vulnerable

/ˈvəlnərəbl̩//ˈvʌlnərəbl̩/

معنی: قابل حمله، اسیب پذیر، زخم پذیر
معانی دیگر: آسیب پذیر، صدمه پذیر، تک پذیر، حمله پذیر، انتقادپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vulnerably (adv.), vulnerability (n.)
(1) تعریف: capable of being hurt or injured.
مترادف: defenseless
متضاد: invincible, invulnerable, safe, strong
مشابه: helpless, powerless, precarious, sensitive, susceptible, tender, thin-skinned, touchy, unprotected, weak

- These plants are delicate and highly vulnerable to frost.
[ترجمه گوگل] این گیاهان حساس هستند و در برابر سرما بسیار آسیب پذیر هستند
[ترجمه ترگمان] این گیاهان حساس و بسیار آسیب پذیر در برابر یخ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Abuse from his father as a child had left him feeling vulnerable as an adult.
[ترجمه Rain] به خاطری آزاری که پدرش در بچگی به او وارد کرده، او در بزرگسالی فردی آسیب پذیر است.
|
[ترجمه گوگل] آزار پدرش در کودکی باعث شده بود که او در بزرگسالی احساس آسیب پذیری کند
[ترجمه ترگمان] از پدرش به عنوان یک کودک احساس آسیب پذیری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The candidates want people to believe that they are strong and not vulnerable.
[ترجمه ش.] نامزدهای [انتخابات] می خواهند مردم گمان کنند که آنها افرادی نیرومندند نه آسیب پذیر.
|
[ترجمه گوگل] نامزدها می خواهند مردم باور کنند که قوی هستند و آسیب پذیر نیستند
[ترجمه ترگمان] نامزدها می خواهند مردم بر این باورند که قوی هستند و آسیب پذیر نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: open to attack or danger.
مترادف: defenseless, exposed, naked, pregnable, unguarded, unprotected
متضاد: impregnable, invulnerable, unassailable
مشابه: accessible, assailable, insecure, liable, open, out on a limb, penetrable, uncovered

- Out in the open and without camouflage, the troops were highly vulnerable.
[ترجمه گوگل] در فضای باز و بدون استتار، نیروها به شدت آسیب پذیر بودند
[ترجمه ترگمان] در فضای باز و بدون استتار، سربازان بسیار آسیب پذیر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The towns on the coast are vulnerable to hurricanes.
[ترجمه گوگل] شهرهای ساحلی در برابر طوفان آسیب پذیر هستند
[ترجمه ترگمان] شهرهای ساحلی در برابر طوفان ها آسیب پذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: open to criticism or censure.
متضاد: impregnable, unassailable
مشابه: liable, out on a limb, subject, susceptible

- The discovery of the mayor's earlier drug use left him vulnerable to the press.
[ترجمه ش.] کشف این موضوع که شهردار سابقا مواد مخدر استعمال می کرده است، او را در معرض انتقاد رسانه ها قرار داد.
|
[ترجمه گوگل] کشف مصرف مواد مخدر قبلی شهردار، او را در برابر مطبوعات آسیب پذیر کرد
[ترجمه ترگمان] کشف استفاده از مواد مخدر پیش از این، او را در برابر مطبوعات آسیب پذیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a vulnerable garrison
یک پادگان آسیب پذیر

2. a vulnerable statement
یک اظهار انتقادپذیر

3. pinpoint heavy bombs on the most vulnerable points
بمب های سنگین را روی آسیب پذیرترین نقاط هدف گیری کن.

4. The investigator's nimble mind quickly located the vulnerable spot in the defendant's alibi.
[ترجمه گوگل]ذهن زیرک بازپرس به سرعت نقطه آسیب پذیر را در عذرخواهی متهم پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]ذهن چابک بازپرس به سرعت نقطه آسیب پذیر را در عذر متهم قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A vulnerable target for thieves is a solitary traveler.
[ترجمه گوگل]هدف آسیب پذیر سارقان یک مسافر انفرادی است
[ترجمه ترگمان]یه هدف آسیب پذیر برای دزدها یه مسافر تنها هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You must try not to appear vulnerable.
[ترجمه گوگل]باید سعی کنید آسیب پذیر به نظر نرسید
[ترجمه ترگمان] تو باید سعی کنی آسیب پذیر جلوه نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Children are the most vulnerable members of society .
[ترجمه گوگل]کودکان آسیب پذیرترین اعضای جامعه هستند
[ترجمه ترگمان]کودکان آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Vulnerable to mention that I do not what kind of love.
[ترجمه گوگل]آسیب پذیر به ذکر است که من چه نوع عشق
[ترجمه ترگمان]آسیب پذیر و آسیب پذیر بودم که به این نکته اشاره کنم که از آن نوع عشق نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Trust always can not stand test, appear so vulnerable.
[ترجمه گوگل]اعتماد همیشه نمی تواند آزمون را تحمل کند، به نظر می رسد بسیار آسیب پذیر است
[ترجمه ترگمان]اعتماد همیشه نمی تواند تست تحمل کند، به این شکل آسیب پذیر به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We should protect the most vulnerable members of our society.
[ترجمه گوگل]ما باید از آسیب پذیرترین اعضای جامعه خود محافظت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از آسیب پذیرترین اقشار جامعه خود محافظت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She looked very vulnerable standing there on her own.
[ترجمه گوگل]او وقتی به تنهایی آنجا ایستاده بود بسیار آسیب پذیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او در آنجا خیلی آسیب پذیر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Babies are weak and vulnerable in the presence of huge shapes that they can only dimly perceive.
[ترجمه گوگل]نوزادان در برابر شکل های بزرگی که فقط می توانند تاریکی آنها را درک کنند ضعیف و آسیب پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]نوزادان در حضور شکل های بزرگ ضعیف و آسیب پذیر هستند که فقط به سختی می توانند درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bird's nest is vulnerable to the slightest whim of the weather.
[ترجمه گوگل]لانه پرنده در برابر کوچکترین هوای هوا آسیب پذیر است
[ترجمه ترگمان]لانه پرندگان در برابر هر هوس هوا آسیب پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Vulnerable to the attack,who are incurable.
[ترجمه گوگل]در برابر حمله آسیب پذیر، که غیرقابل درمان هستند
[ترجمه ترگمان]آسیب پذیر و آسیب پذیر و غیرقابل درمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Old people are particularly vulnerable to the flu.
[ترجمه گوگل]افراد مسن به ویژه در برابر آنفولانزا آسیب پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]افراد مسن به ویژه نسبت به این بیماری آسیب پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I felt very vulnerable, standing there without any clothes on.
[ترجمه گوگل]احساس می کردم خیلی آسیب پذیر هستم، بدون هیچ لباسی آنجا ایستاده بودم
[ترجمه ترگمان]من خیلی آسیب پذیر بودم، بدون لباس آنجا ایستادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Animals are at their most vulnerable when searching for food for their young.
[ترجمه گوگل]حیوانات در هنگام جستجوی غذا برای بچه های خود در آسیب پذیرترین حالت خود هستند
[ترجمه ترگمان]حیوانات زمانی که به دنبال غذا برای جوانان خود می گردند، در معرض خطر بیشتری قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It's an open heart that's vulnerable to the deepest wound.
[ترجمه گوگل]این یک قلب باز است که در برابر عمیق ترین زخم آسیب پذیر است
[ترجمه ترگمان]یک قلب آزاده که در عمیق ترین نقطه آسیب پذیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Young birds are very vulnerable to predators.
[ترجمه گوگل]پرندگان جوان در برابر شکارچیان بسیار آسیب پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]پرندگان جوان نسبت به شکارچیان بسیار آسیب پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل حمله (صفت)
assailable, vulnerable

اسیب پذیر (صفت)
vulnerable

زخم پذیر (صفت)
vulnerable

انگلیسی به انگلیسی

• unprotected, defenseless; exposed; susceptible
a vulnerable person is weak and without protection, with the result that they are easily hurt physically or emotionally.
when a country or place is vulnerable, it is not very well defended and is therefore an easy target to attack.

پیشنهاد کاربران

آسیب پذیر
مثال: Children are particularly vulnerable to this disease.
کودکان به خصوص به این بیماری آسیب پذیر هستند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
vulnerable ( adj ) ( vʌlnərəbl ) =weak and easily hurt physically or emotionally, e. g. She looked very vulnerable standing there on her own. vulnerably ( adv ) , vulnerability ( n )
vulnerable
I wasn't about to let my son become weak and vulnerable.
ضعیف ونحیف
شکننده
( مردنی ) از شدت ضعف ( بیماری )
آسیب پذیر
تحت خطر ( بیماری )
You can't protect your self
گاهی به معنای کسیه که مشکلات و درونیاتش رو راحت بیان می کنه و دردهای درون خودشو در معرض دید بقیه قرار می ده. مثلا در گروه درمانی ها vulnerable بودن به این معناست که مشکلت رو علی رغم استیگما و نگاه منفی بقیه راحت بیان می کنی.
نداشتن حالت تدافعی - گارد نگرفتن یا گارد نداشتن
زودرنج
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : vulnerability
صفت ( adjective ) : vulnerable
قید ( adverb ) : vulnerably
بی دفاع
به جز آسیب پذیر
معنای ناپایدار و موقت هم میدهد، مثال:
Vulnerable job
حساس ، شکننده ، آسیب پذیر
درمعرض خطر
vulnerable ( adj ) = susceptible ( adj )
به معناهای: حساس، تاثیر پذیر، آسیب پذیر، مستعد
محروم
sensitive, irritable
vulnerable spot = نقطه ضعف
در معرض انتقاد قرار گرفتن
شکننده
بیشتر در معرض آسیب قرار داشتن
آسیب پذیر
حساس
انتقاد پذیر
بی پناه،
بی دفاع،
بی پشتیبان،
ناتوان - ضعیف و درمانده،
در خطر،
در معرض خطر ،

در معرض ، مستعد ، آماده پذیرش
فاسدشدنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس