قید ( adverb )
• (1) تعریف: to a great extent; in a high degree; extremely.
• مترادف: awfully, darn, especially, exceedingly, extremely, quite, so, terribly, uncommonly
• متضاد: slightly
• مشابه: awful, damn, damned, doggone, downright, most, plenty, precious, pretty, real
• مترادف: awfully, darn, especially, exceedingly, extremely, quite, so, terribly, uncommonly
• متضاد: slightly
• مشابه: awful, damn, damned, doggone, downright, most, plenty, precious, pretty, real
- very sad
[ترجمه M.m] خیلی ناراحت و غمگین|
[ترجمه یه ترک] خیلی ناراحت|
[ترجمه گوگل] خیلی غمگین[ترجمه ترگمان] خیلی ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: used to intensify a superlative or to stress an adjective or identifier.
- the very best student in the class
[ترجمه گرانتون] دانش آموزان خیلی خوب در آن کلاس|
[ترجمه گوگل] بهترین دانش آموز کلاس[ترجمه ترگمان] بهترین دانش آموز کلاس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- his very own car
[ترجمه dead] ماشین خود خودش!!|
[ترجمه محمد دهقان] کاملا مانند شبیه ماشین خودش|
[ترجمه گوگل] ماشین خودش[ترجمه ترگمان] اتومبیل خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the very same one
صفت ( adjective )
حالات: verier, veriest
حالات: verier, veriest
• (1) تعریف: precise; exact.
• مترادف: absolute, exact, express, precise
• مشابه: explicit, ideal, particular, specific
• مترادف: absolute, exact, express, precise
• مشابه: explicit, ideal, particular, specific
- Getting sick was the very thing we had hoped to avoid on our travels.
[ترجمه گوگل] مریض شدن همان چیزی بود که امیدوار بودیم در سفرهایمان از آن اجتناب کنیم
[ترجمه ترگمان] مریض شدن چیزی بود که امیدوار بودیم از سفر ما اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مریض شدن چیزی بود که امیدوار بودیم از سفر ما اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: absolute; extreme.
• مترادف: absolute, extreme
• مشابه: utter
• مترادف: absolute, extreme
• مشابه: utter
- Their house is at the very end of the street.
[ترجمه Hhhjh] آنها در انتهای خیابان همدیگر را میکنند|
[ترجمه علی جادری] خانه آنها , درست در انتهای خیابان است .|
[ترجمه گوگل] خانه آنها در انتهای خیابان است[ترجمه ترگمان] خانه آن ها در انتهای خیابان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is a flag at the very top of the mountain.
[ترجمه علی حاجی بابایی] پرچمی بر نوک قله کوه وجود دارد|
[ترجمه گوگل] در بالای کوه یک پرچم وجود دارد[ترجمه ترگمان] یک پرچم در بالای کوه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: same.
• مترادف: identical, same
• مشابه: selfsame
• مترادف: identical, same
• مشابه: selfsame
- My great grandparents were also married in this very church.
[ترجمه گوگل] پدربزرگ و مادربزرگ من نیز در همین کلیسا ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان] پدر بزرگ و مادر بزرگ من نیز در همین کلیسا ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدر بزرگ و مادر بزرگ من نیز در همین کلیسا ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I realized suddenly that this was the very woman who had sold us the tickets yesterday.
[ترجمه Abbas Hosseini] به طور ناگهانی متوجه شدم که این زن همان زنی است که دیروز بلیط ها را به ما فروخت.|
[ترجمه گوگل] ناگهان متوجه شدم که این همان زنی بود که دیروز به ما بلیط فروخته بود[ترجمه ترگمان] ناگهان متوجه شدم که این همان زنی است که دیروز بلیط ها را به ما فروخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: mere.
• مترادف: mere
• مشابه: least, plain, simple
• مترادف: mere
• مشابه: least, plain, simple
- The very sight of him makes me laugh.
[ترجمه گوگل] همین دیدن او باعث خنده ام می شود
[ترجمه ترگمان] دیدن او مرا به خنده می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیدن او مرا به خنده می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: actual.
• مترادف: actual
• مترادف: actual
- She was in the very act of stealing it when I walked in.
[ترجمه گوگل] وقتی من وارد شدم او در حال سرقت آن بود
[ترجمه ترگمان] وقتی وارد خانه شدم، او در حال دزدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی وارد خانه شدم، او در حال دزدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید