unleash

/ənˈliːʃ//ʌnˈliːʃ/

معنی: رها کردن، از بند باز کردن
معانی دیگر: (مهار یا عنان را) برداشتن، (مجازی) فرو باریدن، فرو افکندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unleashes, unleashing, unleashed
• : تعریف: to set free from or as if from a leash.
متضاد: hold
مشابه: spring

- They unleashed the dog when they got into the woods.
[ترجمه فرهاد] زمانیکه وارد جنگل شدند، قلاده سگ را باز کردند
|
[ترجمه گوگل] وقتی وارد جنگل شدند سگ را آزاد کردند
[ترجمه ترگمان] وقتی وارد جنگل شدند، سگ ها را رها کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The officers were still reluctant to unleash their troops in pursuit of a defeated enemy.
[ترجمه علی جادری] افسران همچنان مایل به ارسال نیروهای خود جهت تعقیب دشمن شکست خورده نبودند .
|
[ترجمه گوگل]افسران هنوز تمایلی به آزاد کردن نیروهای خود در تعقیب یک دشمن شکست خورده نداشتند
[ترجمه ترگمان]این افسران هنوز مایل به آزاد کردن نیروهای خود در تعقیب یک دشمن شکست خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Yet as we unleash living forces into our created machines, we lose control of them.
[ترجمه کاوه] با این حال وقتی نیروهای زندگانی را به ماشین های ساخت خود رها می کنیم، کنترل آن ها را از دست می دهیم
|
[ترجمه گوگل]با این حال، همانطور که نیروهای زنده را به داخل ماشین های ساخته شده خود رها می کنیم، کنترل آنها را از دست می دهیم
[ترجمه ترگمان]با این حال وقتی نیروهای زنده را به ماشین های ساخت مان رها می کنیم، کنترل آن ها را از دست می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just follow our simple step-by-step guide now and unleash the stellar power of your mobile phone.
[ترجمه گوگل]اکنون فقط راهنمای گام به گام ساده ما را دنبال کنید و قدرت ستاره ای تلفن همراه خود را آزاد کنید
[ترجمه ترگمان]حالا تنها راهنمای گام به گام ما را دنبال کنید و قدرت درخشان گوشی موبایل خود را آزاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He loves to bully and to unleash his hounds on what he sees as the snooty, wishy-washy liberal establishment.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد قلدری کند و سگ‌های شکاری خود را بر روی چیزی که به‌عنوان تشکیلات لیبرال فضول و هوس‌باز می‌بیند، رها کند
[ترجمه ترگمان]اون عاشق قلدری و برای آزاد کردن hounds به اون چیزی که اون رو به عنوان یه موسسه خیریه، و washy آزاد می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The lyrics unleash a gigantic primal scream at the urban alienation and despair of our industrial world.
[ترجمه کاوه] متن ترانه ها فریاد شکه کننده عظیمی را در میان سکوت شهری و ناامیدی دنیای صنعتی مان رها می کند
|
[ترجمه گوگل]اشعار یک فریاد اولیه غول‌پیکر را بر بیگانگی شهری و ناامیدی دنیای صنعتی ما رها می‌کند
[ترجمه ترگمان]متن ترانه یک فریاد اولیه عظیم در میان بیگانگی و نا امید دنیای صنعتی ما آزاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The result will now unleash furious demands for his resignation.
[ترجمه کاوه] حال این نتیجه تقاضاهای خشمگینانه ای برای استعفایش به راه خواهد انداخت.
|
[ترجمه گوگل]نتیجه اکنون تقاضاهای خشمگینی را برای استعفای او ایجاد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه در حال حاضر خواسته های خشم آلودی برای استعفای او آزاد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The war could unleash unstoppable political and economic changes.
[ترجمه کاوه] جنگ می توانست تغییرات سیاسی و اقتصادی غیرقابل برگشتی را منجر شود.
|
[ترجمه حمید] جنگ می تواند باعث وقوع تغیرات سیاسی و اقتصادی غیر قابل توقفی شود.
|
[ترجمه گوگل]جنگ می تواند تغییرات سیاسی و اقتصادی غیرقابل توقفی را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]جنگ می توانست نشان دهنده تغییرات سیاسی و اقتصادی غیرقابل توقف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It would probably unleash another burst of investment as firms took advantage of opportunities which had hitherto been regarded as too risky.
[ترجمه گوگل]احتمالاً به دلیل استفاده شرکت ها از فرصت هایی که تا آن زمان بسیار پرخطر تلقی می شد، این امر باعث افزایش سرمایه گذاری دیگری خواهد شد
[ترجمه ترگمان]احتمالا زمانی که شرکت ها از فرصت هایی که تا به حال بسیار خطرناک محسوب می شدند بهره می بردند، یک انفجار دیگر از سرمایه گذاری آزاد می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was going to unleash a warhead on London.
[ترجمه گوگل]او قصد داشت یک کلاهک جنگی را به سمت لندن شلیک کند
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت یک کلاهک را در لندن آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For that reason, modern nation-states are free to unleash devastating reprisals against their captive nations who attempt liberation.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، دولت-ملت‌های مدرن آزادند تا اقدامات تلافی‌جویانه‌ای را علیه ملت‌های اسیر خود که تلاش می‌کنند رهایی بخشند، انجام دهند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، کشورهای مدرن آزاد برای آزاد کردن انتقام مخرب علیه کشورهای اسیر خود که برای آزادی تلاش می کنند آزاد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To lose these meanings would be death, to unleash them would overwhelm.
[ترجمه کاوه] از دست دادن این معانی همانند مرگ است ، ابرازشان غیرقابل تحمل .
|
[ترجمه گوگل]از دست دادن این معانی مرگ است، رها کردن آنها غلبه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]از دست دادن این معانی، مرگ است، برای آزاد کردن آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gloucester showed no desire to unleash a northern invasion of the south, although a few northerners did receive minor pickings there.
[ترجمه گوگل]گلوستر هیچ تمایلی برای تهاجم شمالی به جنوب نشان نداد، اگرچه تعدادی از شمالی‌ها در آنجا انتخاب‌های جزئی دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]گلاستر هیچ تمایلی به آزاد کردن یک حمله شمالی به جنوب نشان نداد، اگر چه تعداد کمی از اهالی شمالی در آنجا شکارهای کوچکی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reform is intended to unleash more sophisticated financial products in Japan.
[ترجمه گوگل]این اصلاحات در نظر گرفته شده است تا محصولات مالی پیچیده تر را در ژاپن آزاد کند
[ترجمه ترگمان]هدف از این اصلاحات، آزاد کردن محصولات مالی پیچیده تر در ژاپن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unleash all the advantages of Hainan Special Economic Zone!
[ترجمه گوگل]تمام مزایای منطقه ویژه اقتصادی هاینان را آزاد کنید!
[ترجمه ترگمان]همه مزایای منطقه ویژه اقتصادی هاینان پراکنده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رها کردن (فعل)
abandon, drop, unleash, release, liberate, leave, surrender, dispossess, unfold, let, loose, forgo, forsake, unfix, disencumber, shoot, disembarrass, disentangle, extricate, hang off, trigger, unbend, unhand, uncouple, unbolt, uncork, unfasten, unhook, unloose

از بند باز کردن (فعل)
unleash

انگلیسی به انگلیسی

• free from a leash, let loose, release
to unleash a powerful or violent force means to release it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

رها کردن به روش وحشیانه و غیر قابل کنترل
کلمه leash خودش به معنای قلاده هست شما یک سگ وحشی رو در نظر بگیرید که ناگهان از بندش رها داده میشه، دقیقا کلمه unleash به همین معناست.
به یکباره احساس و نیرو و. . . رو رها کردن
رها کردن سگ از بند
SYN:
unlock - let go - unbind
تحت اللفظی: ( مهار یا عنان را ) برداشتن - قلاده را باز کردن - از بند باز کردن - رها کردن
استعاری: معنای دوستان
۱ ) گسیل کردن - به کار بستن
۲ ) اجازه دادن به کسی یا چیزی برای ابراز وجود - اجازه انجام عملی را دادن
...
[مشاهده متن کامل]

۳ ) به ظهور رسیدن چیزی - نشان دادن - نمایان کردن
MEANING
1 ) - to suddenly let a strong force, feeling etc have its full effect
- to throw, shoot, or set in motion forcefully
2 ) - to free from or as if from a leash : let loose
- to let a dog run free after it has been held on a leash
e. g.
America should unleash its armoured flying Hogs in Ukraine
. . .
The A - 10 Thunderbolt II, better known as the Warthog, is the medicine for Putin
. . .
The commander of Ukrainian ground forces isn’t satisfied that his country is getting scores of surplus US - designed F - 16 fighters. General Oleksandr Syrsky also wants ex - American A - 10 attack jets

به کار انداختنthe us has unleashed economic war on Iran
گسیل کردن
به راه انداختن
خالی کردن ( خشم، عقده، عصبانیت، کینه، حسادت و. . . )
بروز دادن، نمایان کردن، عیان کردن
آزادی عمل
unleashing war
به راه انداختن جنگ
افسار گسیخته شدن
به نمایش گذاشتن، نشان دادن
رها کردن ؛ باعث چیزی شدن
– They unleashed the dog when they got into the woods
– The war could unleash political and economic changes
– The result will unleash furious demands for his resignation
موجب شدن ( چیزی به طور ناگهانی )
he government's proposals unleashed a storm of protest in the press.
پیشنهادات دولت موجب موجی از اعتراضات در رسانه شد.

رها کردن ( احساسات، عواطف، بغض، فریاد )
His comments unleashed a wave of protest
اظهار نظر هایش موجی از اعتراضات را به راه انداخت ( رها کرد )
رها کردن

نازل کردن، رها کردن

اجازه دادن به کسی یا چیزی برای ابراز وجود دادن یا اجازه انجام عملی را دادن به ظهور رسیدن چیزی
This kind of leadership doesnot unleash leaders in others.
این نوع از رهبری ، اجازه ابراز وجود و سربر آوردن
رهبر ( درونی ) در دیگران را نمیدهد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس