unlace

/ʌnˈleɪs//ʌnˈleɪs/

معنی: گشودن، بند کفش و غیره را باز کردن
معانی دیگر: (لباس یا بند کفش) در آوردن، (جامه ی خواب را) کندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unlaces, unlacing, unlaced
• : تعریف: to loosen or undo the laces of.

جمله های نمونه

1. He unbuckled his sword belt, then unlaced his jerkin and began to slip it over his head.
[ترجمه گوگل]کمربند شمشیر خود را باز کرد، سپس بند کمربندش را باز کرد و شروع کرد به لغزیدن آن روی سرش
[ترجمه ترگمان]کمربند شمشیرش را باز کرد و jerkin را باز کرد و شروع به فرو کردن آن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Unlaced, unzipped, unpinned, unclipped, unrolled, unsaid, undone, she thought, and smiled to herself.
[ترجمه گوگل]او فکر کرد، زیپ را باز کرد، سنجاق را باز کرد، گیره را باز نکرد، باز کرد، ناگفته، باز کرد و با خودش لبخند زد
[ترجمه ترگمان]باز هم باز شد، باز شد، باز شد، باز شد، باز شد، باز شد، باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He raises his shoe to unlace and catches the sight of the slippers.
[ترجمه گوگل]کفشش را بلند می کند تا بند آن باز شود و چشمش به دمپایی ها می افتد
[ترجمه ترگمان]کفش هایش را بالا می برد تا کیف را باز کند و چشمش به slippers بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Buck Mulligan sat down to unlace his boots.
[ترجمه گوگل]باک مولیگان نشست تا بند چکمه هایش را باز کند
[ترجمه ترگمان]باک مولیگان نشست تا چکمه هایش را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He raises his shoe to unlace it, and catches the sight of the slippers.
[ترجمه گوگل]کفشش را بلند می کند تا بند آن را باز کند و به دمپایی ها نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]کفش هایش را بالا می برد تا آن را باز کند، و چشمش به slippers افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From the small space behind the seat, he took a knee-high pair of rubber boots, sitting on the running board to unlace his leather ones and pull on the others.
[ترجمه گوگل]از فضای کوچک پشت صندلی، یک جفت چکمه لاستیکی تا بالای زانو برداشت و روی تخته دویدن نشست تا بند چرمی‌هایش را باز کند و بقیه را بکشد
[ترجمه ترگمان]از فضای کوچکی که پشت صندلی بود، یک جفت چکمه لاستیکی بلند برداشت و روی رکاب نشست تا ones را باز کند و بقیه را کنار بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has a website, but it still has to unlace the knotty problem facing all weeklies trying to manage themselves into an online future — what does a Web-based weekly look like?
[ترجمه گوگل]این وب‌سایت دارد، اما هنوز باید مشکل پیچیده‌ای را که همه هفته‌نامه‌هایی که سعی می‌کنند خود را در آینده آنلاین مدیریت کنند، برطرف کند – یک هفته نامه مبتنی بر وب چگونه است؟
[ترجمه ترگمان]این سایت یک وب سایت دارد، اما هنوز باید مشکل اصلی که با تمام هفته نامه های weeklies که سعی می کنند خودشان را به یک آینده آنلاین مدیریت کنند را باز کند - یک ظاهر هفتگی که براساس وب سایت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گشودن (فعل)
open, unbrace, auspicate, unfurl, unlock, untie, unlace, inaugurate, untwine, unbolt, unhinge, unknit, unloose, untwist

بند کفش و غیره را باز کردن (فعل)
unlace

انگلیسی به انگلیسی

• undo or loosen laces on shoes or clothing

پیشنهاد کاربران

بپرس