unseasonable

/ʌnˈsiːznəbl̩//ʌnˈsiːznəbl̩/

معنی: بی مورد، نا بهنگام، بی موقع، بی جا
معانی دیگر: خارج از فصل خود، غیرموسمی، غیر عادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unseasonably (adv.), unseasonableness (n.)
(1) تعریف: of the weather, not appropriate for or characteristic of the season.
متضاد: seasonable

(2) تعریف: not appropriate for the occasion; untimely; inopportune.
متضاد: seasonable
مشابه: inconvenient

جمله های نمونه

1. unseasonable heat
گرمای غیر عادی

2. Sudden, unseasonable rainfall. Wind. Lightning . A big tree falling over . Unexpected events.
[ترجمه گوگل]بارندگی ناگهانی و غیرقابل فصل باد رعد و برق یک درخت بزرگ در حال سقوط حوادث غیر منتظره
[ترجمه ترگمان]ناگهانی، باران بی موقع باد رعد و برق یه درخت بزرگ داره سقوط می کنه اتفاقات غیر مترقبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unseasonable dry winter weather prevailed over most of north China up to the end of March.
[ترجمه گوگل]آب و هوای خشک زمستانی نامتعارف تا پایان ماه مارس بر اکثر مناطق شمالی چین حاکم بود
[ترجمه ترگمان]آب و هوای سرد زمستانی بیشتر شمال چین تا پایان ماه مارس را در بر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pedantry is the unseasonable ostentation of learning.
[ترجمه گوگل]پدانتری تظاهر بی فصل یادگیری است
[ترجمه ترگمان]pedantry ناشی از فرا رسیدن unseasonable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unseasonable rains overtook us.
[ترجمه گوگل]باران های بی فصل ما را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]باران unseasonable به ما رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You think my intrusion unseasonable.
[ترجمه گوگل]تو فکر می کنی نفوذ من غیر منطقی است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی مزاحم شدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Auguste would take it as a reflection on his honour if they were not, despite the unseasonable time of year.
[ترجمه گوگل]اگر آنها نبودند، با وجود فصل نامناسب سال، آگوست آن را به عنوان بازتابی از افتخار خود در نظر می گرفت
[ترجمه ترگمان]آگوست آن را به عنوان یک بازتاب در شرف خود تلقی می کردند، البته اگر این طور نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The weather looked heavy and thundery, as if the unseasonable warmth would soon break.
[ترجمه گوگل]هوا سنگین و رعد و برق به نظر می رسید، گویی گرمای بی فصل به زودی خواهد شکست
[ترجمه ترگمان]هوا سنگین و سنگین به نظر می رسید، انگار که گرمای هوا به زودی قطع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This late summer would be brief enough, the warm unseasonable days of mellow sunshine couldn't last.
[ترجمه گوگل]این اواخر تابستان به اندازه کافی کوتاه خواهد بود، روزهای گرم و نامطلوب آفتاب ملایم نمی توانست ادامه یابد
[ترجمه ترگمان]در این اواخر تابستان به حد کافی کوتاه بود، گرمای هوا گرم و ملایم و ملایم، نمی توانست دوام بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the development of times such judgment has been already unseasonable.
[ترجمه گوگل]با پیشرفت زمان، چنین قضاوتی قبلاً غیرمعقول بوده است
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان چنین قضاوتی در پیش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی مورد (صفت)
amiss, wrong, inappropriate, undue, unseasonable, inopportune, untimely, anomalous, inapposite, trumped-up

نا بهنگام (صفت)
malapropos, unseasonable, inopportune, untimely, anachronistic, anachronous, premature, immature, precocious, ill-timed

بی موقع (صفت)
malapropos, off, inappropriate, unseasonable, inopportune, untimely, inapposite, ill-timed, tideless

بی جا (صفت)
improper, pointless, inappropriate, unseasonable, inopportune, indecorous, inapt, inapposite, impolitic, unwarranted, unwarrantable, placeless

انگلیسی به انگلیسی

• untimely, not in season
unseasonable weather, clothing, or food is unusual or inappropriate for the time of year.

پیشنهاد کاربران

if the temperature that is, were warmer or colder than it would normally be, we might call that “unseasonable weather. ”

بپرس