versatility

/ˌvərsəˈtɪləti//ˌvɜːsəˈtɪlɪti/

معنی: تردستی، اختلاف، تنوع، روانی، تطبیق پذیری، همه کاره بودن
معانی دیگر: تطبیق پذیری، همه کاره بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the ability or skill to do a variety of things, usually accompanied by the ability to turn easily from one thing to another.

- His versatility makes him a valuable member of the band.
[ترجمه گوگل] تطبیق پذیری او او را به یکی از اعضای ارزشمند گروه تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان] تطبیق پذیری او باعث می شود او عضو ارزشمندی از گروه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the quality of having a number of different uses.

- This is a gadget with tremendous versatility.
[ترجمه گوگل] این یک ابزار با تطبیق پذیری فوق العاده است
[ترجمه ترگمان] این یک ابزار است با قابلیت تطبیق پذیری فوق العاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Aileen stands out for her incredible versatility as an actress.
[ترجمه گوگل]آیلین به دلیل تطبیق پذیری باورنکردنی خود به عنوان یک بازیگر برجسته است
[ترجمه ترگمان]ایلین به خاطر تنوع باور نکردنی اش به عنوان یک بازیگر ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is a designer of extraordinary versatility.
[ترجمه گوگل]او یک طراح با تطبیق پذیری فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]او طراح تطبیق پذیری فوق العاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Velvet is not known for its versatility.
[ترجمه گوگل]مخمل به دلیل تطبیق پذیری آن شناخته شده نیست
[ترجمه ترگمان]مخمل به خاطر تنوع آن مشهور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Its sheer versatility puts this computer in a different class.
[ترجمه گوگل]تطبیق پذیری کامل آن، این کامپیوتر را در کلاسی متفاوت قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]تطبیق پذیری مطلق آن، این کامپیوتر را در کلاس متفاوتی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Taylor eulogised about Steven's versatility.
[ترجمه گوگل]تیلور از همه کاره بودن استیون تمجید کرد
[ترجمه ترگمان]تیلور eulogised در مورد تطبیق پذیری استیون سن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Given the monochromatic melodrama of modern country music, versatility may not be the correct answer.
[ترجمه گوگل]با توجه به ملودرام تک رنگ موسیقی مدرن کانتری، تطبیق پذیری ممکن است پاسخ درستی نباشد
[ترجمه ترگمان]با توجه به سبک melodrama تک رنگ موسیقی کانتری مدرن، تطبیق پذیری ممکن است پاسخ صحیح نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their versatility means a circular saw is not always needed.
[ترجمه گوگل]تطبیق پذیری آنها به این معنی است که همیشه به اره مدور نیاز نیست
[ترجمه ترگمان]تطبیق پذیری آن ها به این معنی است که همیشه مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The versatility of gouache makes it an ideal medium for working in the rugged New Zealand landscape.
[ترجمه گوگل]تطبیق پذیری گواش آن را به وسیله ای ایده آل برای کار در منظره ناهموار نیوزلند تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]تطبیق پذیری of، آن را یک وسیله ایده آل برای کار در چشم انداز ناهموار نیوزیلند می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The versatility of the space is increased and the quality of its output is supposed to be wondrous.
[ترجمه گوگل]تطبیق پذیری فضا افزایش یافته و قرار است کیفیت خروجی آن شگفت انگیز باشد
[ترجمه ترگمان]تطبیق پذیری فضا افزایش می یابد و کیفیت خروجی آن حیرت آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For style, elegance and versatility, the Classico paving system from Marley is an attractive option.
[ترجمه گوگل]برای سبک، ظرافت و تطبیق پذیری، سیستم سنگ فرش کلاسیکو از مارلی یک گزینه جذاب است
[ترجمه ترگمان]برای سبک، ظرافت و تطبیق پذیری، سیستم پوشش Classico از مارلی یک گزینه جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their versatility and light weight makes them attractive for backpacking - albeit at a price.
[ترجمه گوگل]تطبیق پذیری و وزن سبک آنها را برای کوله پشتی جذاب می کند - البته با قیمت
[ترجمه ترگمان]تطبیق پذیری و وزن کم آن ها باعث می شود که آن ها برای سفر با کوله پشتی جذاب شوند - البته با قیمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Versatility was declared a political imperative.
[ترجمه گوگل]تطبیق پذیری یک امر ضروری سیاسی اعلام شد
[ترجمه ترگمان]Versatility به عنوان یک ضرورت سیاسی اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In an impressive display of versatility at Aqueduct, Precisionist rallied from just of the pace to win the Sprint.
[ترجمه گوگل]در نمایشی چشمگیر از تطبیق پذیری در Aqueduct، Precisionist از همان سرعتی که داشت به پیروزی رسید تا Sprint را برنده شود
[ترجمه ترگمان]Precisionist با نمایش چشمگیر تطبیق پذیری در Aqueduct، از سرعت گام های برنده شدن در دو سرعت، دست به تظاهرات زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Subject Index. % % % Description: Magnetic resonance has long demonstrated its tremendous versatility in many areas of science.
[ترجمه گوگل]فهرست موضوعی % % % توضیحات: رزونانس مغناطیسی مدتهاست که تطبیق پذیری فوق العاده خود را در بسیاری از زمینه های علم نشان داده است
[ترجمه ترگمان]ضمیمه موضوع % % توصیف: رزونانس مغناطیسی از دیرباز تنوع شگرف خود را در بسیاری از حوزه های علم به اثبات رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The new aeroplane would rival its competitors in terms of noise, range and versatility.
[ترجمه گوگل]هواپیمای جدید از نظر نویز، برد و تطبیق پذیری با رقبای خود رقابت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این هواپیمایی جدید رقیب خود را از لحاظ سر و صدا، دامنه و تنوع، رقیب خود خواهد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تردستی (اسم)
skill, agility, dexterity, swiftness, sleight, juggle, prestidigitation, facility, legerdemain, versatility, hocus-pocus, jugglery

اختلاف (اسم)
friction, quarrel, cross, discord, division, variation, disagreement, difference, schism, schismatism, scissoring, variance, disparity, discrepancy, dissension, versatility, inequality, mean square deviation

تنوع (اسم)
potpourri, diversity, variety, versatility, divertimento, intermezzo

روانی (اسم)
flow, facility, fluency, versatility, freedom, volubility

تطبیق پذیری (اسم)
versatility

همه کاره بودن (اسم)
versatility

تخصصی

[عمران و معماری] انعطاف پذیری - خمش پذیری - تغییر پذیری - قابلیت تغییر

انگلیسی به انگلیسی

• state of being versatile, state of having many abilities or functions

پیشنهاد کاربران

گوناگونی ، گونه گونی ، فراوانی
همه فن حریف بودن
عمران: انعطاف پذیری
سازگاری
همه کاره
چند منظوره
تنوع عملکردی
انطباق پذیری
تطبیق پذیری
تنوع
روان بودن
تطبیق پذیری
تنوع

بپرس