uncomplainingly

جمله های نمونه

1. Even in the 1976 heat-wave, I steamed uncomplainingly in polyester satin with rosebud trim.
[ترجمه گوگل]حتی در موج گرمای سال 1976، من بدون گلایه در ساتن پلی استر با تزئینات غنچه رز بخار می کردم
[ترجمه ترگمان]حتی در موج گرمای سال ۱۹۷۶، من uncomplainingly را در ساتن پلی استر با trim rosebud بخارپز کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She spoke uncomplainingly of the arduous duties of which she had partaken.
[ترجمه گوگل]او بدون گلایه از وظایف سختی که در آن انجام داده بود صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]مرتب از وظایفی که انجام داده بود مرتب سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Uncomplainingly, she nestled in their arms before she was lowered to her element again.
[ترجمه گوگل]بدون هیچ شکایتی، قبل از اینکه دوباره به عنصر خود پایین بیاید، در آغوش آنها لانه کرد
[ترجمه ترگمان]uncomplainingly، قبل از اینکه دوباره به عنصر او پایین بیاید، در آغوش آن ها جا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I would no longer uncomplainingly accept their barbs or allow their unaccountable power to go unchallenged.
[ترجمه گوگل]من دیگر بدون هیچ شکایتی ضربات آنها را قبول نمی‌کنم یا اجازه نمی‌دهم قدرت غیر قابل پاسخگویی آنها بدون چالش باقی بماند
[ترجمه ترگمان]من دیگر نمی خواهم barbs را قبول کنم یا اجازه بدهم که نیروی unaccountable بلامنازع از آنجا خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The courage that can endure uncomplainingly a long period of suffering is perhaps the noblest.
[ترجمه گوگل]شهامتی که می تواند بدون هیچ شکایتی یک دوره طولانی رنج را تحمل کند، شاید شریف ترین باشد
[ترجمه ترگمان]این شجاعت که تحمل دوران طولانی رنج و رنج را تحمل کند، شاید شریف ترین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Under bitter hardships, they have struggled on tirelessly and uncomplainingly.
[ترجمه گوگل]آنها در سختی های تلخ، خستگی ناپذیر و بدون شکایت به مبارزه پرداخته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرایط سخت و سختی، به طرزی خستگی ناپذیر و خستگی ناپذیر دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The moth having righted himself now lay most decently and uncomplainingly composed.
[ترجمه گوگل]شب پره که خود را اصلاح کرده بود، اکنون به طرز شایسته و بدون شکایتی دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]پروانه بید که اکنون جای خود را راست کرده بود، decently و بی وقفه بر زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Under bitter hardship, they have struggled on tirelessly and uncomplainingly.
[ترجمه گوگل]آنها در سختی های تلخ، خستگی ناپذیر و بدون شکایت به مبارزه پرداخته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرایط سختی به طرزی خستگی ناپذیر و خستگی ناپذیر دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Answer: Premier Zhou was a man who worked hard and uncomplainingly all his life.
[ترجمه گوگل]پاسخ: برتر ژو مردی بود که تمام عمرش سخت و بدون شکایت کار کرد
[ترجمه ترگمان]پاسخ: نخست وزیر چین مردی بود که سخت کار می کرد و تمام عمرش را محکوم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner that is without complaint, compliantly

پیشنهاد کاربران

بپرس