vehicular

/viˈhɪkjələr//vɪˈɪkjʊlə/

وابسته به یا ویژه ی وسایط نقلیه، ترابر، اتومبیل رو، وابسته به کاربرد وسایط نقلیه یا تصادف با آنها، وابسته به رانندگی، وابسته به وسائط نقلیه، وابسته به رسانه یابرندگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, or made for vehicles.

(2) تعریف: serving or functioning as a vehicle.

(3) تعریف: caused by a vehicle.

- a vehicular accident
[ترجمه گوگل] یک تصادف وسیله نقلیه
[ترجمه ترگمان] یه حادثه رانندگی با وسیله نقلیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. vehicular homicide
آدمکشی توسط اتومبیل (تصادف منجر به مرگ)

2. vehicular homicide
قتل در حین رانندگی

3. a vehicular tunnel
کندراه ویژه ی وسایط نقلیه

4. He was indicted for vehicular homicide in 198
[ترجمه گوگل]او در سال 198 به قتل با وسیله نقلیه متهم شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ به جرم وسایل نقلیه تحت تعقیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This road is closed to vehicular traffic.
[ترجمه گوگل]این جاده برای تردد وسایل نقلیه بسته است
[ترجمه ترگمان]این جاده به وسیله نقلیه موتوری بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cottage has no vehicular access but can be reached by a short walk across the moor.
[ترجمه گوگل]این کلبه دسترسی وسایل نقلیه ای ندارد اما با یک پیاده روی کوتاه در تالاب می توان به آن رسید
[ترجمه ترگمان]کلبه با وسیله نقلیه از وسیله نقلیه عبور نمی کند، اما می تواند با یک پیاده روی کوتاه در خلنگ زار به آن دسترسی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The road is closed to vehicular traffic.
[ترجمه گوگل]جاده برای تردد وسایل نقلیه بسته است
[ترجمه ترگمان]جاده به وسیله نقلیه موتوری بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Clinton ordered Pennsylvania Avenue closed to vehicular traffic in front of the White House.
[ترجمه گوگل]کلینتون دستور داد خیابان پنسیلوانیا به روی تردد خودروها در مقابل کاخ سفید بسته شود
[ترجمه ترگمان]کلینتون به خیابان پنسیلوانیا دستور داد تا به وسیله نقلیه در جلوی کاخ سفید تردد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The vehicular cosmetic makeover costs $ 9with a dollar off on Tuesdays and Wednesdays.
[ترجمه گوگل]قیمت لوازم آرایشی برای وسایل نقلیه 9 دلار با یک دلار تخفیف در روزهای سه شنبه و چهارشنبه است
[ترجمه ترگمان]هزینه آرایش وسایل نقلیه در سه شنبه ها و چهارشنبه ۹ دلار هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is no vehicular access.
[ترجمه گوگل]دسترسی خودرو وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]دسترسی به وسیله نقلیه شخصی وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Roadside pollution will be cut down by diverting vehicular traffic underground.
[ترجمه گوگل]با منحرف کردن تردد وسایل نقلیه در زیر زمین، آلودگی حاشیه جاده ها کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]آلودگی کنار جاده ای با منحرف کردن وسایل نقلیه زیرزمینی کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rare researches about the Vehicular Ad - hoc Network ( VANET ) measurement are demonstrated in real environment.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نادر در مورد اندازه گیری شبکه Ad-hoc وسایل نقلیه (VANET) در محیط واقعی نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نادر در مورد ارزیابی شبکه ad hoc (vanet)در محیط واقعی نشان داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The road was closed to vehicular traffic with bollards.
[ترجمه گوگل]جاده به روی تردد وسایل نقلیه با بولارد بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]جاده به وسیله نقلیه با وسیله bollards بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Using the traditional algorithm, the vehicular short-wave single-channel direction finding devices can not cope with the single side band signals satisfactorily.
[ترجمه گوگل]با استفاده از الگوریتم سنتی، دستگاه‌های یاب جهت تک کانال موج کوتاه خودرو نمی‌توانند به طور رضایت‌بخشی با سیگنال‌های باند جانبی کنار بیایند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از الگوریتم سنتی، وسیله پیدا کردن مسیر تک کاناله برای یافتن وسایل نقلیه نمی تواند با سیگنال های تک دیواره به طور رضایت بخش مقابله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intended for or concerning vehicles (especially cars)
vehicular is used to describe something which relates to vehicles and traffic; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vehicle
✅️ صفت ( adjective ) : vehicular
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس