ventilate

/ˈventəˌlet//ˈventɪleɪt/

معنی: بادخور کردن، تهویه کردن
معانی دیگر: (به ویژه هوا) تخلیه کردن، وزاندن، (هوای محلی را) عوض کردن، تازه کردن، هوارسانی کردن، (پیش همگان) اظهار کردن، بروز دادن، اعلام کردن، آشکار کردن، علنی کردن، هواکش دار کردن، بادرسان دار کردن، (قدیمی) پاش دادن، باد دادن (رجوع شود به: winnow)، (خون را) اکسیژن دادن، هوا دادن، هوا دادن به، پاک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ventilates, ventilating, ventilated
(1) تعریف: to provide (an interior space) with fresh air or a means of air circulation.
مشابه: air

- The window fans ventilate the room.
[ترجمه فرهنگ نیا] پنکه پنجه هوای اطاق را تهویه میکند
|
[ترجمه گوگل] پنکه های پنجره اتاق را تهویه می کنند
[ترجمه ترگمان] شیشه های پنجره اتاق ها را تهویه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to open up or submit (a problem, idea, question, or the like) for examination and discussion.
مشابه: air

(3) تعریف: to provide with a vent for the escape of heated air, smoke, gases, or the like.

جمله های نمونه

1. party members were not expected to ventilate their own personal views
از اعضای حزب انتظار نداشتند که عقاید شخصی خودشان را علنی کنند.

2. We ventilated the kitchen by opening the windows.
[ترجمه گوگل]با بازکردن پنجره ها آشپزخانه را تهویه کردیم
[ترجمه ترگمان]با باز کردن پنجره ها آشپزخانه را عوض می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The lungs ventilate the blood.
[ترجمه Mrjn] شش ( ریه ) ها خون را تصفیه می کنند.
|
[ترجمه Mrjn] ریه ها به خون اکسیژن رسانی می کنند.
|
[ترجمه گوگل]ریه ها خون را تهویه می کنند
[ترجمه ترگمان]ریه ها به خون هوا می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is merit in ventilating the topic of the prom before the entire senior class.
[ترجمه Mrjn] شایسته است که موضوع جشن پایان دوره را در حضور همه ی دانشجویان سال آخر مطرح کنیم.
|
[ترجمه گوگل]تهویه موضوع پارتی در حضور کل کلاس ارشد شایستگی دارد
[ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از اینکه همه کلاس ارشد بتوانند موضوع رقص را خنک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ventilate the room properly when paint stripping.
[ترجمه پرویز حسینی] در موقع رقیق کردن رنگ، هوای اتاق را تهویه کنید.
|
[ترجمه گوگل]هنگام پاک کردن رنگ، اتاق را به خوبی تهویه کنید
[ترجمه ترگمان]اتاق را درست موقعی که از آن جدا شده بود، از اتاق بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Open the window and ventilate the room.
[ترجمه گوگل]پنجره را باز کنید و اتاق را تهویه کنید
[ترجمه ترگمان]پنجره را باز کن و اتاق را باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We ventilate a room by opening windows.
[ترجمه گوگل]ما یک اتاق را با باز کردن پنجره ها تهویه می کنیم
[ترجمه ترگمان]با باز کردن پنجره اتاق را پر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Members are asked not to ventilate club problems outside this meeting.
[ترجمه ریحانه] از اعضا خواسته شده مشکلات کلوپ را بیرون از جلسه به بحث نکشند
|
[ترجمه گوگل]از اعضا درخواست می شود مشکلات باشگاه را خارج از این جلسه تهویه نکنند
[ترجمه ترگمان]از اعضا خواسته می شود تا در خارج از این نشست وارد مشکلات باشگاه نشوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lungs ventilate the blood.
[ترجمه گوگل]ریه ها خون را تهویه می کنند
[ترجمه ترگمان]ریه ها به خون هوا می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She used the meeting to ventilate all her grievances.
[ترجمه گوگل]او از این جلسه استفاده کرد تا همه نارضایتی های خود را بیان کند
[ترجمه ترگمان]او از جلسه برای ventilate تمام grievances استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ventilate well on sunny days but remember to close vents in the evening.
[ترجمه گوگل]در روزهای آفتابی تهویه هوا را خوب انجام دهید، اما به یاد داشته باشید که در شب دریچه ها را ببندید
[ترجمه ترگمان]در روزه ای آفتابی به خوبی تمیز کنید، اما به یاد داشته باشید که در عصر دریچه ها را ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Where a film adaptation could ventilate the humid bachelor atmosphere of Hornby's novel is in giving opportunities for women.
[ترجمه گوگل]جایی که یک اقتباس سینمایی می تواند فضای مرطوب مجردی رمان هورنبی را تهویه کند، فرصت دادن به زنان است
[ترجمه ترگمان]جایی که فیلم تطبیق فیلم می تواند تهویه مطبوع رمان هورن بای را به همراه داشته باشد، فرصت هایی برای زنان فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The important factor is to ventilate the anger.
[ترجمه گوگل]عامل مهم تهویه خشم است
[ترجمه ترگمان]عامل مهم، تهویه با خشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ventilate your house when painting.
[ترجمه ریحانه] خانه ات را تهویه کن وقتی در حال رنگ کردن آن هستی
|
[ترجمه گوگل]هنگام نقاشی خانه خود را تهویه کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی نقاشی می کنی خونه ات را پر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I usually ventilate my house after a night of smoking cigars.
[ترجمه گوگل]من معمولاً بعد از یک شب سیگار کشیدن، خانه ام را تهویه می کنم
[ترجمه ترگمان] معمولا بعد از یه شب سیگار دود کردن خونه م - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They should ventilate the galleries of a coal - mine.
[ترجمه گوگل]آنها باید گالری های یک معدن زغال سنگ را تهویه کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید galleries یک معدن زغال سنگ را تهویه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Irene was opening the window ventilate the room at that time.
[ترجمه گوگل]ایرن در آن زمان داشت پنجره را باز می کرد و اتاق را تهویه کرد
[ترجمه ترگمان]ایرین در آن زمان پنجره را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بادخور کردن (فعل)
air, ventilate

تهویه کردن (فعل)
ventilate, air-condition

تخصصی

[مهندسی گاز] تهویه کردن، پاک کردن
[آب و خاک] تهویه،هوادهی

انگلیسی به انگلیسی

• provide with fresh air, air out, freshen; raise a point or question for discussion; supply the blood with oxygen
to ventilate a room or building means to allow fresh air to get into it.

پیشنهاد کاربران

۱. تهویه کردن. هوای ( جایی را ) عوض کردن ۲. هواکش گذاشتن. تهویه نصب کردن ۳. هوا دادن. در معرض هوا قرار دادن ۴. آشکار کردن. در معرض افکار عمومی گذاشتن
مثال:
he opened a window to ventilate the room
او برای عوض کردن هوای اتاق پنجره ای را باز کرد.
3=Change the air in, purify by fresh air
اکسیژن رسانی - تعویض هوا
2=discuss openly
احساس و نظر خود را پیش همه اظهار کردن
ventilate ( v ) ( vɛntlˌeɪt ) =to allow fresh air to enter and move around a room, etc. , e. g. a well - ventilated room. The bathroom is ventilated with an extractor fan. ventilation ( n )
ventilate
تهویه کردن، تصفیه کردن
درهواییدن.
درو هواییدن.
تَراهَواییدَن.
- تهویه کردن
عوض کردن هوا در مکانی/جایی -

( احساسات و نظر خود را پیش همگان ) اظهار کردن
The important thing is to ventilate your anger.
She used the meeting to ventilate all her grievances.
There is merit in ventilating the topic of the prom before the entire senior class.
هوارسانی کردن، اکسیژن رسانی کردن
Both patients are sedated and ventilated.
artificially ventilate a patient in respiratory distress
The lungs ventilate the blood.

بپرس