vesicle

/ˈvesɪkl̩//ˈvesɪkl̩/

معنی: گودال، کیسه کوچک، تاولچه، ابدانک
معانی دیگر: تاول (blister هم می گویند)، (گیاه شناسی) کیسه یا حفره ی پر از آب یا هوا: آبدانک و حبابچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small hollow cell or cavity in a living organism.

(2) تعریف: a small cyst, blister, or the like, esp. one containing fluid.

(3) تعریف: a small usu. spherical air pocket or cavity formed in rock or mineral by gas or steam.

جمله های نمونه

1. He had just emptied his seminal vesicles into Valencia, had contributed his share of the Green Beret.
[ترجمه گوگل]او به تازگی وزیکول های منی خود را در والنسیا تخلیه کرده بود، سهم خود را از کلاه سبز کمک کرده بود
[ترجمه ترگمان]وی فقط مثانه اصلی خود را در والنسیا خالی کرده بود و سهم خود را از the سبز تهیه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These five vesicles differentiate into the final structure of the brain.
[ترجمه گوگل]این پنج وزیکول به ساختار نهایی مغز متمایز می شوند
[ترجمه ترگمان]این پنج کیسه به ساختار نهایی مغز تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Neurotransmitter molecules are contained in tiny bags called vesicles inside the axon tip.
[ترجمه گوگل]مولکول های انتقال دهنده عصبی در کیسه های کوچکی به نام وزیکول در داخل نوک آکسون قرار دارند
[ترجمه ترگمان]مولکول های neurotransmitter در کیسه های کوچک به نام کیسه های خون در نوک آکسون دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Vesicles were prepared by the method of Chobanian.
[ترجمه گوگل]وزیکول ها به روش چوبانیان تهیه شد
[ترجمه ترگمان]vesicles توسط روش of تهیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If such vesicles are extremely abundant pumice is formed.
[ترجمه گوگل]اگر چنین وزیکول هایی بسیار فراوان باشند، پوکه تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]اگر چنین ذخیره ای به شدت فراوان باشند شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pinocytic vesicles were present near the plasma membrane and basement membrane was present around these cells.
[ترجمه گوگل]وزیکول های پینوسیتیک در نزدیکی غشای پلاسمایی و غشای پایه در اطراف این سلول ها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]کیسه های Pinocytic در نزدیکی غشا پلاسما موجودند و غشای زیرزمینی در اطراف این سلول ها وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Control incubations used equivalent amounts of phosphatidylcholine vesicles without cholesteryl oleate.
[ترجمه گوگل]جوجه کشی کنترل از مقادیر معادل وزیکول فسفاتیدیل کولین بدون کلسترول اولئات استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]incubations کنترل به مقادیر معادل of vesicles بدون cholesteryl oleate استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cephalic and cervical vesicles are inflations of the cuticle around the mouth opening and in the oesophageal region.
[ترجمه گوگل]وزیکول های سفالیک و گردنی تورم های کوتیکول اطراف دهان و در ناحیه مری هستند
[ترجمه ترگمان]دانه های گردنی و گردنی از پوست اطراف دهانه ورودی و در ناحیه oesophageal استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The eluted vesicles were further dialysed against buffer C for 3h.
[ترجمه گوگل]وزیکول های شسته شده بیشتر در برابر بافر C به مدت 3 ساعت دیالیز شدند
[ترجمه ترگمان]The شسته شده بیشتر در مقابل بافر C به مدت ۳ ساعت قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What comes to the vesicle of crural bifurcation unripe little?
[ترجمه گوگل]چه چیزی به وزیکول انشعاب نارس نارس می رسد؟
[ترجمه ترگمان]چی به the تقسیم crural unripe رسیده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective:To evaluate the value of transperineal seminal vesicle puncture under TRUS guidance and continuous transcatheter antibiotics instillation for the treatment of persistent hematospermia.
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی ارزش سوراخ کردن وزیکول منی ترانس پرینال تحت هدایت TRUS و تزریق مداوم آنتی بیوتیک از طریق کاتتر برای درمان هماتوسپرمی پایدار
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی ارزش of vesicle seminal تحت راهنمایی trus و antibiotics مداوم transcatheter instillation برای درمان درده ای مداوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Synaptic vesicles are recycled with remarkable speed and precision in nerve terminals. Clathrin mediated endocytosis plays a key role in synaptic vesicle reformation.
[ترجمه گوگل]وزیکول های سیناپسی با سرعت و دقت قابل توجهی در پایانه های عصبی بازیافت می شوند اندوسیتوز با واسطه کلاترین نقش کلیدی در بازسازی وزیکول سیناپسی دارد
[ترجمه ترگمان]vesicles synaptic با سرعت و دقت قابل توجه در پایانه های عصبی بازیافت می شوند Clathrin با میانجی گری نقشی کلیدی در اصلاح vesicle سیناپسی بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Vesicle A small vacuole of variable origin and shape.
[ترجمه گوگل]وزیکول یک واکوئل کوچک با منشا و شکل متغیر
[ترجمه ترگمان]vesicle یک حفره کوچک از مبدا و شکل متغیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The eye sac, ear vesicle, heart, digestive tract, kidney, swim bladder, pectoral and tail fin were developed preferentially.
[ترجمه گوگل]کیسه چشم، وزیکول گوش، قلب، دستگاه گوارش، کلیه، مثانه شنا، سینه ای و باله دم ترجیحا توسعه داده شد
[ترجمه ترگمان]کیسه چشم، گوش، قلب، دستگاه گوارش، کلیه، مثانه شنا، pectoral و باله دم ترجیحا توسعه یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گودال (اسم)
hole, swag, grave, trench, pit, cavern, puddle, cavity, sinkhole, fossa, fosse, fovea, vesicle, sinus, graben

کیسه کوچک (اسم)
pouch, cod, vesicle

تاولچه (اسم)
vesicle, phlyctenule

ابدانک (اسم)
vesicle

تخصصی

[زمین شناسی] حفره، غار - حفره کوچکی در یک سنگ آذرین است که قبلا توسط حبابهای گازهای آزاد شده اشغال شده بود.
[بهداشت] آبدانک

انگلیسی به انگلیسی

• bladder or bladder-like cavity; small blister filled with fluid; sac in the body, cyst (especially one filled with fluid); cavity formed in a rock by a pocket of gas that is trapped during the rock's formation (geology)

پیشنهاد کاربران

در فیزیولوژی به معنای ریز کیسه یا همان وزیکول
vesicle ( پزشکی )
واژه مصوب: آبدانه
تعریف: تاولی کوچک در پوست، حداکثر به بزرگی ته سنجاق و حاوی مایع آبگون ( serous fluid )
کیسه
وزیکول

بپرس