velocity

/vəˈlɑːsəti//vəˈlɒsɪti/

معنی: شتاب، سرعت، تندی
معانی دیگر: هنگار، روندی، سیزی، چابکی، (فیزیک) میزان پیمایش مسافت نسبت به زمان، (شیمی) سرعت فعل و انفعال، هنگار واکنش، سرعت سیر، تندی برحسب زمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: velocities
(1) تعریف: speed.
مترادف: fastness, quickness, rapidity, speed, swiftness
مشابه: alacrity, celerity

(2) تعریف: rate of speed or motion.
مترادف: pace, speed
مشابه: clip, rate

جمله های نمونه

1. velocity vector
حامل سرعت،بردار هنگار

2. the velocity of a rifle bullet
سرعت یک گلوله ی تفنگ

3. angular velocity
سرعت زاویه ای،سرعت دورانی،هنگار چرخشی

4. the magnitude of a velocity
میزان سرعت

5. sound travels at a high velocity
صدا با سرعت زیاد حرکت می کند.

6. Eventually, the star attained the velocity of light.
[ترجمه گوگل]در نهایت ستاره به سرعت نور رسید
[ترجمه ترگمان]سرانجام ستاره به سرعت نور دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The speedboat reached a velocity of 120 mph.
[ترجمه گوگل]سرعت قایق تندرو 120 مایل در ساعت بود
[ترجمه ترگمان]قایق موتوری سریع السیر به سرعت ۱۲۰ مایل بر ساعت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Light travels at the highest achievable velocity in the universe.
[ترجمه بهروز مددی] نور با بالاترین سرعت ممکن در جهان هستی حرکت می‎کند.
|
[ترجمه گوگل]نور با بالاترین سرعت قابل دستیابی در جهان حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]نور در بالاترین سرعت قابل دستیابی در جهان حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Light travels at a constant velocity.
[ترجمه گوگل]نور با سرعت ثابتی حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]نور در یک سرعت ثابت حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Martinez had good velocity on his fastball.
[ترجمه گوگل]مارتینز در توپ سریع خود سرعت خوبی داشت
[ترجمه ترگمان]مارتینز سرعت خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A bullet goes from this gun with a velocity of 3000 feet per second.
[ترجمه گوگل]یک گلوله از این تفنگ با سرعت 3000 فوت در ثانیه خارج می شود
[ترجمه ترگمان]گلوله ای با سرعت ۳۰۰۰ فوت در ثانیه از این تفنگ عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Turns reduce velocity and restrict the amount of air that gets to the register.
[ترجمه گوگل]چرخش ها سرعت را کاهش می دهند و مقدار هوایی را که به رجیستر می رسد محدود می کنند
[ترجمه ترگمان]می چرخد سرعت را کاهش داده و میزان هوایی که به ثبت می رسد را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At apogee its radial velocity reaches zero, so it once again has a purely horizontal velocity.
[ترجمه گوگل]در اوج سرعت شعاعی آن به صفر می رسد، بنابراین یک بار دیگر سرعت کاملاً افقی دارد
[ترجمه ترگمان]در اوج سرعت شعاعی آن به صفر می رسد، بنابراین یک بار دیگر دارای یک سرعت کاملا افقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Derive the velocity profile for optimum acceleration of this system.
[ترجمه گوگل]مشخصات سرعت را برای شتاب بهینه این سیستم استخراج کنید
[ترجمه ترگمان]تنظیم پروفیل سرعت برای تسریع بهینه این سیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Scheduled to ship in September Velocity 0 will cost £1000 for an entry level development seat with add-on seats costing £000.
[ترجمه گوگل]برای ارسال در سپتامبر برنامه ریزی شده است، سرعت 0 1000 پوند برای یک صندلی توسعه سطح مبتدی با هزینه صندلی های اضافی 000 پوند هزینه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]زمانبندی شده برای کشتی در \"سرعت ۰\" ۱۰۰۰ پوند برای یک صندلی توسعه سطح ورودی با هزینه ای بالغ بر ۱۰۰۰ پوند هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Still traveling above escape velocity, it slowly rose and grew fainter over Alberta, until it was no longer visible.
[ترجمه گوگل]هنوز هم بالاتر از سرعت گریز حرکت می‌کرد، به آرامی بالا رفت و روی آلبرتا کم‌نورتر شد، تا اینکه دیگر قابل مشاهده نبود
[ترجمه ترگمان]همچنان که در بالا از سرعت گریز حرکت می کرد، به کندی افزایش یافت و در سمت آلبرتا ضعیف تر شد، تا زمانی که دیگر قابل رویت نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شتاب (اسم)
hurry, pelt, acceleration, haste, speed, velocity, precipitation, dispatch, hustle, expedience, expediency, tilt

سرعت (اسم)
acceleration, haste, speed, velocity, rapidity, rate, pace, expedition, celerity, promptitude, fastness, headway, speeding, quickness

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

تخصصی

[شیمی] سرعت
[عمران و معماری] سرعت - تندی
[برق و الکترونیک] سرعت کمیت برداری مقدار آن برابر با تندی است ولی شامل جهت حرکت نیز می شود . در بیان سرعت باید تندی و جهت حرکت هر دو بیان شوند . اگر تندی یا جهت هر کدام تغییر کنند، سرعت جسم تغییر می کند . وقتی که جهت عوض می شود، سرعت زاویه ای حرکت را توصیف می کند. - سرعت
[فوتبال] تندی-سرعت
[مهندسی گاز] سرعت، شتاب، تندی
[زمین شناسی] سرعت اولیه ،سرعت سیر،شتاب ،تندی برحسب زمان
[نساجی] سرعت
[ریاضیات] سرعت، تندی
[آب و خاک] سرعت

انگلیسی به انگلیسی

• speed; rate of change of the position of a moving body in relation to its speed and direction of travel
velocity is the speed at which something moves in a particular direction; a technical term.

پیشنهاد کاربران

1. The **velocity** of the car increased as it sped down the highway.
2. Scientists measured the **velocity** of the wind during the storm.
3. The spaceship reached a **velocity** that allowed it to escape Earth's gravity.
...
[مشاهده متن کامل]

4. The pitcher threw the baseball with incredible **velocity**, making it difficult for the batter to hit.
5. The river's **velocity** increased after the heavy rainfall, causing it to overflow its banks.
6. The cheetah's hunting success is largely due to its impressive **velocity**.
7. Engineers are working on improving the **velocity** of data transfer in the new network.
8. The bullet's **velocity** was so high that it pierced through the target effortlessly.
9. The **velocity** of the train was reduced as it approached the station.
10. The drone's **velocity** was adjusted to capture smooth aerial footage.
1. **سرعت** ماشین با سرعت گرفتن در بزرگراه افزایش یافت.
2. دانشمندان **سرعت** باد را در طول طوفان اندازه گرفتند.
3. سفینه فضایی به **سرعت**ی رسید که به آن اجازه داد از گرانش زمین فرار کند.
4. پرتاب کننده توپ بیسبال را با **سرعت** باورنکردنی پرتاب کرد و ضربه زدن را برای ضربه زن سخت کرد.
5. ************************************** سرعت******* رودخانه*ی بعد از بارندگی شدید افزایش یافت و باعث طغیان آن از سواحل شد.
6. موفقیت یوزپلنگ در شکار تا حد زیادی به دلیل **سرعت** چشمگیر آن است.
7. مهندسان در حال کار بر روی بهبود **سرعت** انتقال داده در شبکه جدید هستند.
8. **سرعت** گلوله آنقدر زیاد بود که بدون هیچ زحمتی هدف را سوراخ کرد.
9. **سرعت** قطار با نزدیک شدن به ایستگاه کاهش یافت.
10. **سرعت** پهپاد برای ضبط تصاویر هوایی صاف تنظیم شده بود.
Bing copilot

My life was about quantity and velocity
more things , bigger jobs , larger houses, more things , quicker , sooner , now
شتاب، سرعت، تندی
مثال:
Sound travels at a high velocity.
صوت با سرعت و شتاب زیادی حرکت می کند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : velocitize
✅️ اسم ( noun ) : velocity
✅️ صفت ( adjective ) : velocious
✅️ قید ( adverb ) : _
velocity = سرعت ( برداری و دارای جهت )
speed = تندی ( نرده ای و فاقد جهت )
سرعت چیزی در یک جهت خاص ( در رشته مکانیک )
Velocity بیشتر در مباحث علمی و فیزیک و ریاضیات کاربرد داره و درباره vector هست یعنی برداری هست و اسکالر نیست ( Scalar )
velocityvelocityvelocityvelocity
سرعت حرکت ( برداری )
🔴 quickness of motion : speed
[count]
◀️particles moving at high velocities
[noncount]
◀️measuring the velocity of sound
◀️the velocity of a bullet
◀️His pitches have great velocity. [=his pitches are very fast]
...
[مشاهده متن کامل]

Speed is the time rate at which an object is moving along a path, while velocity is the rate and direction of an object's movement. Put another way, speed is a scalar value, while velocity is a vector. . . . In its simplest form, average velocity is calculated by dividing change in position ( Δr ) by change in time ( Δt ) .
من یکسری عکس میزارم که متوجه تفاوت Speed و Velocity بشید

velocity
سرعت : آهنگ تغییرات متوسط یا لحظه ای بردار مکان متحرک نسبت به زمان ( دارای جهت )
تندی : آهنگ تغییرات متوسط یا لحظه ای بردار مکان متحرک نسبت به زمان ( بدون جهت )
velocity ( ژئوفیزیک )
واژه مصوب: سرعت
تعریف: [ژئوفیزیک] در لرزه شناسی، آهنگ انتشار موج لرزه ای بدون اشاره به راستایی مشخص|||[فیزیک] ؟
به معنی سرعت ( با درنظر گرفتن جهت حرکت )
و با شتاب فرق داره! شتاب نسبت سرعت به زمانه
درحالی که سرعت نسبت جابجایی به زمانه
سرعت_از لحاظ مکانیکی نسبت جابجایی به زمان
روند
( میزان ) سرعت، پیشروی، شتاب
سرعت سیر
نرخ زمانی تغییر موقعیت - تغییر موقعیت در زمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس