villain

/ˈvɪlən//ˈvɪlən/

معنی: شریر، خونی، ادم پست، تبه کار، لات، رذل، ارقه، بدذات
معانی دیگر: عامل بد، مایه ی شر و فساد و غیره، ناکس، سفله، آدم شرور، بی شرف، (رمان ها و غیره) آدم بد (در برابر قهرمان داستان)، رجوع شود به: villein، (مهجور) بی ادب، بی نزاکت، پست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: villainess (n.)
(1) تعریف: a vile or evil person; scoundrel.
مترادف: bastard, blackguard, knave, reprobate, scoundrel, viper
مشابه: churl, creep, cur, dastard, devil, louse, malefactor, miscreant, ne'er-do-well, rascal, rat, reptile, rogue, snake, wretch

- Many elderly people were deceived by this villain.
[ترجمه گوگل] بسیاری از افراد مسن فریب این شرور را خوردند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از افراد مسن توسط این تبه کار فریب خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in a fictional work, such a personage, or any agency, that causes trouble for, or opposes, the hero or heroine.
مترادف: antagonist
مشابه: enemy, foe, heavy, opponent

- Uriah Heep is the villain in the novel David Copperfield by Charles Dickens.
[ترجمه گوگل] اوریا هیپ شرور رمان دیوید کاپرفیلد نوشته چارلز دیکنز است
[ترجمه ترگمان] مثل این است که آقای کاپرفیلد، آقای کاپرفیلد، آقای کاپرفیلد، آقای کاپرفیلد، آقای کاپرفیلد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any person, agency, or condition considered to be a chief cause of suffering, misery, or failure.
مترادف: culprit
مشابه: demon, heavy, scapegoat, whipping boy

- Poverty is the villain in these countries.
[ترجمه حسین] نمیدونم منیش چیه
|
[ترجمه ارذاتت] مایه فساد در این کشور ها به خاطر فقر می باشد.
|
[ترجمه Nila] فقر مایه فساد دراین کشورهاست
|
[ترجمه مهیار] در این کشورها فساد، فقر است.
|
[ترجمه سعید] فقر کابوس این کشور است
|
[ترجمه ابریشمی] فقر کابوس این کشورها است
|
[ترجمه گوگل] فقر در این کشورها شرور است
[ترجمه ترگمان] فقر در این کشورها فقر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: variant of villein.

جمله های نمونه

1. arch villain
رذل بزرگ

2. the villain of the piece
مایه ی صد من شیر،باعث همه ی دردسرها،گناهکار اصلی

3. a black villain
بزهکار سیه دل

4. a manifold villain
آدمی که از چندین نظر رذل است (رذل تمام و کمال).

5. ozone is considered to be the chief villain in this process
ازن عمده ترین عامل مضر در این فرآیند محسوب می شود.

6. When the villain fell down the well, everyone lived happily ever after.
[ترجمه گوگل]وقتی شرور از چاه افتاد، همه با خوشحالی زندگی کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی که آن جنایتکار سقوط کرد، همه با خوشحالی و خوشی زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A man may smile and smile and be villain.
[ترجمه VIllAIN] یک مرد میتواند با خنده هایش شرور باشد
|
[ترجمه گوگل]یک مرد ممکن است لبخند بزند و لبخند بزند و شرور باشد
[ترجمه ترگمان]یک مرد می تواند لبخند بزند و لبخند بزند و شرور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was financially involved with a villain.
[ترجمه گوگل]او از نظر مالی با یک شرور درگیر بود
[ترجمه ترگمان] اون از نظر مالی با یه آدم شرور دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He wore a black cloak, like a pantomime villain.
[ترجمه گوگل]او یک شنل سیاه پوشیده بود، مانند یک شرور پانتومیم
[ترجمه ترگمان]شنل سیاه پوشیده بود، مثل a pantomime
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Frank ran dodgy errands for a seedy local villain.
[ترجمه گوگل]فرانک برای یک شرور محلی بدسرپرست کارهای بد انجام داد
[ترجمه ترگمان]فرانک برای یه آدم جنایتکار، یه ماموریت بد انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The king is represented as a villain in the play.
[ترجمه گوگل]شاه به عنوان یک شرور در نمایشنامه نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]پادشاه به عنوان یک جنایتکار در نمایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's hard to identify the real villain of the piece in this case.
[ترجمه مریم سالک زمانی] شناسایی سرنخ اصلی فساد در این پرونده، آسان نیست.
|
[ترجمه گوگل]در این مورد تشخیص شخصیت شرور واقعی قطعه سخت است
[ترجمه ترگمان]خیلی سخته که اون تبهکار واقعی این پرونده رو شناسایی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The villain made no scruple of committing murder.
[ترجمه مریم سالک زمانی] جنایتکار، بابت ارتکاب قتل ذره ای عذاب وجدان نداشت.
|
[ترجمه گوگل]شرور هیچ ابهامی از ارتکاب قتل نداشت
[ترجمه ترگمان]این آدم شرور هیچ تردیدی برای ارتکاب به قتل نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A faulty fuse was the villain of the piece.
[ترجمه مریم سالک زمانی] مایۀ تمامی این گرفتاری ها، یک فیوز خراب بود.
|
[ترجمه گوگل]یک فیوز معیوب، شرور قطعه بود
[ترجمه ترگمان] یه فیوز معیوب، اون آدم شرور اون تیکه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was cast as the villain.
[ترجمه مریم سالک زمانی] نقش او در فیلم، شخصیتی منفی بود.
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان شخصیت شرور انتخاب شد
[ترجمه ترگمان] اون نقش یه آدم شرور رو بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She seems to have cast me as the villain in her latest emotional upheaval.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او من را به عنوان شخصیت شرور در آخرین تحول عاطفی خود انتخاب کرده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد او مرا همان طور که در آخرین انقلاب احساسی او جنایتکار بود، به من محول کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The police still haven't nailed the villain.
[ترجمه مریم سالک زمانی] پلیس هنوز آن جنایتکار را نگرفته است.
|
[ترجمه گوگل]پلیس هنوز مرد شرور را نشناخته است
[ترجمه ترگمان]پلیس هنوز آن تبهکار را میخکوب نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I like films where the villain comes to a sticky end!
[ترجمه مریم سالک زمانی] من شیفته فیلم هایی هستم که شخصیت های منفی در آنها عاقبت بدی پیدا می کنند.
|
[ترجمه گوگل]من فیلم هایی را دوست دارم که در آن شخصیت شرور به پایان می رسد!
[ترجمه ترگمان]من فیلم ها رو دوست دارم جایی که اون جنایتکار داره به یه پایان چسبناک میرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شریر (اسم)
viper, villain

خونی (اسم)
fiend, killer, murderer, cutthroat, villain, cannibal, miscreant, misdoer

ادم پست (اسم)
bugger, menial, scoundrel, reptile, skate, villain, cur

تبه کار (اسم)
malefactor, villain

لات (اسم)
villain

رذل (اسم)
scoundrel, villain, rapscallion

ارقه (اسم)
scoundrel, villain

بدذات (اسم)
villain

انگلیسی به انگلیسی

• scoundrel, wicked person; scoundrel in a story or play
a person who deliberately harms other people or breaks the law is sometimes referred to as a villain.
the villain in a particular situation is the person, group, or country that is held responsible for things going wrong.
a villain in a play, film, or novel, is an important character who behaves badly and is responsible for many of the bad things that happen.

پیشنهاد کاربران

1. آدم شرور. شر 2. مجرم. جنایتکار 3. ( فیلم. نمایش. داستان ) شخصیت منفی. ضد قهرمان
مثال:
many people have been tricked by villains with false identity cards
مردم بسیاری توسط آدمهای شرور با کارتهای شناسایی دروغین فریب خورده بودند.
آدم شرور و پست
حقه باز
the villain of the piece = علت همه گرفتاری ها - مایه اصلی دردسر - بن فساد
villain ( n ) ( vɪlən ) =the main bad character in a story, e. g. He often plays the part of the villain. =a person who is morally bad =a criminal, villainous =very evil, villainy =immoral behavior
villain
جرسومه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : villain / villainy
✅️ صفت ( adjective ) : villainous
✅️ قید ( adverb ) : villainously
UK informal
/ˈvɪl. ən/
a criminal
انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی/ مجرم، تبهکار
Bert's just a small - time villain
The armed villains run off into the night
Some people have been tricked by
villains with false identity cards
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/villain?q=Villains
شرور. بیانگر شخصیت منفی. . .
( یکی از اهنگای KDA🚬 )
مایه دردسر
آدم شرور، آدم شر، جنایتکار، جانی
Noun - countable :
۱ - شخصیت منفی ( در اصطلاح عامیانه : آدم بَدِ ) یا ضدقهرمان در یک فیلم، داستان، نمایش نامه یا کتاب
به عنوان مثال :
He’s just like the villain out of a James Bond film

...
[مشاهده متن کامل]

۲ - مجرم
آدم شیطان صفت
شرور
به عنوان مثال :
The world’s worst villains now have access to chemical weapons
۳ - آدم بی ادب و بی شخصیت
به عنوان مثال:
The real villains are the companies that get their products made by low - paid workers
۴ - عامل مخرب
به وجود آورنده ی شرایط نامناسب
مشکل ساز
دردسر ساز
کار خراب کن
به عنوان مثال :
In the debate about global warming, coal - fired power stations are usually seen as the prime villains

منابع• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/villain• https://www.merriam-webster.com/dictionary/villain• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/learner-english/villain• https://www.ldoceonline.com/dictionary/villain
The villain person killd the king to take a kingdom
درسته؟؟؟
villain ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: بدذات
تعریف: شخصیت نمایشی شروری که اغلب برای شخصیت های مثبت نقشه های پلید طرح ریزی می کند
بازیگر نقش منفی فیلم یا رمان
cruel or evil character in a book, play, or movie who opposes the hero
ضد قهرمان anti hero
دهاتی
شرور evil, scoundrel, rogue

لات
دهاتی ( البته به معنای توهین به کار می رود ) عذرخواهی و ادای احترام تمام قد به همه دوستان و هموطنان روستایی خودم. محمدرضا ایوبی صانع
cad
rat
carl

آدم بد ( فیلم و سریال، مقابل قهرمان داستان )
1 ) A tall, dark, elegant beauty, she played both victim and villain
2 ) They were playing at being villains, like in the movies
بیشتر واسه شخصیت های منفی داستان و شرور مثل جوکر به کار میره
ضد قهرمان
Villain=evil
بد، شرور
شرور ، آدم شرور
توضیحی برای پیدایش این کلمه:
villaعبارت بود از مزرعه ای کوچک و ساختمان هایش. اتصال چنین ساختمان هایی یک village ( روستا ) را تشکیل دادو
فردی که در چنین مزرعه ایی زندگی می کرد یک villain بود. برخی از افراد که در شهر ها زندگی می کردند به مردم روستا
با چشم حقارت نگاه می کردند و آن ها را احمق، کوته فکر و پست تلقی می کردند. از این طریق مردم روستایی ( villains )
شهرتی بدست آوردندکه شایسته ی آن نبودند!!!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس