varmint

/ˈvɑːrˌmɪnt//ˈvɑːˌmɪnt/

معنی: یارو، شخص، انسان یا حیوان مزاحم
معانی دیگر: varment ز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a usu. predatory animal or bird that is considered a nuisance or pest.

جمله های نمونه

1. Turn me loose, you varmint and get out of here!
[ترجمه کوروش شفیعی] ولم کن حیوان، و گورت را از اینجا گم کن!
|
[ترجمه گوگل]من را ول کن، حیران و برو از اینجا!
[ترجمه ترگمان]موذی، مرا آزاد کن، از اینجا برو بیرون!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A duck. If varmint cannot be restrained tongscorn - on - the - cob holders, stand on it.
[ترجمه گوگل]یک اردک اگر نمی توان نگهدارنده انبر را مهار کرد، روی آن بایستید
[ترجمه ترگمان]یک اردک اگه حیوون وحشی نتونه از طرف the مهار بشه، روی آن بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To a varmint hunter, an air rifle is a tool for he job of bagging game.
[ترجمه گوگل]برای یک شکارچی بدجنس، تفنگ بادی ابزاری برای کار کیسه‌بازی است
[ترجمه ترگمان]برای یک شکارچی حیوان، یک تفنگ بادی، ابزاری برای انجام بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cunning varmint would suspect something, and be dodging through the trees like a frightened deer.
[ترجمه گوگل]حیله گر حیله گر به چیزی مشکوک می شود و مانند آهویی ترسیده از میان درختان طفره می رود
[ترجمه ترگمان]جانور موذی به چیزی مشکوک می شد و مثل یک گوزن هراسان از میان درختان فرار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You little varmint, varment!
[ترجمه گوگل]وارمنت کوچولو!
[ترجمه ترگمان]حیوون موذی، حیوون موذی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Balfour slammed his canary-yellow, industrial vacuum truck into gear and roared after the varmint in a cloud of choking brown dust.
[ترجمه گوگل]بالفور ماشین جاروبرقی صنعتی زرد قناری خود را به چرخ دنده کوبید و در ابری از گرد و غبار قهوه ای خفه کننده غوغا کرد
[ترجمه ترگمان]بالفور نور زرد و زرد قناری خود را با دنده دو به هم کوبید و بعد از اینکه حیوان به یک غبار قهوه ای از غبار تبدیل شد، غرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یارو (اسم)
party, fellow, bloke, personality, cove, gink, guy, varmint, sirrah

شخص (اسم)
subject, figure, man, person, one, fellow, cove, gink, wight, guy, varmint, specimen, dude, individual, geezer, human

انسان یا حیوان مزاحم (اسم)
varmint

انگلیسی به انگلیسی

• annoying or injurious person or animal; pest; vermin (informal)

پیشنهاد کاربران

( اشاره به شخص ) چندش، مزاحم، مایه دردسر، نفرت انگیز
موجود
برای شکار می شود شکارچی حیوانات
VARMINT SHOOTERS

بپرس