unashamed


معنی: نامرد، عاری از شرم

جمله های نمونه

1. I grinned at him in unashamed delight.
[ترجمه گوگل]با خوشحالی بی شرمانه به او پوزخند زدم
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی بدون خجالت به او نیشخند زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There were unashamed tears in his eyes.
[ترجمه گوگل]اشک بی شرمانه در چشمانش حلقه زد
[ترجمه ترگمان]اشک های بی عاری از شرم در چشمانش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She talked openly about her unashamed love of money.
[ترجمه گوگل]او آشکارا در مورد عشق شرمسارانه اش به پول صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او رک و راست درباره عشق بی عاری از شرم خود حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Like "Gone With The Wind" it's an unashamed epic romance.
[ترجمه گوگل]مانند "بر باد رفته" این یک رمان عاشقانه حماسی است
[ترجمه ترگمان]مانند \"همقدم با باد\"، یک ماجرای عاشقانه بی رحمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They kissed each other with unashamed delight.
[ترجمه گوگل]آنها با لذتی بی شرمانه یکدیگر را بوسیدند
[ترجمه ترگمان]همدیگر را با خوشحالی بوسیده یکدیگر را بوسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The glorious thing about Almodovar's films is their unashamed amorality.
[ترجمه گوگل]نکته باشکوه در مورد فیلم های آلمودوار، بی اخلاقی بی شرمانه آنهاست
[ترجمه ترگمان]چیز باشکوهی که در مورد فیلم Almodovar وجود دارد بدون خجالت آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He looked at her with unashamed curiosity.
[ترجمه گوگل]با کنجکاوی بی شرمانه به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با کنجکاوی بی عاری از شرم به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The unashamed grandiosity of Nicholas Maw s Solo Sonata completed her programme.
[ترجمه گوگل]بزرگواری بی شرمانه سونات سولوی نیکلاس ماو برنامه او را تکمیل کرد
[ترجمه ترگمان]The unashamed of Solo Nicholas، برنامه خود را به پایان رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unashamed nepotism ensured that one of the boys became Archbishop of St Andrews while still a minor.
[ترجمه گوگل]خویشاوندی بی شرمانه تضمین کرد که یکی از پسران در حالی که هنوز خردسال بود، اسقف اعظم سنت اندروز شد
[ترجمه ترگمان]انتصاب های فامیلی مطمئن بودند که یکی از پسران اسقف اعظم سنت اندروز شد، در حالی که هنوز هم جزئی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sue seems completely unashamed and relaxed about sex.
[ترجمه گوگل]سو به نظر کاملاً شرمنده و آرام در مورد رابطه جنسی است
[ترجمه ترگمان]سو به نظر کاملا بی حیا و در مورد سکس آروم به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's amazing how unashamed people are to discuss their problems on TV.
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز است که مردم چقدر شرمنده هستند که مشکلات خود را در تلویزیون مطرح می کنند
[ترجمه ترگمان]شگفت انگیز است که مردم بدون خجالت در مورد مشکلات خود در تلویزیون بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What was it about unashamed luxury, Harriet sometimes asked herself, which made her feel so uncomfortable?
[ترجمه گوگل]هریت گاهی اوقات از خود می پرسید که چه چیزی در مورد تجمل بی شرمانه بود که باعث می شد او اینقدر احساس ناراحتی کند؟
[ترجمه ترگمان]هریت هم گاهی از خودش می پرسید، چه چیزی در مورد تجمل بی حیا بود، که باعث می شد او احساس ناراحتی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His own unashamed, burning ambition is' to make money.
[ترجمه گوگل]جاه طلبی بی شرمانه و سوزان او این است که پول درآورد
[ترجمه ترگمان]او بدون خجالت و بدون خجالت خودش پول درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Chatrier's response would be direct and unashamed.
[ترجمه گوگل]پاسخ آقای چاتریه مستقیم و بدون شرم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پاسخ آقای Chatrier مستقیم و بدون خجالت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامرد (صفت)
base-spirited, coward, unashamed, chicken-hearted, milk-livered

عاری از شرم (صفت)
impudent, shameless, unashamed, brazen-faced, graceless, unblushing

انگلیسی به انگلیسی

• not ashamed, lacking embarrassment, unabashed
if someone behaves in an unashamed way, they openly do things that other people find shocking.

پیشنهاد کاربران

به نقل از هزاره:
1. بی شرمانه، بی خجالت، وقیحانه، بی پروا؛ بی پرده
2. بدون خجالت، راحت، بی دغدغه

بپرس