very

/ˈveri//ˈveri/

معنی: واقعی، حتمی، همان، چندان، زیاد، بسی، خیلی، بسیار
معانی دیگر: کاملا، درست، عینا، درست همان، عینا همان، خود، (برای تاکید یا تشدید به کار می رود) هم، حتی، صرف، حتی ... هم، - ترین، فراوان، فعلی، خودان

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: to a great extent; in a high degree; extremely.
مترادف: awfully, darn, especially, exceedingly, extremely, quite, so, terribly, uncommonly
متضاد: slightly
مشابه: awful, damn, damned, doggone, downright, most, plenty, precious, pretty, real

- very sad
[ترجمه M.m] خیلی ناراحت و غمگین
|
[ترجمه یه ترک] خیلی ناراحت
|
[ترجمه گوگل] خیلی غمگین
[ترجمه ترگمان] خیلی ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used to intensify a superlative or to stress an adjective or identifier.

- the very best student in the class
[ترجمه گرانتون] دانش آموزان خیلی خوب در آن کلاس
|
[ترجمه گوگل] بهترین دانش آموز کلاس
[ترجمه ترگمان] بهترین دانش آموز کلاس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- his very own car
[ترجمه dead] ماشین خود خودش!!
|
[ترجمه محمد دهقان] کاملا مانند شبیه ماشین خودش
|
[ترجمه گوگل] ماشین خودش
[ترجمه ترگمان] اتومبیل خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the very same one
[ترجمه گوگل] همان یکی
[ترجمه ترگمان] همان یکی …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
حالات: verier, veriest
(1) تعریف: precise; exact.
مترادف: absolute, exact, express, precise
مشابه: explicit, ideal, particular, specific

- Getting sick was the very thing we had hoped to avoid on our travels.
[ترجمه گوگل] مریض شدن همان چیزی بود که امیدوار بودیم در سفرهایمان از آن اجتناب کنیم
[ترجمه ترگمان] مریض شدن چیزی بود که امیدوار بودیم از سفر ما اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: absolute; extreme.
مترادف: absolute, extreme
مشابه: utter

- Their house is at the very end of the street.
[ترجمه Hhhjh] آنها در انتهای خیابان همدیگر را میکنند
|
[ترجمه علی جادری] خانه آنها , درست در انتهای خیابان است .
|
[ترجمه گوگل] خانه آنها در انتهای خیابان است
[ترجمه ترگمان] خانه آن ها در انتهای خیابان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is a flag at the very top of the mountain.
[ترجمه علی حاجی بابایی] پرچمی بر نوک قله کوه وجود دارد
|
[ترجمه گوگل] در بالای کوه یک پرچم وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یک پرچم در بالای کوه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: same.
مترادف: identical, same
مشابه: selfsame

- My great grandparents were also married in this very church.
[ترجمه گوگل] پدربزرگ و مادربزرگ من نیز در همین کلیسا ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان] پدر بزرگ و مادر بزرگ من نیز در همین کلیسا ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I realized suddenly that this was the very woman who had sold us the tickets yesterday.
[ترجمه Abbas Hosseini] به طور ناگهانی متوجه شدم که این زن همان زنی است که دیروز بلیط ها را به ما فروخت.
|
[ترجمه گوگل] ناگهان متوجه شدم که این همان زنی بود که دیروز به ما بلیط فروخته بود
[ترجمه ترگمان] ناگهان متوجه شدم که این همان زنی است که دیروز بلیط ها را به ما فروخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: mere.
مترادف: mere
مشابه: least, plain, simple

- The very sight of him makes me laugh.
[ترجمه گوگل] همین دیدن او باعث خنده ام می شود
[ترجمه ترگمان] دیدن او مرا به خنده می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: actual.
مترادف: actual

- She was in the very act of stealing it when I walked in.
[ترجمه گوگل] وقتی من وارد شدم او در حال سرقت آن بود
[ترجمه ترگمان] وقتی وارد خانه شدم، او در حال دزدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. very aggravating remarks
حرف های بسیار ناراحت کننده

2. very cold
بسیار سرد

3. very cold water turns into ice
آب خیلی سرد تبدیل به یخ می شود.

4. very fine flour
آرد بسیار نرم

5. very hot metals become fluid
فلزات بسیار داغ شاره (سیال) می شوند.

6. very large
خیلی گنده

7. very soon his poetry reached the germinal stage
شعر او خیلی زود به مرحله ی خلاقه رسید.

8. very sophisticated machinery
ماشین آلات بسیار پیشرفته

9. a very artistic design
یک طرح بسیار هنرمندانه

10. a very complex mathematical problem
مسئله ی ریاضی بسیار بغرنج

11. a very distinct image
نقشی بسیار هویدا

12. a very eventful conversation
مکالمه ای بسیار پراهمیت

13. a very excellent theatrical representation
یک نمایش تئاتری بسیار عالی

14. a very graceful woman
زنی بسیار رعنا

15. a very honest person
یک شخص بسیار امین

16. a very humorous film
یک فیلم بسیار خنده آور

17. a very impressive performance
بازیگری بسیار تاءثیر انگیز

18. a very nervous person
یک آدم خیلی عصبی

19. a very nice distinction
تمایز بسیار پرظرافت

20. a very observable old custom
رسم قدیمی و بسیار مرسوم

21. a very original poem
یک شعر بسیار بدیع

22. a very sensual man
مردی بسیار شهوت پرست

23. a very serious matter
چیزی بسیار جدی

24. a very unstable world economy
یک اقتصاد جهانی کاملا بی ثبات

25. a very well-performed play
نمایشی که بسیار خوب اجرا شده است

26. in very fast speeds everything becomes a blur
در سرعت های خیلی زیاد همه چیز به نظر محو می آید.

27. in very low temperatures, matter behaves differently
در حرارت های بسیار پایین ماده به طرز دیگری کنش می کند.

28. my very particular friend
دوست بسیار ویژه ی من

29. the very best hospital in town
(واقعا) بهترین بیمارستان شهر

30. the very hat you bought
همان کلاهی که تو خریدی

31. the very image of laziness
نمونه ی کامل تنبلی

32. the very opposite of the truth
کاملا خلاف واقع (یا حقیقت)

33. the very rafters shook
حتی تیرهای سقف هم به لرزه درآمدند.

34. the very same ring
عینا همان انگشتر

35. the very truth of his statements is disputed by a number of people
شماری از مردم درستی اظهارات او را مورد تردید قرار داده اند.

36. abraham is very much in love
ابراهیم خیلی عاشق است.

37. at the very height of the storm
درست در بحبوحه ی توفان

38. he acted very churlishly at the dinner table
سر میز شام خیلی دهاتی بازی درآورد.

39. he drives very slowly
او خیلی آهسته رانندگی می کند.

40. he is very clever for a child
در عین کودکی بسیار باهوش است.

41. he is very close with money
او در مورد پول خیلی بخیل است.

42. he is very conscientious in his work
او در کارش بسیار با وجدان است.

43. he is very conventional in clothing
او در لباس پوشیدن بسیار تابع عرف است.

44. he is very demonstrative and does not mind kissing his wife in public
او خیلی بی ملاحظه است و از بوسیدن زن خود جلو دیگران ابایی ندارد.

45. he is very different from his father
او با پدرش خیلی فرق دارد.

46. he is very dilatory in answering letters
او در پاسخ دادن به نامه بسیار کاهل است.

47. he is very disagreeable
آدم بدقلقی است.

48. he is very fickle in his political views
او در عقاید سیاسی خود بسیار دمدمی است.

49. he is very finicky about his food
او درباره ی خوراکش خیلی بهانه گیری می کند.

50. he is very fussy about food
او در مورد غذا بسیار خرده گیر است.

51. he is very keen on the girl next door
او گلویش پیش دختر همسایه گیر کرده است.

52. he is very mean with his money
او در مورد پول خودش خیلی خست به خرج می دهد.

53. he is very nostalgic for his parents
او خیلی دلش برای پدر و مادرش تنگ شده است.

54. he is very old, which fact is important
او خیلی پیر است و این واقعیت اهمیت دارد.

55. he is very particular about food
او در مورد خوراک خیلی دیر پسند است.

56. he is very upbeat on the future of space explorations
خیلی نسبت به آینده ی اکتشافات فضایی خوش بین است.

57. he is very vain about his education
خیلی درباره ی تحصیلاتش به خود می بالد.

58. he seemed very contrite
او خیلی پشیمان به نظر می آمد.

59. he sounded very optimistic
به نظر خیلی خوش بین می رسید.

60. he was very angry and his wife was trying to pacify him
او بسیار خشمگین بود و زنش داشت می کوشید او را آرام کند.

61. he was very bright
او بسیار باهوش و زرنگ بود.

62. he was very critical of the way you behaved
او از طرز رفتار تو خیلی انتقاد کرد.

63. he was very cruel to his wife
او به زنش خیلی ظلم می کرد.

64. he was very disobedient toward his teachers
او نسبت به معلم های خود بسیار نافرمان بود.

65. he was very sour toward us
خیلی نسبت به ما ترشرویی کرد.

66. i am very discontented with my job
من از شغل خود بسیار ناخشنود هستم.

67. i am very discouraged!
خیلی سرخورده شده ام !

68. i am very pleased to meet you
از ملاقات شما خیلی خوشوقتم.

69. i was very anxious to see the beauty queen
بسیار مشتاق دیدار ملکه ی زیبایی بودم.

70. i was very flattered that they invited me too
از اینکه مرا هم دعوت کرده بودند خیلی شاد شدم (به خود بالیدم).

مترادف ها

واقعی (صفت)
very, right, true, genuine, essential, actual, real, factual, concrete, virtual, veracious, down-to-earth, sterling, literal, lifelike, true-life, unfeigned, veritable

حتمی (صفت)
very, all right, imminent, imperative, indispensable, obligatory, categorical, cocksure, categoric

همان (صفت)
very, identical, identic, same, idem, selfsame

چندان (قید)
very, so, so much, so many

زیاد (قید)
very, many, much, far, very much, too, overmuch

بسی (قید)
very, much, adequately, lot, often

خیلی (قید)
a great deal, very, many, much, extremely, far, extra, lot, crazy, ghastly, appreciably, jolly, considerably, damnably, highly, much more

بسیار (قید)
very, many, much, far, lots, plenty, sorely, lot, precious, so much, galore

انگلیسی به انگلیسی

• particular, specific; absolute, complete; simple, mere; genuine; actual
extremely, in an emphasized manner
you use very in front of adverbs or adjectives in order to emphasize them.
you use very with nouns to emphasize a point in space or time, for example the top, bottom, or beginning of something.
you also use very with nouns to emphasize that something is exactly right or exactly the same as something else.
you say very much so in answer to a question as an emphatic way of saying `yes'.
you can say very well when you agree to do something; a formal expression.
you use not very to say that something is the case only to a small degree.
something that is of your very own belongs only to you, and you do not have to share it with anyone.
if you say that you cannot very well do something, you mean that it would not be the right thing to do.
if something could very well be the case, it is almost certainly the case or is almost certain to happen.

پیشنهاد کاربران

more than a little = Very; significantly. Usually said of a particular emotion.
I'm more than a little disappointed that you won't be coming to the wedding, I must say.
Tom is more than a little excited about starting his new job.
...
[مشاهده متن کامل]

What was more than a little unreal, then, was the claim that the Sultan and his government ruled their domains in the sense in which Europeans understood government and administration.

به کلی، کاملا
برادرvery فرقی باVery ندارد😂
بسیار
مثال: I'm very tired.
من بسیار خسته ام.
Very رو میتونیم با هر دو گروه صفت مثبت و منفی به کار ببریم اما نکته اش این جاست که: very رو با صفتی که خودش معنای کاملی از یه خصیصه رو میده به کار نمیبریم. مثل: Great, Fantastic, Awful and Terrible

...
[مشاهده متن کامل]

*** صفت های معمولی رو با very میتونیم به کار ببریم اما، برای صفتی که خودش به اندازه کافی Strong هست، خیر نمیتونیم.

⚠️ تفاوت 𝘃𝗲𝗿𝘆 و 𝘁𝗼𝗼
Very and too do NOT have the same meaning
برای فهمیدن تفاوت هاشون به مثال های زیر دقت کنید 👇
( a ) The coffee is very hot , but I can drink it
( b ) The coffee is too hot. I can 't drink it
...
[مشاهده متن کامل]

( c ) The box is very heavy , but Tom can lift it
( d ) The box is too heavy . Bob can 't lift it
👁 همانطور که دیدین ، جملاتی که با very همراه هستن به یک نتیجه مثبت ختم میشن اما جملاتی که با too همراه هستن به یک نتیجه منفی ‼️
In the speaker's mind, the use of too implies a negative result
منبع : کتاب گرامر انگلیسی پایه
𝔹𝕒𝕤𝕚𝕔 𝔼𝕟𝕘𝕝𝕚𝕤𝕙 𝔾𝕣𝕒𝕞𝕞𝕒𝕣

As fuck
That party was crazy as fuck, man! You should have been there!
most
[adj/adverb ]
formal
very
Thank you for a most interesting evening
I was most surprised to hear of your engagement
It's most odd
Very با vary متفاوت است دوست عزیز😅
Very ( V ) : فرق داشتن
as a bitch ( adv. ) =
a general phr. of intensification
Damn, it’s cold as a bitch
ever so
well
British English informal very
That was well funny!
معنای دیگر این کلمه همان، حتی، خود یک چیزی، است مثل
It damages the very environment too
به خود محیط هم آسیب میرساند
The very existence of. . .
اصل وجود. . .
genuinely
deadly
wicked
wicked comfortable=very comfortable
کلاً کاربرد این کلمه در همه ی معانیش یه چیزه؛ تأکید
یعنی خاصیت تاکیدی داره
معنی اولش مترادفه با Extremely که میشه �تا حد زیادی� یا همون �خیلی� معروف شایع خودمون
مثال : I'm very pleased to meet you
...
[مشاهده متن کامل]

کاربرد اول رو همه بلدن و باهاش مشکلی ندارن ولی دومی عجیبه برا بعضیا
۲. کاربرد دومش رو بهتره ترجمه نکنیم فقط بدونیم که گوینده داره تاکید موکد میکنه روی اون اسمی که بعد از very میاد
یه مثال بزنم میگیرید داستانو. فرض کن مامانت یه ماهه مغزتو خورده که چرا درستو نمیخونی خرداد نزدیکه. تو هم هی تو این مدت گفتی میخونم و نخوندی و مدام با جمله ی فردا میخونم کارتو عقب انداختی. آخر سر مامانت یا بابات عصبانی میشن و این بار با لحن جدی تری بهت میگن که چرا درستو نمیخونی و اینبار تو هم مجبور میشی جدی تر جوابشون رو بدی.
روز های قبل میگفتی :
Today is gonna be the last day i fool around : یعنی امروز روز آخریه که مسخره بازی درمیارم ( یعنی میخوام از فردا شروع کنم درس خوندن رو )
اما لعد ازین ماجرا چون گوشه رینگ گیر کردی به والدینت میگی :
Today is the very last day of not taking school serious, I'll be seriously studying my lessons tomorrow : امروز آخرین روز از جدی نگرفتن مدرسه است، فردا به طور جدی درس هایم را می خوانم
این very که شما اضافه کردید روی اسم بعدش last day تاکید میکنه یعنی به پیر به پیغمبر به ارواح روح آقاش که قول شرف و مردونه میدم که اینبار دیگه آخرین روز تنبلی کردنم باشه.
🚨 توجه کنید که در این جور مواقع هرگز very را ترجمه نمیکنیم فقط توی ذهن خودمون میدونیم که تاکیدش بالاتره
🚨 Very هم کاربرد صفتی داره هم کاربرد قیدی
۳. تنها ( بدون چیزی دیگه و اضافه ای ؛ به تنهایی )
در این وضعیت میشه گفت very مترادف و هم معنی Exact, actual, precise هست
مثال دیگه :
the virus outbreak hit the peaceful little town with a devastating blow, crippling it's very foundation
◀️ I told the very same [=exact same, ( US ) same exact] story
◀️ Mom said I can have my very own room [=a bedroom that I do not have to share] in the new house!
◀️ Those were his very [=exact, precise, actual] words
◀️ the very heart [=the most central part] of the city
◀️ There's the very book I was looking for
◀️ The President and the Prime Minister are meeting at this very moment. [=right now]
◀️ At the very moment the meeting began, the lights went out. = The meeting began, and at that very moment, the lights went out
◀️ You could try to help, at the very least. [=the least you could do is to try to help; you could at least try to help]
◀️ The very [=mere] idea/thought of making a speech terrified him. [=just thinking about making a speech terrified him]
◀️ a room of my very own [=a room I do not have to share]

thumping
یعنی خیلی ، بسیار مثلا very well یعنی بسیار خوب، خیلی خوب
خیلی، بسیار
همین، همان، خاص، ویژه، و معین
قید very به معنای خیلی یا بسیار
معادل قید very در فارسی خیلی یا بسیار است. این قید قبل از صفات، تعیین کننده ها [وابسته اسم] و دیگر قید ها برای بیان و تاکید بر شدت و میزان چیزی می آید. مثال
very small ( بسیار کوچک )
...
[مشاهده متن کامل]

very quick ( بسیار سریع )
. thanks very much ( خیلی ممنون. )
منبع: سایت بیاموز

دقیقا / درست
Very next day دقیقا روز بعد / درست روز بعد
very next = دقیقا/درست . . . . بعد ( بعدی )
زیاد. بسیار. فراوان

At this very moment
یعنی درست در همین لحظه
Very بعضی جاها معنی درست، دقیقا، عینا، همان میده
۱ـ کاملا . . درست
این را تماشا کن تا درست اخرش. . . . . . . . watch it up to the very end
real
actual
this woman whose very name he did not know although she{93} influenced him so powerfully
https://worldfolklore. net/index. php/2020/10/18/the - phantom - woman/
خودِ، همان، همین
The letter was sent on Monday from Berlin and arrived in Hamburg the very same day خود همون روز
The very idea/thought of having her friends to stay fills me with dread همون/خود فکرش منو می ترسونه

Very به معنی زیاد خیلی بسیار
خودِ، نفسِ، همان،
Very=خود
very existence=خود وجود
پیشوند پُر -
very important پراهمیت
very successful = پرموفقیت
very obvious = پرواضح
درست
as a trade theory, this is the very opposite of economists’ comparative advantage model
این به عنوان یکی از نظریه های تجارت، درست خلاف مدل مزیت نسبی اقتصاددانان است
عینی
معیّن
فراوان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس