unnoticed

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of noticed.

- Fortunately, the crack in the crystal bowl went unnoticed.
[ترجمه شمیسا] خوشبختانه کسی متوجه ترک ظرف کریستال نشد.
|
[ترجمه عیسی علوی] خوشبختانه ترک ظرف کریستال توجه کسی را جلب نکرد
|
[ترجمه گوگل] خوشبختانه، ترک در کاسه کریستال مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان] خوشبختانه شکاف ظرف بلور بدون جلب توجه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We managed to slip away unnoticed.
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم بدون توجه از دور خارج شویم
[ترجمه ترگمان]ما موفق شدیم بدون جلب توجه بیرون بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I tried to slip up the stairs unnoticed.
[ترجمه گوگل]سعی کردم بدون توجه از پله ها سر بخورم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم بدون جلب توجه از پله ها بالا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Elsa stood unnoticed at the edge of the crowd.
[ترجمه گوگل]السا بدون توجه در لبه جمعیت ایستاد
[ترجمه ترگمان]Elsa بدون توجه به حاشیه جمعیت ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ticket lay unnoticed in my desk drawer for a week.
[ترجمه گوگل]بلیط یک هفته بدون توجه در کشوی میز من بود
[ترجمه ترگمان]بلیط برای یک هفته از کشوی میزم دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The event passed unnoticed.
[ترجمه گوگل]این رویداد بدون توجه گذشت
[ترجمه ترگمان]این رویداد بدون جلب توجه گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His remark passed unnoticed.
[ترجمه گوگل]اظهارات او مورد توجه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]این حرف توجه او را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can't pass over this problem unnoticed.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم بدون توجه از این مشکل عبور کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم بدون توجه به این مساله رد بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Edward was hoping to slink past unnoticed.
[ترجمه گوگل]ادوارد امیدوار بود بدون توجه از کنارش بگذرد
[ترجمه ترگمان]ادوارد امیدوار بود که بدون جلب توجه ناپدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His kindness did not go unnoticed by his staff.
[ترجمه گوگل]مهربانی او از چشم کارکنانش دور نماند
[ترجمه ترگمان]مهربانی و مهربانی او بدون جلب توجه به عصایش هیچ جلب توجه نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hours slipped past almost unnoticed.
[ترجمه گوگل]ساعت‌ها تقریباً بدون توجه می‌گذشتند
[ترجمه ترگمان]ساعت ها بدون جلب توجه می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her forty-fourth birthday had just passed, unnoticed by all but herself.
[ترجمه گوگل]چهل و چهارمین سالگرد تولد او به تازگی تمام شده بود و همه به جز خودش متوجه نشدند
[ترجمه ترگمان]تولد چهل و چهارم او بدون جلب توجه همه به تنهایی سپری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The incident passed unnoticed.
[ترجمه گوگل]حادثه بدون توجه گذشت
[ترجمه ترگمان]این حادثه بدون جلب توجه گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His remark went unnoticed by everyone except me.
[ترجمه گوگل]سخنان او به جز من مورد توجه همه قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]اظهار نظر او همه را جلب کرد جز من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the confusion her departure passed unnoticed.
[ترجمه گوگل]در سردرگمی خروج او بی توجه بود
[ترجمه ترگمان]پس از آن که دور شد، بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He hoped that his nervousness would go unnoticed.
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که عصبی بودن او مورد توجه قرار نگیرد
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود که عصبانیت او جلب توجه نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unseen, unobserved, disregarded, overlooked
if something happens or passes unnoticed, it is not seen or noticed by anyone.

پیشنهاد کاربران

بی سرو صدا
بدون جلب توجه
مثال:
his death passed almost unnoticed
مرگ او تقریبا بدون جلب توجه اتفاق افتاد.
You may be able to pass unnoticed in a city, but in a village that's not possible
شما ممکنه توی یک شهر بدون جلب توجه بقیه عبور کنید ولی در یک روستا محاله
. adj بدون جلب توجه دیگران، پنهانی
. adv بی آن که توجه کسی را جلب کند، پنهانی، یواشکی
مغفول افتاده
مغفول
ناغافل
نادیده
without paying any attention, dicountering
توجه نشده، نادیده گرفته شده

بدون جلب توجه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)