unessential


معنی: غیر اساسی، غیر ضروری، غیر اصلی، غیر مهم
معانی دیگر: نابنیادین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not necessary; trivial.
متضاد: essential
مشابه: nonessential, superfluous, unnecessary
اسم ( noun )
مشتقات: unessentially (adv.)
• : تعریف: something not needed or required.
مشابه: nonessential

جمله های نمونه

1. Unessential is actually an unfair epithet when applied to sticky buns.
[ترجمه گوگل]زمانی که روی نان های چسبناک به کار می رود، غیر ضروری در واقع یک لقب ناعادلانه است
[ترجمه ترگمان]در واقع در هنگام استفاده از نان های چسبنده به عنوان یک صفت ناعادلانه تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keep meetings small by making it safe for unessential people not to attend. A published agenda, rigorously followed, is the easiest way to make nonattendance safe.
[ترجمه گوگل]جلسات را کوچک نگه دارید تا افراد غیرضروری در آن شرکت نکنند یک دستور کار منتشر شده، که با دقت دنبال می شود، ساده ترین راه برای ایمن کردن عدم حضور است
[ترجمه ترگمان]جلسات را کوچک نگه دارید و آن را برای unessential که در آن شرکت نمی کنند، ایمن سازید دستور کار منتشر شده، به دقت دنبال شده، آسان ترین راه برای ایمن کردن مواد مخدر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But all this part of It'seemed remote and unessential.
[ترجمه گوگل]اما همه این بخش از It دور افتاده و غیر ضروری به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]اما همه این قسمت به نظر دور و غیر ضروری به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ratio of essential and unessential amino acid(E/N) is 0. 7
[ترجمه گوگل]نسبت اسید آمینه ضروری و غیر ضروری (E/N) 0 7 است
[ترجمه ترگمان]نسبت آمینو اسید ضروری و غیر ضروری (E \/ N)۰ است ۷
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All this part of It'seemed remote and unessential.
[ترجمه گوگل]همه این بخش از It's از راه دور و غیر ضروری به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]تمام این قسمت به نظر دور و غیر ضروری به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mercury is known as a toxic and unessential element.
[ترجمه گوگل]جیوه به عنوان یک عنصر سمی و غیر ضروری شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]عطارد به عنوان عنصر سمی و unessential شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Article third unessential therefore ready accede to owner.
[ترجمه گوگل]ماده سوم غیر ضروری بنابراین آماده الحاق به مالک
[ترجمه ترگمان]بنابراین ماده سوم آماده است با مالک موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One can not say that the reader will be unimpressed by this, but certainly it is unessential.
[ترجمه گوگل]نمی توان گفت که خواننده تحت تأثیر این موضوع قرار نمی گیرد، اما مطمئناً غیرضروری است
[ترجمه ترگمان]نمی توان گفت که خواننده تحت تاثیر این موضوع قرار نخواهد گرفت، اما قطعا it است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In practice, simplicity is achieved by selecting the right feature set and presenting the features in the right way. This reduces the unessential, both real and perceived.
[ترجمه گوگل]در عمل، سادگی با انتخاب مجموعه ویژگی های مناسب و ارائه ویژگی ها به روش صحیح به دست می آید این امر غیرضروری را، چه واقعی و چه درک شده، کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]در عمل، سادگی با انتخاب ویژگی مناسب و ارائه ویژگی ها به روش درست به دست می آید این امر the را کاهش می دهد، هم واقعی و هم واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In what manner has such a belief swept away all the unessential things of life?
[ترجمه گوگل]چگونه چنین باوری همه چیزهای غیر ضروری زندگی را از بین برده است؟
[ترجمه ترگمان]چه گونه چنین اعتقادی همه چیزهای غیر ضروری زندگی را از خود دور کرده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The content of essential metals such as Zn and Cu are higher than unessential metals as Hg, Cd, Pb, Cr, Ni, etc.
[ترجمه گوگل]محتوای فلزات ضروری مانند روی و مس از فلزات غیرضروری مانند جیوه، کادمیوم، سرب، کروم، نیکل و غیره بیشتر است
[ترجمه ترگمان]محتوای فلزات ضروری مانند Zn و Cu از فلزات unessential به عنوان Hg، Cd، Pb، Cr، Ni و غیره بالاتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With my business, I am going through and eliminating unessential expenses as much as possible.
[ترجمه گوگل]من با کسب و کار خود هزینه های غیرضروری را تا حد امکان انجام می دهم و حذف می کنم
[ترجمه ترگمان]با کسب و کار من، تا جایی که ممکن است تمام هزینه های unessential را از بین برده و حذف می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. While different users regard the automatic transmission differently, it's successful because it eliminates the need for unessential knowledge, skill, and effort from its target users.
[ترجمه گوگل]در حالی که کاربران مختلف گیربکس اتوماتیک را متفاوت می دانند، اما موفقیت آمیز است زیرا نیاز به دانش، مهارت و تلاش غیرضروری را از کاربران هدف خود حذف می کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که کاربران مختلف به طور متفاوت انتقال اتوماتیک را مورد توجه قرار می دهند، اما موفق است زیرا نیاز به دانش unessential، مهارت و تلاش کاربران هدف خود را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر اساسی (صفت)
accidental, unessential

غیر ضروری (صفت)
useless, irrelevant, dispensable, unessential, undue, unnecessary, inessential, uncalled-for

غیر اصلی (صفت)
unessential, inessential, extraneous

غیر مهم (صفت)
unessential, unimportant

انگلیسی به انگلیسی

• unnecessary, not vitally important

پیشنهاد کاربران

بپرس