unflagging

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not wavering or tiring; steady; persisting.

- Despite cold wind and rain, the crowd's unflagging enthusiasm made the show a success.
[ترجمه گوگل] با وجود باد سرد و باران، شور و شوق بی‌پرده جمعیت، نمایش را به موفقیت رساند
[ترجمه ترگمان] با وجود باد سرد و باران، شور و شوق همه جانبه جمعیت این نمایش را موفقیت آمیز جلوه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was sustained by the unflagging support of his family.
[ترجمه گوگل]او تحت حمایت بی‌پرده خانواده‌اش بود
[ترجمه ترگمان]او از حمایت همه جانبه خانواده اش برخوردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He thanked Tony for his unflagging energy and support.
[ترجمه Shirinbahari] از تونی به خاطر انرژی خستگی ناپذیرش و حمایتش تشکر کرد.
|
[ترجمه گوگل]او از تونی برای انرژی و حمایت بی‌نظیرش تشکر کرد
[ترجمه ترگمان]او از تونی به خاطر انرژی و حمایت همه جانبه خود تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She had shown unflagging support for the cause.
[ترجمه گوگل]او حمایت بی‌نظیری از این هدف نشان داده بود
[ترجمه ترگمان]او حمایت همه جانبه خود را از این امر نشان داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As such, he had shown unflagging support for the Axis cause.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، او حمایت بی‌نظیری از آرمان محور نشان داده بود
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، او حمایت همه جانبه خود را از محور اصلی نشان داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His optimism remains unflagging as he continues to sing utopian political and protest tunes.
[ترجمه گوگل]خوش‌بینی او همچنان بی‌پرده باقی می‌ماند، زیرا به خواندن آهنگ‌های آرمان‌شهری سیاسی و اعتراضی ادامه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]خوش بینی او همچنان که به خواندن آهنگ های سیاسی و اعتراض خود ادامه می دهد، به صورت همه جانبه باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In practice brute consistency breeds believability and it's unflagging consistency that convinces others of personal commitment.
[ترجمه گوگل]در عمل سازگاری بی‌رحم، باورپذیری را ایجاد می‌کند و این ثبات بی‌رقیب است که دیگران را به تعهد شخصی متقاعد می‌کند
[ترجمه ترگمان]در عمل، ثبات حیوان به طور کامل از بین می رود و ثبات همه جانبه است که دیگران را متقاعد می کند که تعهد شخصی خود را متقاعد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sound of his unflagging footsteps was his only company.
[ترجمه گوگل]صدای پای بی‌پرده‌اش تنها همراهش بود
[ترجمه ترگمان]صدای قدم های او تنها مصاحب او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unflagging faith had persevered him.
[ترجمه گوگل]ایمان بی عیب و نقص او را دوام آورده بود
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس او را بیش از حد تحمل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her unflagging ambition more than made up for her lack of education.
[ترجمه گوگل]جاه طلبی بی‌پرده او بیش از آن‌که کمبود تحصیلاتش را جبران کند
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی همه جانبه او بیشتر از آن بود که به خاطر فقدان آموزش و پرورش جبران شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But her unflagging ambition more than made up for her shortcomings.
[ترجمه گوگل]اما جاه‌طلبی بی‌نظیر او بیشتر از جبران کاستی‌هایش بود
[ترجمه ترگمان]اما جاه طلبی او بیشتر از این بود که به for او پی ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But market pressures are real and unflagging.
[ترجمه گوگل]اما فشارهای بازار واقعی و بی‌پرده هستند
[ترجمه ترگمان]اما فشارهای بازار واقعی و همه جانبه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The co - operation of these governments requires unflagging effort.
[ترجمه گوگل]همکاری این دولت‌ها نیازمند تلاش بی‌نظیر است
[ترجمه ترگمان]هم کاری این دولت ها مستلزم تلاش همه جانبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The book is not one word too long and its narrative pace is unflagging.
[ترجمه گوگل]کتاب یک کلمه طولانی نیست و سرعت روایت آن بی‌پرده است
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک کلمه طولانی نیست و سرعت روایت آن همه جانبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dating from 1911 they not only show how he moved towards complete abstraction but also his unflagging inventiveness.
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها نشان می دهند که او چگونه به سمت انتزاع کامل حرکت می کند، بلکه ابداع بی نظیر او را نیز نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۱۱ آن ها نه تنها نشان دادند که چگونه به سمت یک انتزاع کامل حرکت می کند، بلکه با توجه به ابتکارات همه جانبه خود پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not flagging, tireless, unwavering, constant
something that is unflagging is maintained without any reduction in effort, intensity, or enthusiasm.

پیشنهاد کاربران

بی دریغ
حمایت بدریغ UNFLAGGING SUPPORT
خستگی ناپذیر
his apparently unflagging enthusiasm impressed her
کاهش ناپذیر، خستگی ناپذیر، خلل ناپذیر، پایدار، مستمر، تمام نشدنی
بی وقفه، مستمر، پیاپی

بپرس