undecided

/ˌəndəˈsaɪdəd//ˌʌndɪˈsaɪdɪd/

دودل، مردد، کالیو، نامصمم، تعیین نشده، غیرقطعی، نامعلوم، نامعین، نامشخص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: undecidedly (adv.), undecidedness (n.)
(1) تعریف: not yet decided or determined.
متضاد: decided, definite
مشابه: indefinite, open, uncertain, up in the air

- The matter is undecided.
[ترجمه گوگل] موضوع بلاتکلیف است
[ترجمه ترگمان] موضوع تصمیم قطعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not yet able to reach a decision; uncertain; vacillating.
متضاد: certain
مشابه: doubtful, uncertain

- He is undecided about whether or not to go.
[ترجمه گوگل] او درباره رفتن یا نرفتن خود تصمیمی ندارد
[ترجمه ترگمان] اون در مورد این تصمیم گرفته که نکنه بره یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she is still undecided about marriage
هنوز در مورد ازدواج مردد است.

2. the date of the meeting is still undecided
تاریخ جلسه هنوز تعیین نشده است.

3. I'm still undecided about how I'll vote.
[ترجمه گوگل]من هنوز در مورد نحوه رای دادن خود تصمیمی ندارم
[ترجمه ترگمان]هنوز در مورد اینکه چه جوری رای بدم تردید دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is still undecided about what to do.
[ترجمه گوگل]او هنوز تصمیم نگرفته است که چه کند
[ترجمه ترگمان]هنوز مردد است که چه باید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He seemed undecided whether to go or stay.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که تصمیم نگرفته باشد که برود یا بماند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که مردد است که برود یا بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After university she was still undecided as to what career she wanted to pursue.
[ترجمه گوگل]پس از دانشگاه هنوز تصمیم نگرفته بود که چه شغلی را می‌خواهد دنبال کند
[ترجمه ترگمان]بعد از دانشگاه هنوز مردد بود و نمی دانست چه شغلی می خواهد دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The question cannot be left undecided.
[ترجمه گوگل]این سوال را نمی توان بلاتکلیف رها کرد
[ترجمه ترگمان]مساله این است که بدون شک و تردید باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government remains undecided on this issue.
[ترجمه گوگل]دولت همچنان در این مورد بلاتکلیف است
[ترجمه ترگمان]دولت هنوز در مورد این مساله مردد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was undecided as to what to do next.
[ترجمه گوگل]او تصمیم نگرفته بود که بعداً چه کاری انجام دهد
[ترجمه ترگمان]نمی دانست که بعد چه باید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is as yet undecided in which direction she wants to make her future career.
[ترجمه گوگل]او هنوز تصمیم نگرفته است که می‌خواهد شغل آینده‌اش را در چه مسیری انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او هنوز مردد است که در کدام جهت می خواهد شغل آینده اش را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was undecided whether she should accept his offer.
[ترجمه گوگل]او تصمیم نگرفت که آیا باید پیشنهاد او را بپذیرد یا خیر
[ترجمه ترگمان]نمی دانست پیشنهادش را قبول کند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nadine was undecided whether or not to go to college.
[ترجمه گوگل]نادین تصمیم نداشت که به دانشگاه برود یا نه
[ترجمه ترگمان]نا دین نمی دانست به دانشگاه برود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm still undecided who to vote for.
[ترجمه گوگل]من هنوز تصمیم ندارم به چه کسی رای بدهم
[ترجمه ترگمان]من هنوز تصمیم نگرفته ام که چه کسی رای بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The whole question is still undecided.
[ترجمه گوگل]کل سوال هنوز بلاتکلیف است
[ترجمه ترگمان]تمام این سوال هنوز قطعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The venue for the World Cup remains undecided.
[ترجمه گوگل]مکان برگزاری جام جهانی هنوز مشخص نیست
[ترجمه ترگمان]محل برگزاری جام جهانی هنوز در هاله ای از ابهام باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hesitant, not having yet decided; not determined
if you are undecided about something, you have not yet made a decision about it.
if a situation or competition is undecided, its results are not yet known or have not yet happened.

پیشنهاد کاربران

A very undecided blue = یک آبی غیرواضح/نامشخص/نامعلوم/مبهم/. . .
بلاتکلیف، مردد
Some people remain undecided because they're afraid to make a costly mistake
معلق، معوق
ممتنع

بپرس