viability

/vaɪəˈbɪləti//ˌvaɪəˈbɪlɪti/

معنی: زیست پذیری، قابلیت زیستن
معانی دیگر: قابلیت زیستن، زیست پذیری

جمله های نمونه

1. the viability of this fetus
زیستایی این جنین

2. She is very negative about the long-term viability of the project.
[ترجمه فرهنگ] او در باره ماندگاری دراز مدت پروژه اصلا خوشبین نیست
|
[ترجمه گوگل]او در مورد دوام طولانی مدت پروژه بسیار منفی است
[ترجمه ترگمان]او در مورد بقای طولانی مدت پروژه بسیار منفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government appointed independent assessors to review the viability of the remaining coal mines.
[ترجمه فرهنگ] دولت ارزیابان مستقلی را برای بررسی ماندگاری معادن ذغال سنگ باقیمانده منصوب کرد
|
[ترجمه گوگل]دولت ارزیاب های مستقلی را برای بررسی قابلیت حیات معادن زغال سنگ باقی مانده منصوب کرد
[ترجمه ترگمان]دولت ارزیاب مستقل را برای بررسی قابلیت دوام باقیمانده معادن زغال سنگ منصوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's a very large question about the viability of the newspaper.
[ترجمه زینب سرآمد] سوال بزرگی در مورد امکان تداوم آن روزنامه وجود داشت.
|
[ترجمه گوگل]یک سوال بسیار بزرگ در مورد دوام روزنامه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سوال بسیار زیادی در مورد قابلیت دوام این روزنامه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company has questioned the commercial viability of the mine.
[ترجمه گوگل]این شرکت قابلیت تجاری معدن را زیر سوال برده است
[ترجمه ترگمان]شرکت the تجاری معدن را زیر سوال برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rising costs are threatening the viability of many businesses.
[ترجمه گوگل]افزایش هزینه ها بقای بسیاری از مشاغل را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]افزایش هزینه ها، بقای بسیاری از تجارت ها را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Doubts have arisen over the viability of the schedule.
[ترجمه گوگل]تردیدهایی در مورد عملی بودن برنامه ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]شک و تردید بر سر زنده بودن برنامه بوجود امده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Layton he saw the splendour, and the viability, of the poetic destiny.
[ترجمه گوگل]او در لایتون شکوه، و ماندگاری سرنوشت شاعرانه را دید
[ترجمه ترگمان]در layton شکوه و جلال سرنوشت شاعرانه را می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their economic viability, at no time very great, has become fragile risking complete social and economic disintegration.
[ترجمه گوگل]بقای اقتصادی آنها که در هیچ زمان خیلی زیاد نبود، شکننده شده و خطر فروپاشی کامل اجتماعی و اقتصادی را به دنبال دارد
[ترجمه ترگمان]دوام اقتصادی آن ها، در هیچ زمانی بسیار بزرگ، به خطر نابودی کامل اجتماعی و اجتماعی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such cultures retain viability and continue to proliferate for approximately I week but changing the medium may extend this period.
[ترجمه گوگل]چنین کشت هایی زنده ماندن را حفظ می کنند و تقریباً یک هفته به تکثیر خود ادامه می دهند، اما تغییر محیط ممکن است این دوره را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]چنین فرهنگ هایی قابلیت بقا دارند و تا حدود ۱ هفته به رشد ادامه می دهند اما تغییر محیط ممکن است این دوره را گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. State regulation protective of fetal life after viability thus has both logical and biological justifications.
[ترجمه گوگل]مقررات دولتی حفاظت از زندگی جنین پس از زنده ماندن بنابراین دارای توجیهات منطقی و بیولوژیکی است
[ترجمه ترگمان]قوانین ایالتی حفاظت از زندگی جنین پس از زیست پذیری، هر دو توجیه منطقی و بیولوژیکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The viability of the new mechanism can be examined in several ways.
[ترجمه گوگل]دوام مکانیزم جدید را می توان از چند جهت بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]امکان پذیر بودن مکانیسم جدید را می توان به چند روش مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The above and similar restrictions will of course affect both the value of the land and its viability for residential development.
[ترجمه گوگل]البته محدودیت های فوق و مشابه آن بر ارزش زمین و قابلیت زندگی آن برای توسعه مسکونی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]البته این محدودیت های مشابه و مشابه بر ارزش زمین و دوام آن برای توسعه مسکونی تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the light of this list of users, Anthony offers the following four users' needs: 1 Financial viability.
[ترجمه گوگل]در پرتو این لیست از کاربران، آنتونی چهار نیاز کاربران زیر را ارائه می دهد: 1 قابلیت مالی
[ترجمه ترگمان]در پرتو این فهرست از کاربران، آنتونی چهار کاربر زیر را ارایه می دهد: ۱ قابلیت دوام مالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیست پذیری (اسم)
livability, viability

قابلیت زیستن (اسم)
viability

انگلیسی به انگلیسی

• state of being viable; ability to sustain life outside the womb; feasibility (as of a plan or a venture)

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The ability to work successfully or to be practical in the long term 🔧
🔍 مترادف: Feasibility
✅ مثال: The viability of the new business plan was questioned due to financial constraints.
دوام
The economic viability has been undermined
دوام اقتصادی تضعیف شده است.
دوام
کارایی. عملکرد. عملی بودن. امکان
مثال:
She is very negative about the long - term viability of the project.
او درباره کارایی {و عملکرد} دراز مدت پروژه خیلی دید منفی دارد.
پایداری
زیست پذیری
قابلیت زیستن
زیست مندی
ماندگاری_ زیست پذیری _ زنده ماندنی_ ماندن
با صرفه، در فارسی اشاره به طرح یا ایده ای اقتصادی باصرفه بودن را هم می تواند تداعی کند
The text focuses on the fact that engineers seek solutions to problems, and the
economic viability of each potential solution is normally considered along with
the technical merits.
قابلیت
# viability� of �the� project
# Doubts have arisen over the viability of the schedule
# The viability of the new mechanism can be examined in several ways
نگهدارنده
۱ - بقا، قابلیت بقا، امکان بقا، توانایی حفظ حیات و رشد و نمو
۲ - عملکرد، قابلیت اجرایی، عملی، practical
This term comes from the latin root vita, which
. means life.
Something's ability or capacity to live, grow, and develop
...
[مشاهده متن کامل]

•Bald eagles ate fish contaminated with the pesticide, which contained a chemical that
. affected the viability of eggs

زیستایی
مانایی
( در بافت اقتصادی، درباره شرکت ها ) حفظ بقا و تداوم حیات
دامپزشکی و علوم دامی
قابلیت زنده مانی
دوام پذیری
تداوم حیات
سودآوری

شانس حیات
قوه نامیه
در زیست شناسی= زنده مانی
ماندگاری
استمرار ( مثل استمرار یک فعالیت ) - قابلیت ادامه یک فعالیت - ثبات و تداوم یک موضوع
ادامه حیات
قابلیت موفقیت در کار
توانمندی
خودکارامدی
خوداثربخشی
میزان موفقیت
قابلیت کارکرد موثر ( ability to work successfully )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس