• : تعریف: a subordinate, esp. one in an insignificant position. • متضاد: boss • مشابه: appendage, secondary
جمله های نمونه
1. She surrounded herself with underlings who were too afraid of her to ever answer back.
[ترجمه زینب سرآمد] او خود را با افراد دون پایه احاطه کرده بودکسانی که آنقدر از او می ترسیدند که حتی نمی توانستند حاضر جوابی کنند.
|
[ترجمه گوگل]او اطراف خود را با افراد زیردستی احاطه کرد که آنقدر از او می ترسیدند که نمی توانستند پاسخ دهند [ترجمه ترگمان]او خود را با underlings که بیش از آن از او بیم داشتند، احاطه کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Obedience depended on respect, and how would an underling respect you if he thought you were no different from him?
[ترجمه گوگل]اطاعت در گرو احترام بود، و اگر یک زیر دستی فکر می کرد شما با او تفاوتی ندارید، چگونه به شما احترام می گذارد؟ [ترجمه ترگمان]اطاعت از احترام به احترام، و اگر فکر می کرد که تو با او فرق داری، چطور یک آدم پست به تو احترام می گذاشت؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He seemed to be master, not underling, now.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او اکنون استاد است، نه زیردست [ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او استاد است، نه زیر دست آدم پست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's an underling of the gang leader.
[ترجمه گوگل]او زیر دست رهبر باند است [ترجمه ترگمان]اون یه زیردست رئیس گروه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The underling mechanism of species diversity on primary production and ecosystem stability was different.
[ترجمه گوگل]مکانیسم اساسی تنوع گونهای بر تولید اولیه و پایداری اکوسیستم متفاوت بود [ترجمه ترگمان]مکانیزم underling تنوع گونه ای در تولید اولیه و پایداری اکو سیستم متفاوت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The professor smiles sagely at the underling.
[ترجمه گوگل]استاد لبخند عاقلانه ای به زیردست می زند [ترجمه ترگمان]استاد سرش را حکیمانه جنباند و گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Oneluckless underling who had been given a frosty bollocking said to the camera: "I am going to kill myself. "
[ترجمه گوگل]یکی از زیر دستان بخت برگشته که بولوکینگ یخ زده به او داده شده بود رو به دوربین گفت: "خودم را می کشم " [ترجمه ترگمان]Oneluckless underling، که یک bollocking یخ زده به دوربین داده بود، به دوربین گفت: \" من می خواهم خودم را بکشم \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A duplicitious underling, the human collaborator Viqi Shesh, suggested an intriguing and unsettling possibility.
[ترجمه گوگل]یک زیردست دوگانه، همکار انسانی ویقی شش، احتمال جالب و ناراحت کننده ای را پیشنهاد کرد [ترجمه ترگمان]A underling، هم کار انسانی Viqi Shesh، یک احتمال جالب و نگران کننده را مطرح کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Regulate the Underling people job grade according to HR policy.
[ترجمه گوگل]درجه شغلی افراد زیر دست را طبق خط مشی منابع انسانی تنظیم کنید [ترجمه ترگمان]با توجه به سیاست منابع انسانی کلاس کار underling را مشخص کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. God rules the universe and Satan is an underling in the scheme of things.
[ترجمه گوگل]خداوند بر جهان هستی حکومت می کند و شیطان در نقشه اشیاء زیر دست است [ترجمه ترگمان]خداوند بر جهان حکومت می کند و شیطان صفتی است که در طرح اشیا وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Every underling feared him.
[ترجمه گوگل]هر زیردستی از او می ترسید [ترجمه ترگمان]همه underling از او می ترسیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Even in terms of his own quite awesome power he was nothing but an underling in relation to his superior.
[ترجمه گوگل]حتی از نظر قدرت بسیار عالی خود، او چیزی جز یک زیردست در رابطه با مافوق خود نبود [ترجمه ترگمان]حتی در شرایط خاص خودش هم جز یک آدم پست در ارتباط با مافوق خود چیزی جز یک آدم پست نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Everything that can be dragged up as a skeleton on Mugabe and his underlings must be dragged up.
[ترجمه گوگل]هر چیزی را که می توان به عنوان اسکلت روی موگابه و زیر دستانش کشید، باید به سمت بالا کشیده شود [ترجمه ترگمان]هر چیزی که می تواند به صورت اسکلتی در Mugabe و his کشیده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Until the opening of the Marlborough galleries had tended to treat artists in a patronising way, as underlings.
[ترجمه گوگل]تا قبل از افتتاح گالریهای مارلبرو، با هنرمندان بهعنوان افراد زیردست رفتار میکردند [ترجمه ترگمان]تا پیش از افتتاح گالری های Marlborough، هنرمندان به نحو قابل تحسینی از هنرمندان پذیرایی می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ادم پست و حقیر (اسم)
underling
دون پایه (اسم)
underling, understrapper
ادم زیر دست (اسم)
underling
انگلیسی به انگلیسی
• subordinate you refer to someone as an underling when they are inferior in rank or status to someone else and take orders from them.
پیشنهاد کاربران
اشتباه شده بود
نوچه
a person lower in status or rank one who is under the orders of another: subordinate, inferior زیر دست، مرئوس She surrounded herself with underlings who were too afraid of her to answer back. ... [مشاهده متن کامل]
The downfall of the chiefs was followed by loss of prestige among their underlings, the village headmen. Synonym; subordinate