unquiet

/ʌnˈkwaɪət//ʌnˈkwaɪət/

معنی: پر سر و صدا، شلوغ
معانی دیگر: نا آرام، آشوب زده، بی قرار، بی آرامش، دلواپس، نگران، ناراحت، شلوه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: characterized by agitation, turbulence, disorder, or unrest.
متضاد: quiet

(2) تعریف: emotionally or mentally agitated or disturbed; restless; uneasy.
مشابه: restless
اسم ( noun )
مشتقات: unquietly (adv.), unquietness (n.)
• : تعریف: a state of agitation, disturbance, or the like.

جمله های نمونه

1. She prowled the night like an unquiet spirit.
[ترجمه گوگل]او شب را مانند یک روح ناآرام می چرخید
[ترجمه ترگمان]شب مانند روح بی قرار شب را می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One can only hope that his unquiet spirit found some peace in the grave.
[ترجمه گوگل]فقط می توان امیدوار بود که روح ناآرام او در قبر آرامش پیدا کند
[ترجمه ترگمان]فقط یک نفر می تواند امیدوار باشد که روح ناآرام او آرامش را در گور پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His unquiet personality could not outface the somnolent arrogance of the greatest city in the world.
[ترجمه گوگل]شخصیت آرام او نتوانست بر غرور خواب آلود بزرگترین شهر جهان غلبه کند
[ترجمه ترگمان]شخصیت ناآرام او نمی توانست غرور خواب آلود بزرگ ترین شهر دنیا را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I see unquiet ghosts and speak their whispered tongue.
[ترجمه گوگل]من ارواح ناآرام را می بینم و به زبان زمزمه آنها صحبت می کنم
[ترجمه ترگمان]اشباح بی قرار را می بینم و به زبان whispered حرف می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because of my words he had an unquiet night.
[ترجمه گوگل]به خاطر حرف های من، او شبی آرام داشت
[ترجمه ترگمان]به خاطر کلماتم او شب بی قرار کننده ای داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those are signs of an unquiet mind.
[ترجمه گوگل]اینها نشانه های یک ذهن ناآرام است
[ترجمه ترگمان] اینا نشانه هایی از ذهن بی قرار - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their daughter Harmonia is the ancestress of the unquiet dynasty of Thebes.
[ترجمه گوگل]دختر آنها هارمونیا جد سلسله بی سر و صدا تبس است
[ترجمه ترگمان]دختر آن ها Harmonia the از سلسله ناآرام Thebes است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their daughter Harmonia is the ancestress of the unquiet dynasty of The Dets.
[ترجمه گوگل]دختر آنها هارمونیا جد سلسله بی‌آرام دتس است
[ترجمه ترگمان]دختر آن ها Harmonia the از سلسله ناآرام of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Raymond fall into an unquiet slumber, and dream again of his son.
[ترجمه گوگل]ریموند در خوابی آرام فرو می رود و دوباره پسرش را در خواب می بیند
[ترجمه ترگمان]ریموند در خواب بی قرار و ناآرام فرو می افتد و دوباره خواب پسر خود را می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This year, China will experience an unusual and unquiet year.
[ترجمه گوگل]امسال چین سالی غیرعادی و بی‌آرام را تجربه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]امسال چین یک سال unquiet و غیرمعمول را تجربه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Must you call me, you unquiet one?
[ترجمه گوگل]باید به من زنگ بزنی، ای ناآرام؟
[ترجمه ترگمان]باید به من زنگ بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This moment of mystic glory had an unquiet background.
[ترجمه گوگل]این لحظه شکوه عرفانی پس زمینه ای آرام داشت
[ترجمه ترگمان]این لحظه شکوه و جلال و شکوه و جلال خاصی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At present, there unquiet undercurrent in most of America newspaperdoms, even a majority of Hesperian newspaperdoms.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، در اکثر روزنامه های آمریکا، حتی اکثر روزنامه های هسپری، جریان ناآرامی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، جریان نهفته در بیشتر قسمت های آمریکا، حتی اکثریت of newspaperdoms وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And my unquiet mind, made speechless by Thy sight.
[ترجمه گوگل]و ذهن ناآرام من از نگاه تو بی زبان شد
[ترجمه ترگمان]و ذهن بی قرار من از دیدن تو مبهوت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر سر و صدا (صفت)
loud, tumultuous, blatant, obstreperous, noisy, piercing, deafening, unquiet, clamorous, vociferous, earsplitting, uproarious

شلوغ (صفت)
tumultuous, busy, disorderly, messy, noisy, unquiet, chock-a-block

انگلیسی به انگلیسی

• not quiet, turbulent, agitated, restless, uneasy

پیشنهاد کاربران

بپرس