umbilical cord

/ʌmˈbɪlɪkəlˈkɔːrd//ʌmˈbɪlɪkəlkɔːd/

(کالبدشناسی) بند ناف، بند ناف، بند سره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a tough, flexible cord that connects the navel of a fetus to the placenta of its mother and that supplies nourishment to, and removes wastes from, the fetus.

جمله های نمونه

1. All modern popular music has an umbilical cord link back to blues and R and B.
[ترجمه گوگل]تمام موسیقی های محبوب مدرن دارای پیوند بند ناف به بلوز و R و B هستند
[ترجمه ترگمان]هر موسیقی محبوب مدرن، یک پیوند بندناف به بلوز و R & B دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The midwife cut and tied off the baby's umbilical cord.
[ترجمه محمدرضا شریفی] قابله بند ناف نوزاد را برید و گره زد.
|
[ترجمه گوگل]ماما بند ناف نوزاد را برید و بست
[ترجمه ترگمان]قابله برید و بندناف نوزاد را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A girl born with the umbilical cord twisted round her neck may feel that she always gets herself tied up in things.
[ترجمه گوگل]دختری که با بند ناف به دور گردنش به دنیا می‌آید ممکن است احساس کند که همیشه درگیر چیزهایی است
[ترجمه ترگمان]دختری با بندناف دور گردنش به دنیا آمده است، شاید احساس کند که همیشه به چیزها گره خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The doctor hunts for the umbilical cord on the ultra sound scanner to take a sample.
[ترجمه گوگل]پزشک برای گرفتن نمونه، بند ناف را در اسکنر اولترا صدا شکار می کند
[ترجمه ترگمان]دکتر برای گرفتن یک نمونه از اسکنر صوتی فوق صوتی، برای بندناف شکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't you wish you were joined by the umbilical cord again and nobody had the power to cut it?
[ترجمه گوگل]آیا دوست ندارید دوباره بند ناف به شما بپیوندد و هیچکس قدرت قطع آن را نداشت؟
[ترجمه ترگمان]تو آرزو نمی کنی که باز هم آن سیم ناف را به هم وصل می کردی و کسی قدرت آن را نداشت که آن را ببرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Boys in particular need to cut the umbilical cord.
[ترجمه گوگل]مخصوصاً پسرها نیاز به قطع بند ناف دارند
[ترجمه ترگمان]به ویژه پسرها نیاز به بریدن بندناف دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stump where the umbilical cord breaks after foaling is a potential route for pathogens into the foal's system.
[ترجمه گوگل]کنده ای که در آن بند ناف پس از کره اسب می شکند، یک مسیر بالقوه برای ورود پاتوژن ها به سیستم کره است
[ترجمه ترگمان]The که پس از foaling قرار دارد، یک مسیر بالقوه برای پاتوژن ها به سیستم کره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Discussion Immediate umbilical cord clamping deprives neonates of a significant volume of blood.
[ترجمه گوگل]بحث بستن فوری بند ناف نوزادان را از حجم قابل توجهی خون محروم می کند
[ترجمه ترگمان]بحث و گفتگو با مهار بندناف باعث محروم شدن حجم قابل توجهی از خون می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The umbilical cord connects the baby to the placenta.
[ترجمه گوگل]بند ناف نوزاد را به جفت متصل می کند
[ترجمه ترگمان]بندناف نوزاد را به جفت متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The maternal bond had been cut with the umbilical cord - at birth.
[ترجمه گوگل]پیوند مادری با بند ناف قطع شده بود - در بدو تولد
[ترجمه ترگمان]پیوند مادری با بندناف به هنگام تولد قطع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As events would prove, it was a frail umbilical cord from the customer to design and manufacturing.
[ترجمه گوگل]همانطور که رویدادها ثابت کردند، این بند ناف ضعیفی از مشتری تا طراحی و ساخت بود
[ترجمه ترگمان]همانطور که وقایع ثابت خواهند کرد، بندناف ضعیفی از مشتری به طراحی و تولید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A search for a suitable bone marrow or umbilical cord donor for Garrett is under way.
[ترجمه گوگل]جستجو برای اهداکننده مغز استخوان یا بند ناف مناسب برای گرت در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]جستجو برای مغز استخوان مناسب و یا دهنده بندناف برای گرت در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When my daughter still had her umbilical cord, my husband worried about infection.
[ترجمه گوگل]وقتی دخترم هنوز بند نافش را داشت، شوهرم نگران عفونت بود
[ترجمه ترگمان]، وقتی دخترم هنوز بندناف رو داشت شوهرم در مورد عفونت نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] سیم کابلی که سیگنالهای آزمون و تغذیه را تا لحظه پرتاب به موشک می رساند و ممکن است آخرین داده های هدف را در دقیقه آخر به موشک برساند . این سیم برای جدا شدن آسان و سریع طراحی شده است . متصل کننده ها با مکانیزم رها سازی به هنگام کشیده شدن باز می شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• cord that connects between the fetus and the placenta which provides oxygen to his brain
the umbilical cord is the tube connecting an unborn baby to its mother, through which it receives oxygen and nutrients.
you can refer to any system that supplies necessary things to a place or organization as an umbilical cord.

پیشنهاد کاربران

the tube that connects a baby to its mother before birth and carries oxygen and food to it
لوله ای که نوزاد را قبل از تولد به مادرش متصل می کند و اکسیژن و غذا را به او می رساند
بند ناف
The nurse cut the baby's umbilical cord.
...
[مشاهده متن کامل]

Babies are born on the ground in the wilderness, umbilical cords cut with whatever sharp object there is to hand, and tins filled with hot water keep the newborn warm.

umbilical cord
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/umbilical-cord
[پزشکی] بندناف: ساختاری که جنین رابه جفت متصل می کند
هو
بند ناف.

بپرس