untie

/ənˈtaɪ//ʌnˈtaɪ/

معنی: حل کردن، گشودن، باز کردن
معانی دیگر: (گره چیزی را) باز کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unties, untying, untied
(1) تعریف: to free from being tied or bound.
متضاد: bind, tie

- The prisoners were untied and released.
[ترجمه گوگل] زندانیان را باز کردند و آزاد کردند
[ترجمه ترگمان] زندانیان را باز و آزاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to loosen or undo (a knot).
متضاد: tie
مشابه: loose

(3) تعریف: to undo a knot or tie in; unknot.
متضاد: tie

- He untied his bow tie.
[ترجمه گوگل] پاپیونش را باز کرد
[ترجمه ترگمان] گره کمانش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to come undone or unknotted.

جمله های نمونه

1. . . . untie the knot of our tangled life
(حافظ) . . . گره از کار فروبسته ی ما بگشاید

2. he knotted the string and couldn't untie it
او ریسمان را گوراند و نتوانست آن را باز کند.

3. After several attempts to untie the knot, I admitted defeat and cut through it with a knife.
[ترجمه گوگل]پس از چندین بار تلاش برای باز کردن گره، شکست را پذیرفتم و با چاقو آن را بریدم
[ترجمه ترگمان]بعد از چند بار تلاش برای باز کردن گره، من شکست را پذیرفتم و با یک چاقو آن را قطع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can't untie the knot - it's too tight.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم گره را باز کنم - خیلی سفت است
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم این گره رو باز کنم - خیلی تنگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My dead fingers could not untie the knot.
[ترجمه گوگل]انگشتان مرده ام نتوانستند گره را باز کنند
[ترجمه ترگمان]انگشتان مرده من نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't cut the string, untie the knots.
[ترجمه گوگل]ریسمان را نبرید، گره ها را باز کنید
[ترجمه ترگمان] نخ رو قطع نکن، گره هارو باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His clumsy fingers couldn't untie the knot.
[ترجمه گوگل]انگشتان دست و پا چلفتی او نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه ترگمان]انگشتان ناشیانه او نمی توانستند گره را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The snake will untie the intricate knot and the deeply-hidden force of life within Cleopatra will cease.
[ترجمه گوگل]مار گره پیچیده را باز می کند و نیروی عمیق پنهان زندگی در کلئوپاترا متوقف می شود
[ترجمه ترگمان]مار گره intricate را باز خواهد کرد و نیروی عمیق زندگی در کلئوپاترا متوقف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They untie their Nikes; they cut the tape from their ankles; they shed their jerseys and put on sweatshirts.
[ترجمه گوگل]آنها نایک خود را باز می کنند آنها نوار را از قوزک پاهای خود جدا کردند آنها پیراهن های خود را می اندازند و گرمکن می پوشند
[ترجمه ترگمان]ان ها Nikes را باز می کنند؛ آن ها نوار را از مچ دستشان جدا می کنند؛ و jerseys را shed و on را کنار می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We watched her untie the parcels which turned out to contain pretty blue woollen baby clothes.
[ترجمه گوگل]ما او را در حال باز کردن بسته‌هایی که معلوم شد حاوی لباس‌های بچه پشمی آبی رنگی بود، دیدیم
[ترجمه ترگمان]ما او را نگاه کردیم که بسته ها را باز کرد تا در آن لباس های پشمی آبی بسیار آبی رنگ پوشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He urged Kennedy to untie the knot rather than pull it tighter.
[ترجمه گوگل]او از کندی خواست که گره را باز کند تا اینکه آن را محکم‌تر کند
[ترجمه ترگمان]او به کندی اصرار کرد که گره را باز کند تا آن را محکم تر بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Just untie my hands.
[ترجمه گوگل]فقط دستامو باز کن
[ترجمه ترگمان]فقط دستام رو باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I learned how to untie the rope and would push my brother over this picket fence.
[ترجمه گوگل]من یاد گرفتم که چگونه طناب را باز کنم و برادرم را از روی این حصار هل دادم
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفتم که چطوری طناب رو باز کنم و برادرم رو از این فنس محافظت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Never cut what you can untie. Joseph Joubert
[ترجمه گوگل]هرگز آنچه را که می توانید باز کنید، قطع نکنید ژوزف ژوبرت
[ترجمه ترگمان]هرگز آنچه را که می توانید باز کنید را قطع نکنید جوزف Joubert
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Untie the knot and the bucket the wagon and give them some.
[ترجمه گوگل]گره و سطل واگن را باز کنید و مقداری به آنها بدهید
[ترجمه ترگمان]گره را باز کنید و سطل را باز کنید و به آن ها بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حل کردن (فعل)
assoil, solve, dissolve, untangle, unravel, work out, loose, decide, untie

گشودن (فعل)
open, unbrace, auspicate, unfurl, unlock, untie, unlace, inaugurate, untwine, unbolt, unhinge, unknit, unloose, untwist

باز کردن (فعل)
undo, open, unfold, disclose, pick, solve, untie, unfix, unscrew, unpack, unwind, unwrap, disengage, disentangle, splay, unbend, unroll, unbolt, unclasp, unclose, unfasten, unhinge, unhitch, unknit, untwist

انگلیسی به انگلیسی

• remove, release, loosen
if you untie someone or something, you remove the string or rope that has been tied round them by undoing the knots.

پیشنهاد کاربران

بپرس