vibrant

/ˈvaɪbrənt//ˈvaɪbrənt/

معنی: لرزان، مرتعش، پرطراوت و چالاک، به تپش در امده، در حال جنبش، تکریری
معانی دیگر: نوان، (رنگ) زنده، درخشان، روشن، پر جنب و جوش، زنده، پرجوش و خروش، پرشور، پویان، سرزنده، رجوع شود به: resonant

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vibrantly (adv.), vibrance (n.), vibrancy (n.)
(1) تعریف: full of energy or constant activity as if vibrating or pulsing.
مترادف: vital
متضاد: lifeless, stagnant

- Shipbuilding was a vibrant industry at that time.
[ترجمه گوگل] کشتی سازی در آن زمان صنعت پر جنب و جوشی بود
[ترجمه ترگمان] Shipbuilding در آن زمان یک صنعت پر جنب و جوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: stimulating or vivacious; lively.
متضاد: arid, dull
مشابه: alive, animate

- The playwright was known for his vibrant wit.
[ترجمه گوگل] این نمایشنامه نویس به خاطر شوخ طبعی اش شناخته شده بود
[ترجمه ترگمان] نمایش نامه نویس، به خاطر زیرکی پر جنب و جوش او مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: displaying, characterized by, or caused by rapid motion back and forth; vibrating.

جمله های نمونه

1. vibrant quivering telegraph wires
سیم های مرتعش و لرزان تلگراف

2. vibrant streets
خیابان های پر جنب و جوش

3. a vibrant woman
یک زن سرزنده

4. the grass was a vibrant green
چمن رنگ سبز درخشانی داشت.

5. She gave a vibrant performance in the leading role in the school play.
[ترجمه گوگل]او بازی پر جنب و جوشی را در نقش اصلی نمایش مدرسه ارائه داد
[ترجمه ترگمان]او نقش فعالی در نقش رهبری در بازی مدرسه ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tom felt himself being drawn towards her vibrant personality.
[ترجمه زباری] تام حس میکرد که به سمت شخصیت پر جنب و جوش خودش کشیده میشود.
|
[ترجمه گوگل]تام احساس کرد که به سمت شخصیت پر جنب و جوش او کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]تام احساس می کرد که به سوی شخصیت vibrant کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hong Kong is a vibrant, fascinating city.
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ شهری پر جنب و جوش و جذاب است
[ترجمه ترگمان]هنگ کنگ یک شهر پر جنب و جوش و پر جنب و جوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was sixteen, young and vibrant.
[ترجمه گوگل]او شانزده ساله، جوان و سرزنده بود
[ترجمه ترگمان]او شانزده سال داشت، جوان و سرزنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He always uses vibrant colours in his paintings.
[ترجمه گوگل]او همیشه در نقاشی هایش از رنگ های زنده استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه از رنگ های پر جنب و جوش در نقاشی هایش استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She looks best in bright, vibrant colours, like red and pink.
[ترجمه گوگل]او در رنگ های روشن و پر جنب و جوش مانند قرمز و صورتی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]او به رنگ های روشن و درخشان، مثل قرمز و صورتی، به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Orlando itself is vibrant, full of affordable accommodation and great places to eat.
[ترجمه گوگل]اورلاندو خود پر جنب و جوش، پر از اقامتگاه های مقرون به صرفه و مکان های عالی برای غذا خوردن است
[ترجمه ترگمان]خود ارلاندو پر جنب و جوش، پر از مسکن ارزان قیمت و مکان های عالی برای خوردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The room was decorated in vibrant blues and yellows.
[ترجمه گوگل]اتاق با رنگ های آبی و زرد پر جنب و جوش تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاق با بلوز آبی و زرد تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This extravaganza will feature vibrant sounds from almost every Latin country on the map.
[ترجمه گوگل]این حیرت‌انگیز صداهای پر جنب و جوش را از تقریباً هر کشور لاتین روی نقشه ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این نمایش پر زرق و برق صداهای مرتعش را از هر کشور لاتین روی نقشه به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was a vibrant and passionate woman who had revealed the intensity of her love for him up on the moors.
[ترجمه گوگل]او زنی پر جنب و جوش و پرشور بود که شدت عشق خود را به او در دریاچه ها آشکار کرده بود
[ترجمه ترگمان]او زنی بود پر جنب و جوش و احساساتی بود که شدت عشق او را در خلنگ زار نشان داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In Akron and elsewhere, vibrant city governments are those that work in partnership with the private sector.
[ترجمه گوگل]در آکرون و جاهای دیگر، دولت های شهری پر جنب و جوش آنهایی هستند که با بخش خصوصی همکاری می کنند
[ترجمه ترگمان]در Akron و جاه ای دیگر، دولت های فعال شهری آن هایی هستند که با مشارکت بخش خصوصی هم کاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Yet despite the vibrant colours Modigliani captured something of the wistful yearning of his nature.
[ترجمه گوگل]با این حال، علی رغم رنگ های پر جنب و جوش، مودیلیانی چیزی از اشتیاق غم انگیز طبیعت خود را به تصویر کشید
[ترجمه ترگمان]با این حال، با وجود آن رنگ های پر جنب و جوش، چیزی از اشتیاق آرزومند طبیعت او را به چنگ آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Beware of common facts. Use only vibrant and surprising information.
[ترجمه گوگل]مراقب حقایق رایج باشید فقط از اطلاعات پر جنب و جوش و شگفت انگیز استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از حقایق متداول آگاه باشید تنها از اطلاعات هیجان انگیز و تکان دهنده استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لرزان (صفت)
unstable, shaky, wobbly, unsteady, palsied, vibrant, wonky, quakerish, shivery, trepid, shuddery, tottery, trembly

مرتعش (صفت)
tremulous, tremulant, vibratile, vibrant, quavery, vibrating, shuddering, trembling, shivery, trepid, tottery, trembly

پرطراوت و چالاک (صفت)
vibrant

به تپش درآمده (صفت)
vibrant

در حال جنبش (صفت)
vibrant

تکریری (صفت)
vibrant

انگلیسی به انگلیسی

• pulsating with energy, filled with action; lively, stimulating; characterized by rapid movement, vibrating; resonating; bright
something or someone that is vibrant is full of life, energy, and enthusiasm.
vibrant colours are very bright.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Bright
🔘 Luminous
🔘 Radiant
🔘 Dazzling
🔘 Shining
🔘 Gleaming
🔘 Vivid
🔘 Vibrant
🔘 Brilliant
✅ Definition:
👉 Emitting or reflecting a lot of light; vivid and lively.
✍ توضیح: Full of energy, color, or life; lively 🌈💫
🔍 مترادف: Vivid
✅ مثال: The vibrant city streets were filled with music, laughter, and excitement.
1. Full of ereny and activity , very active : a vibrant city , girl or business = lively , exciting
2 . Bright , brilliant ( of colours )
3. Powerful and loud ( of sounds, voices, tone of speech )
active
dynamic
energetic
lively
spirited
با حال
پرجوش و خروش - پرشور - پویان - سرزنده - پر جنب و جوش
. . .
One traditional festival in my country is the Iranian New Year. It usually falls between late March and early April and is celebrated all over the country. The biggest celebration takes place in the capital city.
...
[مشاهده متن کامل]

During the festival, there are many activities and customs, having a family reunion dinner, and giving red envelopes filled with money to children.
I really enjoy this festival because it’s a time for families to come together and celebrate. The decorations and colors are so ⭐vibrant⭐ and cheerful, and there’s always a lot of delicious food to eat

I got the chance to live in one of the most vibrant and cosmopolitan cities in the world
خیلی با کلمه ی city میاد این واژه ی vibrant و معنیش میشه پویا و پرتلاطم و سرزنده
lively
سرزنده و پرانرژی بانشاط
syn:lively:سرزنده و پرانرژی
پر انرژی و سرزنده
energetic, exciting, and full of enthusiasm
Is Tom vibrant and exciting
آیا تام پر جنب و جوش وهیجان برانگیز هست ؟ 😍
مسعود جهانی شاهین بنان - دلتنگی
پرتحرک
سرزنده
پویا
قدرتمند
ترکیبی از رنگهای روشن یا فسفری
پرطراوت ardency حرارت شور و شوق perfervid تابان، با حرارت بسیار غیور ، مشتاق
pulsate پرجنب و جوش بودن قلب ، پر حرارت بودن Hum ، feisty
Hot and Boost Hypopotamous Riding
سواری هیپوپوتاموس داغ و تقویت
مواج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس