unpaid

/ənˈpeɪd//ʌnˈpeɪd/

معنی: پرداخت نشده، سوخت شده
معانی دیگر: پرداخت نشده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not paid.

- unpaid bills
[ترجمه گوگل] صورت حساب های پرداخت نشده
[ترجمه ترگمان] قبوض پرداخت نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- unpaid debts
[ترجمه گوگل] بدهی های پرداخت نشده
[ترجمه ترگمان] بدهی های پرداخت نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- unpaid workers
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] کارگرهای بدون حقوق و دستمزد
|
[ترجمه گوگل] کارگران بدون حقوق
[ترجمه ترگمان] کارگران پرداخت نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he was in a terrible fidget over unpaid debts
خیلی نگران قرض های پرداخت نشده ی خود بود.

2. Unpaid bills began to pile up alarmingly.
[ترجمه گوگل]صورت‌حساب‌های پرداخت نشده به‌طور نگران‌کننده‌ای شروع به انباشته شدن کردند
[ترجمه ترگمان]اسکناس ها به طور وحشتناکی بالا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The office is staffed by unpaid volunteers.
[ترجمه گوگل]این دفتر توسط داوطلبان بدون حقوق کار می کند
[ترجمه ترگمان]این اداره توسط داوطلبان پرداخت نشده اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even unpaid work for charity is better than nothing.
[ترجمه گوگل]حتی کار بدون مزد برای خیریه بهتر از هیچ است
[ترجمه ترگمان]حتی کار بدون مزد برای خیریه از هیچ چیز بهتر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's taken unpaid leave for a month.
[ترجمه گوگل]او یک ماه است که مرخصی بدون حقوق گرفته است
[ترجمه ترگمان]او یک ماه مرخصی دریافت نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The guides are unpaid except for basic expenses.
[ترجمه گوگل]راهنماها به جز هزینه های اولیه حقوق ندارند
[ترجمه ترگمان]راهنمایان تنها برای هزینه های اولیه حقوق نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Through oversight, the bill was still unpaid.
[ترجمه گوگل]از طریق نظارت، صورتحساب هنوز پرداخت نشده بود
[ترجمه ترگمان]از طریق افراد پشت پرده، صورتحساب هنوز نپرداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Police booted the car with unpaid fines.
[ترجمه گوگل]پلیس ماشین را با جریمه های پرداخت نشده بوت کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس این خودرو را با جریمه پرداخت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Inland Revenue wrote off £900 million in unpaid taxes.
[ترجمه گوگل]درآمد داخلی 900 میلیون پوند مالیات پرداخت نشده را حذف کرد
[ترجمه ترگمان]درآمد داخلی متجاوز از ۹۰۰ میلیون پوند مالیات پرداخت نشده را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's doing a month's unpaid work experience with an engineering firm.
[ترجمه گوگل]او یک ماه سابقه کار بدون حقوق را با یک شرکت مهندسی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او ماهیانه یک ماه با یک شرکت مهندسی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bills remained unpaid because of a dispute over the quality of the company's work.
[ترجمه گوگل]صورتحساب ها به دلیل اختلاف بر سر کیفیت کار شرکت پرداخت نشده باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]این لوایح به دلیل اختلاف بر سر کیفیت کار این شرکت پرداخت نشده باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've asked if I can take a week's unpaid leave.
[ترجمه گوگل]من پرسیده ام که آیا می توانم یک هفته مرخصی بدون حقوق بگیرم؟
[ترجمه ترگمان]پرسیدم می توانم یک هفته مرخصی بگیرم یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Doctors work excessive unpaid overtime.
[ترجمه گوگل]پزشکان بیش از حد اضافه کاری بدون حقوق کار می کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان اضافه کاری بیش از حد خود را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bill would permit workers twelve weeks of unpaid leave for family emergencies.
[ترجمه گوگل]این لایحه به کارگران اجازه می دهد دوازده هفته مرخصی بدون حقوق برای مواقع اضطراری خانوادگی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این لایحه به کارگران دوازده هفته مرخصی بدون حقوق برای شرایط اضطراری خانوادگی اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many employees work countless hours of unpaid overtime .
[ترجمه امیرمحمد] بسیاری از کارمندان ساعات زیادی را بصورت اضافه کاری بدون حقوق کار میکنند
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارمندان ساعات بی شماری اضافه کاری بدون حقوق کار می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارمندان ساعات بی شماری از وقت اضافه دست مزد کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرداخت نشده (صفت)
unpaid

سوخت شده (صفت)
unpaid

انگلیسی به انگلیسی

• not paid; not in exchange for pay
if you are unpaid, you do a job without receiving any money for it.
unpaid work or leave is work or leave that you do not get paid for.
if something such as rent or a bill is unpaid, it has not yet been paid.

پیشنهاد کاربران

۱. {صورتحساب و غیره} پرداخت نشده ۲. {قرض} بازپرداخت نشده. تادیه نشده ۳. هیجانی. رایگان ۴. بدون دستمزد. بدون حقوق ۵. سوخت شده
مثال:
unpaid bills
صورتحسابهای پرداخت نشده
outstanding=not yet done, solved, or paid
بی اجرت
غیر پولی
مثل unpaid leave که میشه مرخصی بدون حقوق
بی مزد
بدون دستمزد، بی جیره و مواجب
مفتی
بدون پول . . . . . مثلا کار بدون پول

بپرس