unknowing

/ʌnˈnoʊɪŋ//ʌnˈnəʊɪŋ/

معنی: جاهل، نا اگاه، بی اطلاع، ندانسته، ماورا تجربیات انسانی، ندانستی، غیر قابل ادراک و فهم
معانی دیگر: ناآگاه، بی خبر، غافل، unknowable ندانسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unknowingly (adv.)
• : تعریف: not knowing; unaware; ignorant.
متضاد: knowing
مشابه: ignorant

جمله های نمونه

1. He was the unknowing cause of all the misunderstanding.
[ترجمه گوگل]او عامل نادانسته همه سوءتفاهم ها بود
[ترجمه ترگمان]او از همه سو تفاهم بی خبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some governments have been victims and perhaps unknowing accomplices in the bank's activities.
[ترجمه گوگل]برخی از دولت ها قربانی و شاید ناآگاه در فعالیت های بانک بوده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از دولت ها قربانی شده اند و شاید همدستان بی خبر در فعالیت های بانک باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He took secret pictures of his unknowing victims.
[ترجمه گوگل]او از قربانیان ناآگاه خود عکس های مخفیانه گرفت
[ترجمه ترگمان]اون عکس های مربوط به قربانی unknowing رو گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Incompetent doctors could seriously injure their unknowing patients.
[ترجمه گوگل]پزشکان نالایق می توانند به بیماران ناآگاه خود آسیب جدی وارد کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان بدون مرز می توانند به طور جدی به بیماران unknowing آسیب برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It could have been Hope's unknowing repudiation of the popular notion of black people which fired my imagination.
[ترجمه گوگل]این می‌توانست انکار نادانه هوپ از تصور رایج سیاه‌پوستان باشد که تخیل من را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این می توانست انکار بی خبر مردم سیاه باشد که نیروی تخیلم را به کار انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They can even become unknowing agents of propaganda.
[ترجمه گوگل]آنها حتی می توانند به عوامل تبلیغاتی ناآگاه تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها حتی می توانند از عوامل تبلیغاتی بی خبر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Cloud of Unknowing repeatedly insists on the necessity of taking expert advice from a spiritual director at every stage.
[ترجمه گوگل]Cloud of Unknowing بارها بر لزوم دریافت مشاوره تخصصی از یک مدیر معنوی در هر مرحله اصرار دارد
[ترجمه ترگمان]ابر of به طور مکرر بر لزوم گرفتن توصیه متخصص از یک مدیر معنوی در هر مرحله اصرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Penelope all unknowing forwarded their plan. During the night she had made one of her own.
[ترجمه گوگل]پنه لوپه همه ندانسته نقشه خود را پیش برد در طول شب او یکی از خود را ساخته بود
[ترجمه ترگمان] من و پنه لوپه نقشه هاشون رو اجرا کردیم در طول شب یکی از آن ها را باخود آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Farmers can unknowing this spreads unknowingly spread the infection with their cutting tools.
[ترجمه گوگل]کشاورزان ندانسته از این گسترش می توانند به طور ناآگاهانه عفونت را با ابزارهای برش خود گسترش دهند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان می توانند ندانسته این موضوع را به طور ناخودآگاه گسترش دهند و این عفونت را با ابزار برش خود گسترش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many women are unknowing fashion victims.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان قربانی مد ناآگاه هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان قربانیان مد بی خبر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Suddenly one of the best-known bandits in existence turns up, parks nearer us, and starts giving unknowing grins.
[ترجمه گوگل]ناگهان یکی از شناخته‌شده‌ترین راهزن‌های موجود پیدا می‌شود، نزدیک‌تر ما پارک می‌کند و شروع به لبخند زدن ناخودآگاه می‌کند
[ترجمه ترگمان]ناگهان یکی از بهترین - که در زندگی پیدا می شود، به ما نزدیک تر می شود، و شروع می کند که نیشش را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You'll see that, since our fate is ruled by chance, Each man, unknowing, great, Should frame life so that at some future hour Fact and his dreamings meet. Victor Hugo
[ترجمه گوگل]خواهید دید که از آنجایی که سرنوشت ما تصادفی است، هر مردی، نادان، بزرگ، باید زندگی را طوری تنظیم کند که در ساعتی آینده، واقعیت و رویاهای او به هم برسند ویکتور هوگو
[ترجمه ترگمان]شما خواهید دید که از آنجا که سرنوشت ما بر حسب تصادف اداره می شود، هر مردی، بی خبر، بزرگ، باید زندگی را طوری اداره کند که در چند ساعت آینده واقعیت و dreamings او را ببیند ویکتور هوگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The image of Moses enveloped in the cloud of unknowing seemed to express the kind of spirituality they were trying to create.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید تصویر موسی که در ابر نادانی محصور شده بود بیانگر نوع معنویتی است که آنها سعی در ایجاد آن داشتند
[ترجمه ترگمان]تصویر موسی که در ابر of پیچیده شده بود به نظر می رسید که نوعی معنویت را بیان می کند که تلاش می کردند خلق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rooted so deep it's in danger of the tree falling on its unknowing pig head.
[ترجمه گوگل]ریشه آن چنان عمیق است که در خطر افتادن درخت روی سر خوک ناآگاهش است
[ترجمه ترگمان]انقدر عمیق است که در خطر افتادن درخت روی سر خوک unknowing قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جاهل (صفت)
foolish, unwise, uninformed, unknowable, unknowing

نا اگاه (صفت)
incognizant, unknowing

بی اطلاع (صفت)
unaware, unwitting, uninformed, unknowable, unknowing

ندانسته (صفت)
uncharted, unknowable, unknowing

ماورا تجربیات انسانی (صفت)
unknowable, unknowing

ندانستی (صفت)
unknowable, unknowing

غیر قابل ادراک و فهم (صفت)
unknowable, unknowing

انگلیسی به انگلیسی

• not knowing, unaware, ignorant
unknowing is used to describe someone who is not aware of a particular fact or situation, or of what they are doing.

پیشنهاد کاربران

بپرس