undeceive

/ˌʌndɪˈsiːv//ˌʌndɪˈsiːv/

معنی: از فریب اگاهانیدن، مبرا از فریب و تزویر کردن
معانی دیگر: از اشتباه یا گمراهی در آوردن، از فریب رهانیدن، آگاهانیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: undeceives, undeceiving, undeceived
مشتقات: undeceiver (n.)
• : تعریف: to free from deception, error, or illusion; disabuse.
متضاد: deceive

جمله های نمونه

1. His behaviour soon undeceived her as to his true intentions.
[ترجمه گوگل]رفتار او به زودی او را در مورد نیت واقعی خود فریب نداد
[ترجمه ترگمان]رفتار او به زودی او را به اشتباه خود کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Only his sloppy communication failed to undeceive them in time.
[ترجمه گوگل]فقط ارتباطات شلخته او نتوانست به موقع آنها را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]فقط ارتباط sloppy به موقع آن ها را از هم جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Before God can deliver us we must undeceive ourselves.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه خدا بتواند ما را نجات دهد، باید خودمان را فریب دهیم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه خداوند بتواند ما را نجات دهد، باید خودمان را از اشتباه بیرون بکشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is certain of success, and I have not the heart to undeceive him.
[ترجمه گوگل]او به موفقیت مطمئن است و من دلی ندارم که او را فریب دهم
[ترجمه ترگمان]او از موفقیت مطمئن است و من دل آن را ندارم که او را از اشتباه بیرون بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If you think I can get Mr. Black to hire you because he is my cousin, let me undeceive you. I have no influence with him.
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کنید من می توانم آقای بلک را به استخدام شما درآورم زیرا او پسر عموی من است، اجازه دهید شما را فریب دهم من هیچ تاثیری روی او ندارم
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کنی می توانم به لک را استخدام کنم که تو را استخدام کند، چون پسر خاله ام است، بگذار من تو را از هم جدا کنم من هیچ نفوذی با او ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the contrary, every particular relative to his sister was meant to be kept as much as possible to myself; and if I endeavour to undeceive people as to the rest of his conduct, who will believe me?
[ترجمه گوگل]برعکس، قرار بود هر بستگان خاص خواهرش تا حد امکان برای خودم نگه داشته شوند و اگر بخواهم مردم را در بقیه اعمال او فریب دهم، چه کسی مرا باور خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]برعکس، هر خویشاوندی که نسبت به خواهرش داشت این بود که تا آنجا که ممکن است پیش خود نگه دارد، و اگر هم بخواهم بقیه رفتارش را به دیگران بکوبم، چه کسی مرا باور خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "All that is good," said he; "you were right not to undeceive her. "
[ترجمه گوگل]او گفت: "همه چیز خوب است " "حق داشتی او را فریب ندهی "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" همه چیز خوب است، حق داشتید که او را از اشتباه بیرون بیاورید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از فریب اگاهانیدن (فعل)
undeceive

مبرا از فریب و تزویر کردن (فعل)
undeceive

انگلیسی به انگلیسی

• make someone aware of a deception or error

پیشنهاد کاربران

معانی دیکشنری صحیح است
با این جمله معنای اون رو بهتر هم می تونید متوجه شید:
The magician's trick was designed to deceive the audience, but his assistant was there to undeceive them and show them how it was done.

بپرس