vertigo

/ˈvɜːrtɪˌɡoʊ//ˈvɜːtɪɡəʊ/

معنی: دوران، سرگیجه، دوار سر، چرخش بدور
معانی دیگر: (پزشکی) سرگیجه، سرچرخی، سرگشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: vertigoes, vertigos
(1) تعریف: a sensation of unsteadiness or dizziness, such that one's surroundings seem to be whirling around.

- The vertigo made her feel as if she were spinning, and she was overcome with nausea.
[ترجمه گوگل] سرگیجه باعث شد او احساس کند که در حال چرخش است و حالت تهوع بر او غلبه کرده بود
[ترجمه ترگمان] سرگیجه او را طوری به خود گرفته بود که انگار داشت می چرخید و حالت تهوع داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: mental confusion or disorientation.

جمله های نمونه

1. In the 500-seat concert hall, O Vertigo Danse sold 522 seats.
[ترجمه گوگل]در سالن کنسرت 500 نفری، O Vertigo Danse 522 صندلی فروخت
[ترجمه ترگمان]، \"در سالن کنسرت ۵۰۰ - seat\" \" ای \" سرگیجه Danse، صندلی ها رو به ۵۲۲ فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Miscellaneous rare causes of peripheral vertigo are listed in Table 3-
[ترجمه گوگل]علل نادر متفرقه سرگیجه محیطی در جدول 3 فهرست شده است
[ترجمه ترگمان]دلایل گوناگون و نادر سرگیجه محیطی در جدول ۳ آورده شده است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But a recurring bout with vertigo caused Clark to miss the 1995 season.
[ترجمه گوگل]اما یک مبارزه مکرر با سرگیجه باعث شد کلارک فصل 1995 را از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]اما یک دوره مکرر با سرگیجه باعث شد که کلارک فصل ۱۹۹۵ را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But this was a real vertigo of despair.
[ترجمه گوگل]اما این یک سرگیجه واقعی از ناامیدی بود
[ترجمه ترگمان]اما این یک دوار واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The vertigo is less severe than that due to end-organ disease, and visual fixation inhibits neither the nystagmus nor the vertigo.
[ترجمه گوگل]شدت سرگیجه به دلیل بیماری اندام انتهایی کمتر از آن است و تثبیت بینایی نه نیستاگموس و نه سرگیجه را مهار نمی کند
[ترجمه ترگمان]سرگیجه نسبت به این بیماری به خاطر بیماری اعضای بدن، شدت کمتری دارد و تثبیت بینایی مانع از nystagmus و سرگیجه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The vertigo faded last fall, when a doctor in West Palm Beach, Fla., began treating her.
[ترجمه گوگل]سرگیجه در پاییز گذشته، زمانی که یک پزشک در وست پالم بیچ، فلوریدا، شروع به درمان او کرد، محو شد
[ترجمه ترگمان]سرگیجه پاییز گذشته بود، وقتی دکتری در ساحل پالم بیچ، Fla او را درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But for the vertigo shot alone, a horizontal miniature was built to avoid counter-weighting the heavy VistaVision camera.
[ترجمه گوگل]اما برای عکس سرگیجه به تنهایی، یک مینیاتور افقی برای جلوگیری از وزنه زدن دوربین سنگین VistaVision ساخته شد
[ترجمه ترگمان]اما برای این که سرگیجه به تنهایی مورد هدف قرار گرفت، یک مینیاتور افقی برای جلوگیری از وزن دهی از دوربین VistaVision سنگین ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ears Ringing sounds in ears, vertigo, sensitivity to loud noise, sounds seeming very distant.
[ترجمه گوگل]گوش صداهای زنگ در گوش، سرگیجه، حساسیت به صدای بلند، صداهای بسیار دور به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]گوش هایش به گوش می رسید، سرگیجه، سرگیجه، حساسیت به صدای بلند، به نظر خیلی دور می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They may have symptoms of vertebrobasilar insufficiency with vertigo or drop attacks and may have signs of myelopathy.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است علائم نارسایی ورتبروبازیلار همراه با سرگیجه یا حملات قطره ای داشته باشند و ممکن است علائم میلوپاتی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است نشانه هایی از نارسایی قلبی با سرگیجه یا حملات قطره ای داشته باشند و ممکن است علائم myelopathy داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Other miscellaneous rare causes of central vertigo are listed in Table 3-
[ترجمه گوگل]سایر علل نادر متفرقه سرگیجه مرکزی در جدول 3 فهرست شده است
[ترجمه ترگمان]دیگر دلایل نادر گوناگون سرگیجه مرکز در جدول ۳ آورده شده است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Acute cerebellar hemorrhage or infarction often presents with vertigo and headache.
[ترجمه گوگل]خونریزی حاد مخچه یا انفارکتوس اغلب با سرگیجه و سردرد خود را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]خونریزی شدید حاد و یا خونریزی شدید اغلب همراه با سرگیجه و سردرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The clinical manifestation comprised the sudden vertigo or unconsciousness with disturbance of eyeballs, abnormality of pupils, dyskinesia, hemianopsia and chagnes in behavior are often seen.
[ترجمه گوگل]تظاهرات بالینی شامل سرگیجه ناگهانی یا بیهوشی همراه با اختلال در کره چشم، ناهنجاری مردمک ها، دیسکینزی، همیانوپسی و چاقی در رفتار اغلب دیده می شود
[ترجمه ترگمان]ظهور بالینی شامل سرگیجه یا ناآگاهی ناگهانی با اختلالات مردمک چشم ها، غیرعادی بودن دانش آموزان، dyskinesia، hemianopsia و chagnes در رفتار اغلب دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Could you warn them about my vertigo?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در مورد سرگیجه من به آنها هشدار دهید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی در مورد سرگیجه من بهشون خبر بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She can't stand heights and has always suffered from vertigo.
[ترجمه M] او نمی تواند ارتفاع را تحمل کند و همیشه از سرگیجه رنج برده است
|
[ترجمه گوگل]او نمی تواند ارتفاع را تحمل کند و همیشه از سرگیجه رنج می برد
[ترجمه ترگمان]اون نمی تونه بلند قد و بلندی داشته باشه و همیشه از سرگیجه زجر کشیده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Next day the doctor prescribed small yellow pills for vertigo.
[ترجمه گوگل]روز بعد دکتر قرص های کوچک زرد رنگ برای سرگیجه تجویز کرد
[ترجمه ترگمان]روز بعد دکتر قرص زرد کوچکی برای سرگیجه تجویز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوران (اسم)
era, circulation, revolution, race, season, rotation, vertigo

سرگیجه (اسم)
dizziness, vertigo, giddiness

دوار سر (اسم)
vertigo

چرخش بدور (اسم)
vertigo

انگلیسی به انگلیسی

• feeling of dizziness; instance of feeling dizzy
vertigo is a feeling of dizziness, especially caused by looking down from a high place.

پیشنهاد کاربران

a feeling of spinning around and being unable to balance, often caused by looking down from a height
سرگیجه احساسی که در طی آن، فرد مبتلا احساس می کند که خود یا محیط اطراف او در حرکت است.
سرگیجه ممکن است کاذب یا واقعی باشد. سرگیجهٔ واقعی می تواند به علت مشکلات سیستم عصبی مرکزی مانند سکته مغزی یا گوش داخلی مانند نشانگان منییر باشد. سرگیجه واقعی به حالت تغییر وضعیت سر وجود دارد که به ان سرگیجه خوش خیم وضعیتی ( BPPV ) می گویند. در سرگیجه وضعیتی شخص با دراز کشیدن و خصوصاً حرکت سر به طرفین دچار سرگیجه شدید می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

She can't stand heights and has always suffered from vertigo

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/vertigo• https://en.wikipedia.org/wiki/Vertigo
سرگیجه فضایی ، در اثر از دست دادن هوشیاری سمتی
vertigo ( پزشکی )
واژه مصوب: سرگیجه
تعریف: حالتی که در آن فردِ مبتلا احساس کند که خود یا محیط اطراف او در حرکت است
طبق دیکشنری آکسفورد:
نوعی سرگیجه که ناشی از نگاه کردن به پایین از ارتفاع زیاد می باشد
دوار
سرگیجه . یک فیلم از آلفردهیچکاک
سرگیجه
When feel like you or everything around you is spinning
A feeling of being lightheaded, woozy, dizziness or unbalanced.
A vertigo attack
I get vertigo when I walk.
What triggers vertigo?
سرگیجه , هذیان

بپرس