versatile

/ˈvɜːrsətəl//ˈvɜːsətaɪl/

معنی: زیرک، متحرک، روان، همه کاره، تطبیق پذیر، دارای استعداد و ذوق، متنوع و مختلط، چندسو گرد
معانی دیگر: (دارای چند استعداد یا مهارت یا کاربرد) چندکاره، چندهنره، چندکاربردی، همه فن حریف، همه مرده حلاج، چندشقی، چندجنبشی، چندسویه، (نادر) متحرک، جنبا، بی ثبات، (نادر) بی وفا، سلیس، گردان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: versatilely (adv.), versatility (n.)
(1) تعریف: having numerous skills or abilities, usu. being able to turn easily from one type of thing engaged in to another.
مترادف: all-around
مشابه: accomplished, adaptable, adroit, clever, ingenious, many-sided, protean, resourceful, skilled, well-rounded

- She is a versatile actress capable of playing very different types of roles.
[ترجمه Amir] او یک بازیگر همه فن حریف است . اون از پس همه نقش ها بر میاد
|
[ترجمه امیری] او یک هنرپیشه همه کاره است، قابلیت اجرای نقش های مختلف را دارد.
|
[ترجمه نصیری] او بازیگری تطبیق پذیر است که قادر به بازی کردن انواع بسیار متفاوتی از نقش هاست. ( یعنی خودش را با نقش های مختلف تطبیق می دهد )
|
[ترجمه گوگل] او یک بازیگر همه کاره است که قادر به ایفای نقش های بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان] او یک بازیگر versatile است که می تواند نقش های متفاوتی بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a number of different uses.
مترادف: all-purpose, universal
مشابه: handy, unspecialized

- A pocket knife is a versatile tool.
[ترجمه گوگل] چاقوی جیبی یک ابزار همه کاره است
[ترجمه ترگمان] چاقوی جیبی یک ابزار چند منظوره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. versatile building materials
مصالح ساختمانی چندکاربردی

2. a versatile antenna
یک آنتن چندسویه

3. a versatile artist
یک نقاش چندهنره

4. a versatile combat weapon
یک سلاح جنگی چندکاربردی

5. a versatile topacoat
یک پالتو چندکاربردی

6. a versatile verb
نعل چندشقی

7. a versatile worker
یک کارگر چندکاره

8. a man of versatile interests
مردی دارای علایق متعدد

9. He's a versatile actor who has played a wide variety of parts.
[ترجمه sara] او یک بازیگر همه فن حریف است که در نقش های مختلفی بازی کرده است.
|
[ترجمه گوگل]او یک بازیگر همه کاره است که نقش های مختلفی را بازی کرده است
[ترجمه ترگمان]او یک بازیگر versatile است که طیف وسیعی از قطعات را بازی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This versatile vegetable can be eaten raw or cooked.
[ترجمه زینب سرآمد] این سبزی مختلط را می توان خام یا پخته خورد.
|
[ترجمه گوگل]این سبزی همه کاره را می توان به صورت خام یا پخته مصرف کرد
[ترجمه ترگمان]این سبزی چند منظوره می تواند خام خورده یا پخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Never before has computing been so versatile.
[ترجمه گوگل]پیش از این هرگز محاسبات اینقدر همه کاره نبوده است
[ترجمه ترگمان]هرگز قبلا این قدر چند منظوره نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For instance, the more versatile Singaporeans, with richer experiences of life, might have been deterred from taking part for fear of losing face within sight of friends and relatives, should they perform ignominiously.
[ترجمه گوگل]برای مثال، سنگاپوری‌های همه‌کاره‌تر، با تجربیات غنی‌تر از زندگی، ممکن است از ترس از دست دادن چهره در دید دوستان و خویشاوندان، از شرکت در آن منصرف شوند، در صورتی که رفتاری تحقیرآمیز داشته باشند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، the versatile، با تجارب غنی تر از زندگی، ممکن است از شرکت در ترس از دست دادن چهره در میان دوستان و بستگان خود اجتناب کرده باشند، باید آن ها را به نحو زشتی انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Scissors types are extremely versatile powered by battery, propane gas or diesel.
[ترجمه گوگل]انواع قیچی بسیار متنوع هستند که با باتری، گاز پروپان یا گازوئیل تغذیه می شوند
[ترجمه ترگمان]انواع Scissors به شدت با باتری، گاز پروپان و یا گازوییل کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I found the Vulcan to be a highly versatile jacket - great for hillwalking, spring skiing and everyday use.
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم Vulcan یک ژاکت بسیار همه کاره است - برای پیاده روی در تپه، اسکی بهاری و استفاده روزمره عالی است
[ترجمه ترگمان]I یک ژاکت بسیار متنوع بود - عالی برای hillwalking، اسکی بهار و استفاده روزمره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At thirty-five he was becoming a skilled and versatile developer in his own right but very different in character from his father.
[ترجمه گوگل]در سی و پنج سالگی او در حال تبدیل شدن به یک توسعه دهنده ماهر و همه کاره به تنهایی بود، اما از نظر شخصیتی بسیار متفاوت از پدرش بود
[ترجمه ترگمان]در سن سی و پنج سالگی، در سمت راست خود یک سازنده ماهر و همه کاره می شد، اما با شخصیت پدرش تفاوت بسیار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It's very versatile, and will keep out the sea mist on our holiday in Cornwall in a few weeks.
[ترجمه گوگل]این بسیار همه کاره است و تا چند هفته دیگر در تعطیلات ما در کورنوال غبار دریا را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]این بسیار متنوع است، و مه آب دریا را در holiday در عرض چند هفته حفظ خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

