, believe in it. Make your mental blue print, and begin to build.
[ترجمه گوگل]این چیزی را که می خواهید تجسم کنید، ببینید، احساسش کنید، به آن باور داشته باشید طرح آبی ذهنی خود را بسازید و شروع به ساختن کنید
[ترجمه ترگمان]این چیزی را که می خواهید تصور کنید، آن را ببینید، آن را احساس کنید، آن را باور کنید، آن را باور کنید چاپ آبی ذهنی خود را بسازید، و شروع به ساخت آن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Try to visualize him as an old man.
[ترجمه گوگل]سعی کنید او را به عنوان یک پیرمرد تجسم کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید او را به عنوان یک پیرمرد مجسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was hard to visualize how it could have been done.
[ترجمه گوگل]تجسم اینکه چگونه می‌توانست انجام شود، سخت بود
[ترجمه ترگمان]تجسم کردن اینکه چگونه ممکن بود انجام شود سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She couldn't visualize climbing the mountain.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست بالا رفتن از کوه را تصور کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست مجسم کند که از کوه بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is difficult to visualize how the town must have looked years ago.
[ترجمه گوگل]تجسم این که شهر باید سال ها پیش چگونه به نظر می رسید دشوار است
[ترجمه ترگمان]تجسم کردن این که چگونه شهر سال ها پیش به نظر می رسید دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I can't visualize what this room looked like before it was decorated.
[ترجمه گوگل]نمی توانم تصور کنم این اتاق قبل از تزئین چه شکلی بود
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم تصور کنم که این اتاق چه شکلی بود، قبل از آن که تزیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I can't visualize myself ever getting married.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم خودم را در حال ازدواج تصور کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم تصور کنم که هرگز ازدواج نکرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He could not visualize her as old.
[ترجمه گوگل]او نمی‌توانست او را پیر تصور کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست او را مثل گذشته مجسم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Somehow I can't visualize myself staying with this company for much longer.
[ترجمه گوگل]به نوعی نمی توانم تصور کنم که مدت طولانی تری در این شرکت بمانم
[ترجمه ترگمان]به هر حال نمی توانم خودم را مجسم کنم که بیش از این با این کمپانی بمانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I remember meeting him but I just can't visualize him.
[ترجمه گوگل]به یاد دارم که با او ملاقات کردم اما نمی توانم او را تجسم کنم
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که او را ملاقات کردم، اما نمی توانم او را مجسم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It can help to visualize yourself making your speech clearly and confidently.
[ترجمه گوگل]این می تواند به تجسم خود کمک کند که سخنرانی خود را واضح و با اطمینان بیان می کنید
[ترجمه ترگمان]آن می تواند به تجسم کردن خود به طور واضح و با اطمینان کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصور کردن (فعل)
fancy, imagine, trow, fail, ween, ideate, conceive, visualize

تجسم کردن (فعل)
visualize

متصور ساختن (فعل)
visualize

در پیش چشم نمودار کردن (فعل)
visualize

انگلیسی به انگلیسی

• picture, envisage, conjure up, imagine; make image of internal organs by means of x-rays (also visualise)
if you visualize something, you form a mental picture of it because you cannot see it at that time.
if you visualize a situation that is assumed or invented, you imagine it.

پیشنهاد کاربران

نشان دادن
در ریاضیات به معنای رسم کردن یک تابع در صفحه دو بعدی یا سه بعدی است که اصطلاحا به آن تصویر کردن یا visualize میگویند.
در نظر داشتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : visualize / envision
✅️ اسم ( noun ) : visibility / vision / visionary / visualization
✅️ صفت ( adjective ) : visible / visionary / visual
✅️ قید ( adverb ) : visibly / visually
مجسم کردن
تصویر سازی ذهنی
تصویرسازی یا تصویرپردازی
تصور کردن
تجسم کردن
مشخص کردن
به تصویر کشیدن

بپرس