unintentional

/ˌəˌnɪnˈtenʃənəl//ˌʌnɪnˈtenʃnəl/

معنی: غیر عمدی
معانی دیگر: ناخود خواسته، ناخواسته، بلا اراده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of intentional.
متضاد: calculated, deliberate, intentional, purposeful, willful
مشابه: accidental, casual, inadvertent

جمله های نمونه

1. Perhaps I misled you, but it was quite unintentional .
[ترجمه گوگل]شاید من شما را گمراه کردم، اما کاملاً ناخواسته بود
[ترجمه ترگمان]شاید من تو رو گمراه کردم، اما کاملا عمدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are moments of unintentional humour.
[ترجمه گوگل]لحظاتی از طنز ناخواسته وجود دارد
[ترجمه ترگمان]لحظاتی با طنز غیر عمدی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gingrich said the violations were unintentional.
[ترجمه گوگل]گینگریچ گفت که این تخلفات غیرعمدی بوده است
[ترجمه ترگمان]گینگریچ گفت که این تخلفات غیر عمدی بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gingrich said his violations were unintentional and that he regretted them.
[ترجمه گوگل]گینگریچ گفت که تخلفات او غیرعمدی بوده و او از آنها پشیمان است
[ترجمه ترگمان]گینگریچ گفت که تخلفات او غیر عمدی بوده و از آن ها متاسف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fact that discrimination is unintentional has no bearing on its legality or otherwise.
[ترجمه گوگل]این واقعیت که تبعیض غیرعمدی است هیچ تأثیری بر قانونی بودن یا غیر آن ندارد
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که تبعیض غیر عمدی است، قانونی بودن یا غیر این صورت را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her presence in the completed project adds an unintentional poignance now.
[ترجمه گوگل]حضور او در پروژه تکمیل شده اکنون به یک حس ناخواسته اضافه می کند
[ترجمه ترگمان]حضور او در پروژه تکمیل شده، poignance غیر عمدی را اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is also filled with unintentional clunkers that elicited inappropriate but inevitable laughs in this reviewer's living room.
[ترجمه گوگل]همچنین مملو از سر و صداهای ناخواسته است که باعث خنده های نامناسب اما اجتناب ناپذیر در اتاق نشیمن این منتقد می شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر خنده های غیر ارادی که در این اتاق پذیرایی است، باعث خنده های غیر ارادی و اجتناب ناپذیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The largely unintentional effect was that small local entrepreneurs had their confidence in the development prospects boosted by this creative strategy.
[ترجمه گوگل]اثر عمدتاً غیرعمدی این بود که کارآفرینان محلی کوچک اعتماد خود را به چشم‌انداز توسعه که توسط این استراتژی خلاقانه تقویت می‌شد، داشتند
[ترجمه ترگمان]تاثیر ناخواسته غیر عمد این بود که کارآفرینان محلی کوچک، اعتماد خود را نسبت به چشم اندازه ای توسعه که با این استراتژی خلاقانه تقویت شده است، داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Defense attorneys claimed the shooting was unintentional.
[ترجمه گوگل]وکلای مدافع ادعا کردند که تیراندازی غیرعمدی بوده است
[ترجمه ترگمان]وکلای مدافع ادعا کردند که این تیراندازی غیر عمدی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective:To explore familial aggregation in unintentional injury and accident-proneness, and search clues for elucidating genetic effects.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تجمع خانوادگی در آسیب‌های غیرعمدی و مستعد تصادف و جستجوی سرنخ‌ها برای روشن کردن اثرات ژنتیکی
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی تجمع خانوادگی در آسیب ناخواسته و آسیب های ناخواسته و سرنخ های تحقیقاتی برای مشخص کردن اثرات ژنتیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cross product returned by the unintentional cross join depicted above.
[ترجمه گوگل]محصول متقاطع برگردانده شده توسط پیوند متقاطع ناخواسته نشان داده شده در بالا
[ترجمه ترگمان]محصول متقاطع با پیوند مقطعی غیر عمد که در بالا به تصویر کشیده شد، برگشت داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unintentional injuries and psychoneurosis will affect the people's psychosomatic health and cause heavy social burdens.
[ترجمه گوگل]صدمات غیرعمد و روان اعصاب بر سلامت روان تنی افراد تأثیر گذاشته و بار اجتماعی سنگینی را به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]جراحات و آسیب های روانی بر سلامت روان - تنی مردم تاثیر خواهد گذاشت و باعث ایجاد بار اجتماعی سنگین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perhaps he had slightly misled them, but it was quite unintentional.
[ترجمه گوگل]شاید کمی آنها را گمراه کرده بود، اما کاملاً ناخواسته بود
[ترجمه ترگمان]شاید او آن ها را گمراه کرده بود، اما کاملا عمدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I know she upset you, but I'm sure it was unintentional.
[ترجمه گوگل]می دانم که او شما را ناراحت کرده است، اما مطمئنم که ناخواسته بوده است
[ترجمه ترگمان]می دونم که اون تو رو ناراحت کرده، اما مطمئنم که عمدی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر عمدی (صفت)
unwitting, random, involuntary, inadvertent, unintentional, unintended, unpremeditated

انگلیسی به انگلیسی

• accidental, involuntary, inadvertent, unpremeditated
something that is unintentional is not done deliberately, but happens by accident.

پیشنهاد کاربران

بپرس