1. victory at any cost
پیروزی به هر قیمت
2. victory at any price
پیروزی به هر قیمت
3. victory cost them dearly
پیروزی برایشان گران تمام شد
4. victory had made the officers haughty
پیروزی افسران را غره کرده بود.
5. victory in war
پیروزی در جنگ
6. victory is in sight
پیروزی نزدیک است.
7. victory arch
تاق نصرت
8. a victory against overwhelming odds
پیروزی علی رغم مشکلات فراوان
9. buying victory with human lives
کسب پیروزی به قیمت جان انسان ها
10. his victory humbled his enemies
پیروزی او دشمنانش را پست و زبون کرد.
11. his victory was assured
پیروزی او حتمی بود.
12. major victory
پیروزی بزرگ
13. our victory is in the bag
پیروزی ما حتمی است.
14. that victory insured their existence as an independent nation
آن پیروزی موجودیت آنان را به عنوان یک ملت مستقل تضمین کرد.
15. upset victory
پیروزی ضعیف بر قوی،پیروزی غیر مترقبه
16. a cheap victory
پیروزی آسان
17. a clear victory
پیروزی کامل
18. a costly victory
پیروزی صدمه آور (پر هزینه و تلفات)
19. a decisive victory
پیروزی قاطع
20. a facile victory
پیروزی بدون زحمت
21. a gigantic victory
پیروزی عظیم
22. a glorious victory
پیروزی افتخار آمیز
23. a hollow victory
پیروزی بی ارزش
24. a lopsided victory
پیروزی بزرگ
25. a minor victory
پیروزی کم اهمیت
26. a moral victory
پیروزی معنوی
27. a secure victory
پیروزی مسلم
28. an incontestable victory in the elections
پیروزی مسلم در انتخابات
29. an outstanding victory
پیروزی چشمگیر
30. drunk with victory
سرمست پیروزی
31. flushed with victory
سرمست از پیروزی
32. he conceded victory to his rival in the elections
او پیروزی رقیب انتخاباتی خود را پذیرفت (یا تصدیق کرد).
33. high with victory
مغرور از پیروزی
34. s substantial victory
پیروزی عظیم
35. a dearly purchased victory
پیروزی که بسیار گران تمام شده است
36. a taste of victory
مزه ی پیروزی
37. everyone contributed to victory in his degree
هرکسی به سهم خود در پیروزی نقش داشت.
38. the omen of victory
نشانه ی پیروزی
39. the sweets of victory
خرسندی های پیروزی
40. the thrill of victory
شور پیروزی
41. the twinkle of victory in his eyes
درخشش حاکی از پیروزی در چشمان او
42. the yell of victory
نعره ی پیروزی
43. they completed their victory with ravage
پیروزی خود را با ویرانگری کامل کردند.
44. to score a victory
به پیروزی دست یافتن
45. he notched his third victory
او به سومین پیروزی خود دست یافت.
46. he was magnanimous in victory
او هنگام پیروزی از خود بزرگواری نشان می داد.
47. his courage handed us victory
شجاعت او برایمان پیروزی آورد.
48. on the eve of victory
در آستانه ی پیروزی
49. the book pictures the victory of the mongols and the destruction of iran
این کتاب پیروزی مغولان و ویرانی ایران را مجسم می کند.
50. the consequences of that victory were myriad
پیامدهای آن پیروزی بسیار زیاد بودند.
51. the news of nadder's victory excited the city
خبر پیروزی نادر شهر را به هیجان آورد.
52. the peal of our victory could be heard from afar
صدای ناقوس هایی که پیروزی ما را اعلام می کردند از دور شنیده می شد.
53. their sacrifices resulted in victory
فداکاری های آنها به پیروزی انجامید.
54. to rack up a victory
به پیروزی رسیدن
55. but one short remove from victory
فقط یک قدم کوتاه تا پیروزی
56. he led his nation to victory
او ملت خود را به سوی پیروزی رهبری کرد.
57. he steered the team to victory
او تیم را به پیروزی رساند.
58. the fight terminated with his victory
مشت بازی با پیروزی او به پایان رسید.
59. the news of our army's victory
خبر پیروزی ارتش ما
60. the overblown propaganda concerning their victory
تبلیغات غلوآمیز درباره ی پیروزی آنها
61. the captain sparked his team to victory
کاپیتان موجب برد تیم خود شد.
62. they paid a heavy price for victory
پیروزی برای آنها گران تمام شد.
63. we got a step closer to victory
یک مرحله به پیروزی نزدیک تر شدیم.
64. a monumental column to commemorate a naval victory
ستون یادبود در بزرگداشت پیروزی در جنگ دریایی
65. the city was illuminated in celebration of victory
شهر را به بزرگداشت پیروزی چراغانی کردند.
66. they made another goal to ice the victory
برای قطعی کردن پیروزی یک گل دیگر هم زدند.
67. he united the people and led them to victory
او مردم را متحد کرد و به پیروزی رساند.
68. the illumination of the city in celebration of victory
چراغانی شهر به مناسبت پیروزی
69. we have not yet relinquished our hope of victory
ما هنوز امید به پیروزی را از دست نداده ایم.
70. our discord may be a preface to the enemy's victory
همدل نبودن ما ممکن است پیش درآمد پیروزی دشمن باشد.