vein

/ˈveɪn//veɪn/

معنی: رگه
معانی دیگر: (عامیانه) رگ، عرق، (زمین شناسی - کان) رگه، (سنگ یا چوب) رگه، طرح، رشته، روش، سبک، خلق، حالت، وریددار کردن، رگ دار کردن، (مانند رگ ها) منشعب شدن، شاخه شاخه شدن، شبکه دار کردن یا شدن، سیاهرگ (در برابر: سرخرگ artery)، (گیاه شناسی) رگبرگ، رجوع شود به: lode، تمایل، رگه دار شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of the many small vessels that transport blood to the heart.
مترادف: blood vessel
مشابه: artery, canal, venule, vessel

- Blood rushes through the veins back to the heart.
[ترجمه فاطمه] خون از طریق سیاهرگ ها به قلب بر می گردد
|
[ترجمه مهربد] خون از طریق سیاهرگ ها به قلب میرود
|
[ترجمه گوگل] خون از طریق رگ ها به سمت قلب می رود
[ترجمه ترگمان] خون در رگ هایش به سمت قلب برمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nurse poked the needle into a vein.
[ترجمه مهربد] پرستار سوزن سرنگ را در سیاهرگ فرو کرد
|
[ترجمه علی جادری] پرستار سوزن را در رگ فرو برد .
|
[ترجمه گوگل] پرستار سوزن را در رگ فرو کرد
[ترجمه ترگمان] پرستار سرنگ را در رگ فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one of a series of thin, branching vascular bundles or riblike lines that constitute the framework of a leaf or insect wing.
مترادف: venule
مشابه: canal, line

- The little girl tore away the green portions of the leaf so that only the veins remained.
[ترجمه مهربد] دختر کوچک قسمت های سبز برگ را پاره کرد و فقط رگه های آن باقی ماند
|
[ترجمه گوگل] دخترک قسمت های سبز برگ را پاره کرد به طوری که فقط رگه ها باقی ماند
[ترجمه ترگمان] دختر کوچک قسمت سبز برگ را پاره کرد و فقط رگه ای آن باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a body or deposit of ore in a mass of rock; lode.
مترادف: deposit, lode
مشابه: bed, seam, stratum, streak

- The miners discovered a new vein of silver in the mine.
[ترجمه مهربد] معدنچیان یک رگه ی جدید از نقره را در معدن کشف کردند
|
[ترجمه گوگل] معدنچیان رگه جدیدی از نقره را در معدن کشف کردند
[ترجمه ترگمان] معدنچیان یک رگ جدید از نقره را در معدن کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: style; mood; manner.
مشابه: humor, manner, mode, mood, stripe, style, temper, way

- He spoke in a more humorous vein toward the end of his speech.
[ترجمه molly] او در اخر سخنانش بیشتر با حالت شوخ طبعانه صحبت کرد.
|
[ترجمه گوگل] او در پایان سخنانش با لحن طنز آمیزی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] او با یک سیاه رگ دیگر به سمت انتهای صحبتش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: veins, veining, veined
مشتقات: veinal (adj.), veinless (adj.), veinlike (adj.)
(1) تعریف: to create veins in.
مشابه: canal, line, marble, streak, striate

(2) تعریف: to mark or decorate with lines resembling veins.

جمله های نمونه

1. dorsal vein
سیاهرگ پشتی

2. a collateral vein
رگ جنبی

3. a portal vein
سیاهرگ درواره ای

4. a workable vein of coal
یک رگه ی زغالسنگ قابل استخراج

5. the mystical vein that runs through his poetry
رشته ی عرفانی که در تمام اشعار او وجود دارد

6. a constriction in the vein
تنگ شدگی در رگ

7. to strike a rich vein of coal
یک رگه ی غنی زغال سنگ کشف کردن

8. he spent hours scanning each vein of rock for a sign of gold
او ساعت ها با دقت به هریک از رگه های سنگ ها نگاه می کرد تا اثری از طلا به دست آورد.

9. to introduce a needle into a vein
سوزن را در رگ فرو بردن

10. when he is in a happy vein
وقتی که خلقش خوب است

11. he too wrote in the same romantic vein characteristic of his generation
او هم به همان سبک رومانتیک که ویژه ی معاصران او بود نگارش می کرد.

12. my mother was speaking in a serious vein
مادرم با حالتی جدی حرف می زد.

13. the introduction of a wire into the vein
نهادن سیم در داخل رگ

14. A vein pulsed in his temple.
[ترجمه گوگل]رگی در شقیقه اش می تپید
[ترجمه ترگمان]رگی در شقیقه اش جریان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The writer tapped into a rich vein of humour in the play.
[ترجمه گوگل]نویسنده در نمایشنامه از رگه ای غنی از طنز بهره برده است
[ترجمه ترگمان]نویسنده در این بازی با شوخ طبعی فراوان در آن بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The team have hit a rich vein of form recently.
[ترجمه گوگل]این تیم اخیراً به یک رگه از فرم غنی رسیده است
[ترجمه ترگمان]این تیم اخیرا به رگه غنی شکل برخورد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This Spanish drama has a vein of black humour running through it.
[ترجمه گوگل]این درام اسپانیایی دارای رگه ای از طنز سیاه است
[ترجمه ترگمان]این درام اسپانیایی یک رگه طنز سیاه دارد که از آن عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The director discovered a rich vein of sentimentality.
[ترجمه گوگل]کارگردان رگه ای غنی از احساسات را کشف کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر رگه غنی ابراز احساسات را کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A vein of satirical anger runs through all his work.
[ترجمه گوگل]رگ خشم طنزآمیز در تمام آثار او جاری است
[ترجمه ترگمان]یک رگه از خشم satirical در تمام آثار او جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The surgeon performed a section on the vein.
[ترجمه N] حراج قسمتی از رگ را انجام داد.
|
[ترجمه شهریار] جراح قسمتی از سیاهرگ را جراحی کرد
|
[ترجمه گوگل]جراح برش را روی رگ انجام داد
[ترجمه ترگمان]جراح یک بخش را روی رگ انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. In the afternoon he struck a rich vein of gold.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر به رگ غنی از طلا برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر یک رگه طلایی از طلا نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. There is a rich vein of literary talent here just waiting to be tapped by publishers.
[ترجمه گوگل]در اینجا رگه‌ای از استعدادهای ادبی وجود دارد که انتظار می‌رود توسط ناشران مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]یک رگه غنی از استعداد ادبی در اینجا وجود دارد که فقط منتظر است توسط ناشران مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رگه (اسم)
grain, nervure, costa, streak, thread, vein, midrib, fibril

تخصصی

[عمران و معماری] رگه - ترک ایجاد شده در سنگ
[زمین شناسی] رگه - توده باریک و صفحه مانندی از سنگ یا کانیهای آذرین مثل کوارتز، کلسیت، باریت و غیره که در یک شکاف یا شکستگی یا گسل عمودی یا تقریبا عمودی یک سنگ نهشته می شود. -
در رودها: الف) یک مسیر آب یا کانال باریک در سنگ یا خاک. همچنین جریان آبی که در چنین کانالی جریان دارد. ب) یک اصطلاح کهن برای جریان یک رود. -
در سنگ شناسی : توده باریک و صفحه مانندی از سنگ یا کانیهای آذرین مثل کوارتز، کلسیت، باریت و غیره که در یک شکاف یا شکستگی یک سنگ نهشته می شود. - در کانسار، یک پرشدگی کانی (معدنی) اپی ژنتیک یک گسل یا سایر شکستگی ها در یک سنگ میزبان، در اشکال مسطح یا ورقه مانند، معمولاً به همراه جانشینی مربوط سنگ میزبان، می باشد. یک کانسار از این نوع و با این منشاء مقایسه شود با رگه. -
در سنگهای نفوذی، یک توده نفوذی آذرین بازیک ورقه مانند به درون یک شکاف. این کاربرد توصیه نمی شود. -
در گیاه شناسی، یکی از سیستم های آوندی یک برگ را گویند. - نیز ببینید: طرح و ترتیب رگ ها یا رگبرگها. -
[معدن] رگه (زمین شناسی اقتصادی)
[] رگه

انگلیسی به انگلیسی

• blood vessel which carries blood to the heart; any blood vessel (informal); bundle of sap-carrying vessels in plants; band of ore between rock layers; pervading quality, mood; vessels in insect wings
your veins are the tubes in your body through which your blood flows.
the veins on a leaf are the thin lines on it.
a vein of a metal or mineral is a layer of it in rock.
something that is written or spoken in a particular vein is written or spoken in that style or mood.

پیشنهاد کاربران

VEIN با حروف بزرگ، عبارت اختصاری مورد استفاده در حوزه نگهداشت تجهیزات و دارایی ها می باشد که از سرنام واژه های مشروحه زیر تشکیل شده است:
Vital: دارایی های حیاتی که خرابی یا از دست دادن آنها منجر به توقف کامل کسب و کار خواهد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

Essential: دارایی های اساسی که خرابی یا از دست دادن آنها منجر به توقف بخش اصلی کسب و کار خواهد شد.
Important: دارایی های مهم که خرابی یا از دست دادن آنها منجر به توقف بخش جزئی کسب و کار خواهد شد.
Normal: دارایی های عادی یا معمولی که خرابی یا از دست دادن آنها منجر به توقف کسب و کار نخواهد شد.

VEIN. با حروف بزرگ، یک الگوی طبقه بندی دارایی ها در حوزه نگهداشت است.
Vital: دارایی های حیاتی که خرابی یا از دست دادن آنها منجر به توقف کامل کسب و کار خواهد شد.
Essential: دارایی های اساسی که خرابی یا از دست دادن آنها منجر به توقف بخشی اصلی کسب و کار خواهد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

Important: دارایی های مهم که خرابی یا از دست دادن آنها منجر به توقف بخش جزئی کسب و کار خواهد شد.
Normal: دارایی های عادی و معمولی که خرابی یا از دست دادن آنها منجر به توقف کسب و کار نخواهد شد.

حوزه، شاخه
ممکنه یه جاهایی حوزه معنا بده مثلا this term is well understood in a spiritual vein
رگ، رگبرگ
vein 5 ( n ) =a narrow strip of a different color in some types of wood
vein
vein 4 ( n ) =a narrow strip of a different color in some types of stone
vein
vein 3 ( n ) =any of the very thin tubes that form the frame of a leaf or an insect's wing
vein
vein 2 ( n ) =any of the tubes that carry blood from all parts of the body toward the heart
vein
vein 1 ( n ) ( veɪn ) =any of the tubes that carry blood from all parts of the body toward the heart, e. g. The nurse was having trouble finding a vein in his arm.
vein
رگ / ورید
[پزشکی] ورید، سیاهرگ: ( هر ) رگی که خون را به قلب باز می گرداند
۱ - منش؛ کردار ۲ - عُلقه
vein ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: رگبرگ
تعریف: مجموعه ای آوندی ـ فیبری ( fibrovascular ) که مانند رشته ای عصبی در سطح یا نزدیک به سطح برگ یا کاسبرگ یا گلبرک یا دیگر اندام ها امتداد یافته است |||متـ . رگه 2 nerve
In a similar vein
به طریقی مشابه، به شیوه ای مشابه، به همین سبک، به همین سیاق، همینطور
در آناتومی جانوری: سیاهرگ
یه معنیش میشه:
سبک و سیاق
e. g.
The report continued in similar vein
⭐ in the same vein
به همین صورت - به همین شکل - به همین منوال - به همین سبک و سیاق
It has always been used to indicate that things are similar. In the same vein uses the word vein in the sense of a particular manner or style. If something is described as being in the same vein as something else, it means that it shares a style, manner, quality, or characteristic with it.
...
[مشاهده متن کامل]

سیاهرگ، ورید.
artery= سرخرگ
capillary= مویرگ
branching system= دستگاه گردش خون بدن
any of the tubes that form a branching system, especially those that carry blood to the heart = vein
1. mood = روحیه ٬ خلق و خو
2. a blood vessel that carries blood to the heart = سیاهرگ
3. a crack or seam in a rock filled with a different mineral = رگه
یک شکاف یا درز در یک تخته سنگ که با ماده معدنی متفاوتی پر شده است .
ورید
manner
روش، طریق
سیاهرگ
at the same vein: به همان سیاق، به همان روش
درگیاه شناسی : رگبرگ
:in a related vein
به همین سیاق؛ به همین ترتیب
SYN:seam
حالت ، وضع ، سیاهرگ ، خلق و خو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس