• : تعریف: (informal) a usu. predatory animal or bird that is considered a nuisance or pest.
جمله های نمونه
1. Turn me loose, you varmint and get out of here!
[ترجمه کوروش شفیعی] ولم کن حیوان، و گورت را از اینجا گم کن!
|
[ترجمه گوگل]من را ول کن، حیران و برو از اینجا! [ترجمه ترگمان]موذی، مرا آزاد کن، از اینجا برو بیرون! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A duck. If varmint cannot be restrained tongscorn - on - the - cob holders, stand on it.
[ترجمه گوگل]یک اردک اگر نمی توان نگهدارنده انبر را مهار کرد، روی آن بایستید [ترجمه ترگمان]یک اردک اگه حیوون وحشی نتونه از طرف the مهار بشه، روی آن بایستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. To a varmint hunter, an air rifle is a tool for he job of bagging game.
[ترجمه گوگل]برای یک شکارچی بدجنس، تفنگ بادی ابزاری برای کار کیسهبازی است [ترجمه ترگمان]برای یک شکارچی حیوان، یک تفنگ بادی، ابزاری برای انجام بازی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The cunning varmint would suspect something, and be dodging through the trees like a frightened deer.
[ترجمه گوگل]حیله گر حیله گر به چیزی مشکوک می شود و مانند آهویی ترسیده از میان درختان طفره می رود [ترجمه ترگمان]جانور موذی به چیزی مشکوک می شد و مثل یک گوزن هراسان از میان درختان فرار می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You little varmint, varment!
[ترجمه گوگل]وارمنت کوچولو! [ترجمه ترگمان]حیوون موذی، حیوون موذی! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Balfour slammed his canary-yellow, industrial vacuum truck into gear and roared after the varmint in a cloud of choking brown dust.
[ترجمه گوگل]بالفور ماشین جاروبرقی صنعتی زرد قناری خود را به چرخ دنده کوبید و در ابری از گرد و غبار قهوه ای خفه کننده غوغا کرد [ترجمه ترگمان]بالفور نور زرد و زرد قناری خود را با دنده دو به هم کوبید و بعد از اینکه حیوان به یک غبار قهوه ای از غبار تبدیل شد، غرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید