• : تعریف: using or characterized by many or superfluous words; wordy. • مترادف: garrulous, long-winded, loquacious, pleonastic, prolix, redundant, wordy • متضاد: concise, laconic, succinct • مشابه: chatty, diffuse, effusive, gabby, lengthy, talkative, voluble, windy
- The committee chair is a verbose person, and this adds greatly to the length of meetings.
[ترجمه پرسپولیس] رئیس کمیته فردی پر حرف است و این تا حد زیادی به طولانی شدن جلسه می افزاید.
|
[ترجمه گوگل] رئیس کمیته فردی پرحرف است و این به طول جلسات بسیار می افزاید [ترجمه ترگمان] صندلی کمیته یک فرد مفصل است و این موضوع تا حد زیادی به طول جلسات می افزاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My thoughts began to wander during the superintendent's verbose speech.
[ترجمه گوگل] در طول سخنرانی پرمخاطب سرپرست، افکارم شروع به سرگردانی کردند [ترجمه ترگمان] افکار من در حین سخنرانی دراز مدیر شروع به پرسه زدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. For once, his usually verbose wife was content to listen.
[ترجمه Kourosh sabbagh] برای یک بار، همسر معمولا پر حرف او راضی به گوش دادن شد
|
[ترجمه گوگل]برای یک بار هم که شده، همسرش که معمولاً پرحرف است، راضی به گوش دادن بود [ترجمه ترگمان]برای یک بار، معمولا همسر verbose به شنیدن این حرف راضی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. His writing is difficult and often verbose.
[ترجمه گوگل]نوشتن او دشوار و اغلب پرمخاطب است [ترجمه ترگمان]نوشتن او دشوار و مفصل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Legal writing is often unclear and verbose.
[ترجمه گوگل]نوشته قانونی اغلب نامشخص و پرمخاطب است [ترجمه ترگمان]نوشتن قانونی اغلب مبهم و طولانی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was a notoriously verbose after-dinner speaker.
[ترجمه گوگل]او یک سخنران پس از شام بسیار پرحرف بود [ترجمه ترگمان] اون یه سخنران معروف و بدنام بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Much academic language is, in practice, obscure and verbose.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زبان های آکادمیک، در عمل، مبهم و پرمخاطب هستند [ترجمه ترگمان]بیشتر زبان دانشگاهی در عمل، obscure و verbose است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Legal writing is frequently criticised for being unclear, verbose, convoluted and incomprehensible.
[ترجمه گوگل]نوشته های حقوقی اغلب به دلیل نامشخص بودن، پرمخاطب بودن، پیچیده بودن و نامفهوم بودن مورد انتقاد قرار می گیرند [ترجمه ترگمان]نوشته های قانونی اغلب به خاطر مبهم بودن، پیچیده، پیچیده و نامفهوم مورد انتقاد قرار می گیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Parts are too brief or repetitive and verbose.
[ترجمه گوگل]قسمت ها خیلی کوتاه یا تکراری و پرمخاطب هستند [ترجمه ترگمان]بخش ها خیلی کوتاه یا تکراری و طولانی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He had taken it for granted that his verbose and glib explanation of the facts would convince the jury of his innocence.
[ترجمه گوگل]او این را بدیهی میدانست که توضیح مفصل و بیمعنی او از حقایق، هیئت منصفه را به بیگناهی او متقاعد میکند [ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده بود که شرح verbose و توضیح صریح حقایق، هیئت منصفه را از بی گناهی خود راضی خواهد ساخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He has an inimitably verbose style.
[ترجمه گوگل]او سبک بی نظیری پرحرف دارد [ترجمه ترگمان]سبک مفصلی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She is really a verbose companion.
[ترجمه گوگل]او واقعاً یک همراه پر حرف است [ترجمه ترگمان] اون واقعا یه رفیق verbose [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Neither of us was what anyone would call verbose.
[ترجمه گوگل]هیچکدام از ما آنچه که کسی میگوید پرمخاطب نبودیم [ترجمه ترگمان]هیچ کدوم از ما چیزی نبود که کسی بتونه باه ام تماس بگیره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. For example, here's a RE that uses re. VERBOSE ; see how much easier it is to read?
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در اینجا یک RE است که از re استفاده می کند VERBOSE ; ببینید چقدر خواندن آن آسان تر است؟ [ترجمه ترگمان]برای مثال، این یک برنامه کامپیوتری است که از آن استفاده می کند ببینید، خواندن آن چقدر آسان تر است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Your report is too long and verbose.
[ترجمه گوگل]گزارش شما خیلی طولانی و مبهم است [ترجمه ترگمان] گزارش تو خیلی دراز و دراز مدته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Verily this vichyssoise of verbiage veers most verbose.
[ترجمه گوگل]به راستی که این ویشیسواز افعال پرمخاطب ترین است [ترجمه ترگمان]به راستی این vichyssoise of verbiage است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• wordy, long-winded, containing more words than necessary a person or a piece of writing that is verbose uses more words than are necessary, and so makes you feel bored or annoyed.
پیشنهاد کاربران
اطاله کلام پرحرف وراج پرگو دراز نویس پرچونه
وِربوس 🔸 معادل فارسی: پرگو / پرحرف / پرواژه / طولانی نویس در زبان محاوره ای: خیلی حرف می زنه، پرچونه ست، نوشته هاش کش دارن، زیادی توضیح می ده 🔸 تعریف ها: 1. ( رسمی – نوشتار یا گفتار ) : ... [مشاهده متن کامل]
استفاده از واژه های زیاد و غیرضروری در بیان مطلب، معمولاً باعث خستگی یا ابهام مثال: His explanation was so verbose that nobody understood the main point. توضیحش اون قدر پرواژه بود که هیچ کس اصل مطلب رو نفهمید. 2. ( انتقادی – سبک نگارش ) : سبک نوشتاری یا گفتاری که به جای وضوح، با پیچیدگی و طول زیاد همراهه مثال: The report was criticized for being overly verbose and lacking clarity. گزارش به خاطر پرگویی و نبود وضوح مورد انتقاد قرار گرفت. 3. ( ادبی – توصیفی ) : در متون ادبی، گاهی برای ایجاد حس شاعرانه یا تزئینی استفاده می شه، ولی ممکنه باعث از دست رفتن تمرکز بشه مثال: Her verbose prose was rich but exhausting. نثر پرواژه ش پرمحتوا بود ولی خسته کننده. 🔸 مترادف ها: wordy – long - winded – prolix – rambling – talkative – loquacious
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم verb 📌 این ریشه، معادل "word" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "word" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 verb: a ‘word’ that describes an action or state 🔘 verbal: relating to ‘words’ or spoken language 🔘 verbatim: repeating exactly the same ‘words’ 🔘 verbiage: excessive or unnecessary use of ‘words’ 🔘 verbose: using too many ‘words’ 🔘 verbosity: the quality of using too many ‘words’ 🔘 verbalize: to express something in ‘words’ 🔘 adverb: a ‘word’ that modifies a verb, adjective, or another adverb 🔘 proverb: a short, well - known saying with wise ‘words’ 🔘 verberate: to repeat or echo ‘words’
verbose= chatty
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Using more words than necessary 📝 🔍 مترادف: Wordy ✅ مثال: His verbose explanation made it difficult for anyone to stay focused during the meeting.