اسم ( noun )
• (1) تعریف: one of the many small vessels that transport blood to the heart.
• مترادف: blood vessel
• مشابه: artery, canal, venule, vessel
• مترادف: blood vessel
• مشابه: artery, canal, venule, vessel
- Blood rushes through the veins back to the heart.
[ترجمه فاطمه] خون از طریق سیاهرگ ها به قلب بر می گردد|
[ترجمه مهربد] خون از طریق سیاهرگ ها به قلب میرود|
[ترجمه گوگل] خون از طریق رگ ها به سمت قلب می رود[ترجمه ترگمان] خون در رگ هایش به سمت قلب برمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nurse poked the needle into a vein.
[ترجمه مهربد] پرستار سوزن سرنگ را در سیاهرگ فرو کرد|
[ترجمه علی جادری] پرستار سوزن را در رگ فرو برد .|
[ترجمه گوگل] پرستار سوزن را در رگ فرو کرد[ترجمه ترگمان] پرستار سرنگ را در رگ فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: one of a series of thin, branching vascular bundles or riblike lines that constitute the framework of a leaf or insect wing.
• مترادف: venule
• مشابه: canal, line
• مترادف: venule
• مشابه: canal, line
- The little girl tore away the green portions of the leaf so that only the veins remained.
[ترجمه مهربد] دختر کوچک قسمت های سبز برگ را پاره کرد و فقط رگه های آن باقی ماند|
[ترجمه گوگل] دخترک قسمت های سبز برگ را پاره کرد به طوری که فقط رگه ها باقی ماند[ترجمه ترگمان] دختر کوچک قسمت سبز برگ را پاره کرد و فقط رگه ای آن باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a body or deposit of ore in a mass of rock; lode.
• مترادف: deposit, lode
• مشابه: bed, seam, stratum, streak
• مترادف: deposit, lode
• مشابه: bed, seam, stratum, streak
- The miners discovered a new vein of silver in the mine.
[ترجمه مهربد] معدنچیان یک رگه ی جدید از نقره را در معدن کشف کردند|
[ترجمه گوگل] معدنچیان رگه جدیدی از نقره را در معدن کشف کردند[ترجمه ترگمان] معدنچیان یک رگ جدید از نقره را در معدن کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: style; mood; manner.
• مشابه: humor, manner, mode, mood, stripe, style, temper, way
• مشابه: humor, manner, mode, mood, stripe, style, temper, way
- He spoke in a more humorous vein toward the end of his speech.
[ترجمه molly] او در اخر سخنانش بیشتر با حالت شوخ طبعانه صحبت کرد.|
[ترجمه گوگل] او در پایان سخنانش با لحن طنز آمیزی صحبت کرد[ترجمه ترگمان] او با یک سیاه رگ دیگر به سمت انتهای صحبتش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: veins, veining, veined
مشتقات: veinal (adj.), veinless (adj.), veinlike (adj.)
حالات: veins, veining, veined
مشتقات: veinal (adj.), veinless (adj.), veinlike (adj.)
• (1) تعریف: to create veins in.
• مشابه: canal, line, marble, streak, striate
• مشابه: canal, line, marble, streak, striate
• (2) تعریف: to mark or decorate with lines resembling veins.