متحرک (صفت)
moving, agile, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatile, peripatetic, gradient, locomotive, locomotor, marked with a vowel point, nomadic, traveling

روان (صفت)
clear, handy, easy, spirit, current, versatile, fluid, liquid, smooth, glib, fluent, cursive, profluent, voluble

همه کاره (صفت)
versatile, jack of all trades

تطبیق پذیر (صفت)
versatile

دارای استعداد و ذوق (صفت)
versatile

متنوع و مختلط (صفت)
versatile

چندسو گرد (صفت)
versatile

تخصصی

[عمران و معماری] انعطاف پذیر - خمش پذیر
[برق و الکترونیک] چند کاره، پر کاربرد، انعطاف پذیر
[ریاضیات] شکیل، تطبیق نمودن، همه کاره، تطبیق پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• fulfilling many functions, multi-purpose; skilled to do many things; changeable; moving freely in different directions (biology)
a versatile person has many different skills.
a versatile tool, machine, or material can be used for many different purposes.

پیشنهاد کاربران

چند کاره. چند منظوره . فراگیرنده، دارای استعداد و ذوق، روان، سلیس، گردان، متحرک، متنوع و مختلط، چندسو گرد، تطبیق پذیر، همه کاره، علوم مهندسی: چند بعدی
مخالف ad hoc
دوستان به تلفظش هم توجه کنین:
/ˈvɜːrsətəl/
به صورت /وِرسِتِل/ تلفظ میشه.
man/woman of many parts
همه فن تمام
versatile \ ˈvər - sə - tᵊl \ adjective
1. having great diversity or variety of skills, interests or abilities
2. useful in a variety of ways
3. competent in many areas and able to turn with ease from one thing to another
...
[مشاهده متن کامل]

4. able to change or fluctuate easily
◀️ Spanish speakers across the Caribbean exclaim “�Qu� vaina!” when describing an annoyance, a situation or a predicament. But the saying is especially versatile in Venezuelan slang, where it can be used to refer to anything from objects to people — the possibilities are endless. Increasingly, you hear that idiosyncrasy in Ciudad Ju�rez, Mexico; in Texas and Florida; and even in shelters and schools in New York City, as Venezuelan asylum seekers settle in the United States.

قابلیت سازگاری و انعطاف پذیری در موقعیت های مختلف.
در خیلی از موقعیت ها عملکرد خوبی نشان میده.
مثلا عطری که versatile است، این خاصیت رو داره که در مناسبتها و جاهای مختلف و با استایلهای مختلف پوشیده بشه و کاملا جواب بده و نابجا تلقی نشه.
چندکاره , چند منظوره ؛ همه فن حریف
– a pocket knife is a versatile tool
– This machine is amazingly versatile
– He's a versatile actor who has played a wide variety of parts
✔️دارای استعداد و ذوق
Established Star ( Trade Mark ) requires accompanist to work on songs and dance numbers for night clubs, personal appearances, etc. Must be experienced and 💥versatile💥 musician
...
[مشاهده متن کامل]

Whatever Happened to Baby Jane 1962🎥
✔️متنوع و مختلط
Pkhali: Georgia's 💥versatile💥 vegan appetiser

جنسی: دوطرفه
انعطاف پذیر
متنوع

چندکاره - همه فن حریف - چند منظوره - چند وجهی - چند جانبه
مثال :
Bitch is
one of the most versatile words in the english language; it is used to express a multitude of emotions; anger, anticipation, despair, endearment, envy, excitement, fear, horror, joy, shock, surprise, warning
استفاده های مختلف از چیزی
چندکاره، همه مرد حلاج

تطبیق پذیر
چندکاره
کاربردی
همه فن حریف
همه کاره
Having many different uses
پرکاربرد
چند منظوره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس