معنی: حضور در همه جا در یک وقتمعانی دیگر: حضور همزمان در همه جا (مانند ذات پروردگار)، همه جا حاضر، شیوع، همه جاگیری، حضور در همه جا در یک وقت مثل ذات پروردگار
• : تعریف: the condition of being, or seeming to be, everywhere at the same time; omnipresence.
- The ubiquity of God is an essential part of religious belief.
[ترجمه گوگل] حضور خداوند در همه جا جزء اساسی باور دینی است [ترجمه ترگمان] حضور خداوند در همه جا، بخش مهمی از اعتقادات مذهبی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- With the ubiquity of fast food restaurants these days, I wasn't too surprised to find one even here in the mountains.
[ترجمه نادر] با حضور همه جایی رستوران های فست فود در این روزها، چندان جای تعجب نیست که کسی را حتی اینجا در کوه ها پیدا کنم
|
[ترجمه مرضیه] الان رستوران های فست فود همه جا هستند ، برای همین، حتی وقتی یکیشون رو اینجا تو کوهستان دیدم، زیاد تعجب نکردم.
|
[ترجمه گوگل] با وجود همه جا رستوران های فست فود این روزها، من از پیدا کردن یکی از آنها حتی اینجا در کوهستان هم تعجب نکردم [ترجمه ترگمان] با حضور رستوران های فست فود در این روزها، تعجب نکردم که حتی در اینجا هم کسی را در کوهستان پیدا کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. By virtue of their ubiquity, popular prints were instrumental in helping to shape the perceptions of the vast majority.
[ترجمه گوگل]چاپ های محبوب به دلیل وجود همه جا، در کمک به شکل دادن به ادراک اکثریت قریب به اتفاق نقش داشتند [ترجمه ترگمان]با وجود همه جا بودن آن ها، نقاشی های معروف در کمک به شکل دادن ادراکات اکثریت قریب به اتفاق، سودمند بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Hence the ubiquity of testing, and evaluation schemes which involve the assessment of teacher or student performances.
[ترجمه گوگل]از این رو، طرحهای آزمون و ارزشیابی که شامل ارزیابی عملکرد معلم یا دانشآموز میشود، در همه جا وجود دارد [ترجمه ترگمان]از این رو، در همه جا، آزمایش، و طرح های ارزیابی که شامل ارزیابی معلم و یا برنامه های دانش آموزی می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Authorized legislation in revenue is ubiquity in other country.
[ترجمه گوگل]قوانین مجاز در زمینه درآمد در کشورهای دیگر همه جا وجود دارد [ترجمه ترگمان]قوانین مجاز در درآمد در همه جا در سراسر کشور وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Although Android may be destined for ubiquity in China, it's clear that it won't be Google calling the shots.
[ترجمه گوگل]اگرچه ممکن است اندروید در چین در همه جا حضور داشته باشد، اما واضح است که گوگل نخواهد بود [ترجمه ترگمان]اگرچه ممکن است Android برای هر جای دیگر در چین قرار داده شود، اما واضح است که گوگل عکس را صدا نمی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It has provided one kind of ubiquity computing and interactive mode.
[ترجمه گوگل]این یک نوع محاسبات همه جا حاضر و حالت تعاملی را ارائه کرده است [ترجمه ترگمان]آن یک نوع از محاسبات و حالت تعاملی در همه جا را فراهم کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The ubiquity of computer viruses shows what can happen when technology gets distributed.
[ترجمه گوگل]وجود ویروس های رایانه ای در همه جا نشان می دهد که وقتی فناوری توزیع می شود چه اتفاقی می افتد [ترجمه ترگمان]ویروس های کامپیوتری در همه جا نشان می دهند که چه اتفاقی می تواند رخ دهد وقتی که فن آوری توزیع می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The abnormal pressure reservoir is ubiquity and the genetic of it is diverse.
[ترجمه گوگل]مخزن فشار غیرعادی در همه جا وجود دارد و ژنتیکی آن متنوع است [ترجمه ترگمان]مخزن فشار غیر عادی در همه جا وجود دارد و تنوع ژنتیکی آن گوناگون است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The metal ions are ubiquity in organisms and play key roles in them.
[ترجمه مریم سالک زمانی] یون های فلزی که به وفور در موجوادت زنده یافت می شوند حائز نقش های حیاتی در آنها هستند.
|
[ترجمه گوگل]یون های فلزی در موجودات موجود در همه جا حضور دارند و نقش کلیدی در آنها دارند [ترجمه ترگمان]یون های فلزی در همه جا حضور دارند و نقش های کلیدی در آن ها بازی می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The diversity of contract language results in the ubiquity of contract interpretation.
[ترجمه گوگل]تنوع زبان قرارداد منجر به فراگیر شدن تفسیر قرارداد می شود [ترجمه ترگمان]تنوع زبان قراردادی در همه موارد تفسیر قرارداد منجر می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But such ubiquity will also amplify any adverse side - effects.
[ترجمه گوگل]اما چنین فراگیری هر گونه عوارض جانبی نامطلوب را نیز تشدید خواهد کرد [ترجمه ترگمان]اما این همه حضور در همه جا منجر به تقویت هر گونه عوارض جانبی منفی خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. However, the ubiquity of the Backspace key shows that incremental Undo is a learned behavior that users find to be helpful.
[ترجمه گوگل]با این حال، فراگیر بودن کلید Backspace نشان می دهد که واگرد افزایشی یک رفتار آموخته شده است که کاربران آن را مفید می دانند [ترجمه ترگمان]با این حال، حضور کلید پس بر نشان می دهد که برگردان افزایشی یک رفتار آموخته است که کاربران آن را مفید می دانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Yet, despite their ubiquity, are delicate pieces of equipment.
[ترجمه گوگل]با این حال، با وجود همه جا، قطعات ظریفی از تجهیزات هستند [ترجمه ترگمان]با این حال، علی رغم همه ubiquity، قطعات ظریف تجهیزات هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. One MSN user told reporters the symbol's ubiquity underlined the Chinese people's love for their country.
[ترجمه گوگل]یکی از کاربران MSN به خبرنگاران گفت که وجود این نماد در همه جا نشان دهنده عشق مردم چین به کشورشان است [ترجمه ترگمان]یکی از کاربران MSN به خبرنگاران گفت که این نماد در همه جا بر عشق مردم چین به کشورشان تاکید کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Yet despite their ubiquity remarkably few non ? engineers have heard the word " embedded " used in this context.
[ترجمه گوگل]با این حال، علیرغم وجود آنها در همه جا، به طور قابل توجهی تعداد کمی از آنها؟ مهندسان کلمه "Embedded" را در این زمینه شنیده اند [ترجمه ترگمان]با این حال، علی رغم حضور آن ها در همه جا، تعداد بسیار کمی وجود دارد؟ مهندسین کلمه \"جاسازی شده\" را در این زمینه شنیده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
حضور در همه جا در یک وقت (اسم)
ubiquity
انگلیسی به انگلیسی
• presence everywhere at the same time ubiquity is the quality of existing in a lot of places at the same time.