unfriendly

/ənˈfrendli//ˌʌnˈfrendli/

نجوش، نادوستوار، نامهربان، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، سرد، سرسنگین، خصومت آمیز، ناهمراه، نامساعد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: unfriendlier, unfriendliest
مشتقات: unfriendliness (n.)
(1) تعریف: aloof, unpleasant, or hostile to others.
متضاد: affable, amiable, amicable, friendly, genial, neighborly, warm
مشابه: antisocial, distant, hostile, inimical, surly, ugly

- The neighbors are unfriendly, so I generally avoid them and don't ask any favors.
[ترجمه zeinab] همسایه ها صمیمی نیستند، بنابراین من معمولا از آنها دوری می کنم و هیچ درخواستی از آنها نمی کنم.
|
[ترجمه گوگل] همسایه ها غیر دوستانه هستند، بنابراین من به طور کلی از آنها اجتناب می کنم و هیچ لطفی نمی کنم
[ترجمه ترگمان] همسایگان غیر دوستانه هستند، بنابراین من معمولا از آن ها دوری می کنم و هیچ لطفی به آن ها نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She didn't mean to be unfriendly toward her co-worker, but she was in too much of a hurry to chat.
[ترجمه گوگل] او قصد نداشت با همکارش غیر دوستانه رفتار کند، اما برای گپ زدن خیلی عجله داشت
[ترجمه ترگمان] نمی خواست با هم کار او غیر دوستانه برخورد کند، اما خیلی عجله داشت که با او گپ بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You should stay away from that dog; it's very unfriendly.
[ترجمه گوگل] شما باید از آن سگ دوری کنید خیلی غیر دوستانه است
[ترجمه ترگمان] تو باید از آن سگ دور بمانی؛ این خیلی غیر دوستانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not offering good prospects; not welcoming; forbidding.
متضاد: benign, favorable, propitious
مشابه: cool, forbidding, hostile, ugly

- an unfriendly coastline
[ترجمه گوگل] یک خط ساحلی غیر دوستانه
[ترجمه ترگمان] یک خط ساحلی غیر دوستانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. usually, dictatorial countries jam unfriendly stations
معمولا کشورهای دیکتاتوری روی ایستگاه های مخالف را پارازیت می اندازند.

2. he welcomed us in a very unfriendly manner
با روشی بسیار غیردوستانه از ما استقبال کرد.

3. The old man looked cross and unfriendly.
[ترجمه گوگل]پیرمرد متقاطع و غیر دوستانه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]پیرمرد عبوس و خشن به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our golf club is run by a very unfriendly clique .
[ترجمه گوگل]باشگاه گلف ما توسط یک دسته بسیار غیر دوستانه اداره می شود
[ترجمه ترگمان]باشگاه گلف ما توسط یه گروه خیلی غیر دوستانه اداره میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I find her very aloof and unfriendly.
[ترجمه گوگل]من او را بسیار گوشه گیر و غیر دوستانه می دانم
[ترجمه ترگمان]او را خیلی گوشه گیر و غیر دوستانه می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some people find her aloof and unfriendly.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم او را گوشه گیر و غیر دوستانه می دانند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم او را گوشه گیر و غیر دوستانه پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our neighbours are unfriendly to us.
[ترجمه گوگل]همسایه‌های ما با ما غیر دوستانه هستند
[ترجمه ترگمان]همسایگان ما نسبت به ما غیر دوستانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His tone was curt and unfriendly.
[ترجمه گوگل]لحنش کوتاه و غیر دوستانه بود
[ترجمه ترگمان]صدایش کوتاه و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has a rather cold, unfriendly manner.
[ترجمه گوگل]او رفتار نسبتاً سرد و غیر دوستانه ای دارد
[ترجمه ترگمان]رفتارش سرد و غیر دوستانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Are the British unfriendly?
[ترجمه گوگل]آیا انگلیسی ها غیردوستانه هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا انگلیسی ها غیر دوستانه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An unfriendly attitude of the shop-assistant often annoys customers.
[ترجمه گوگل]نگرش غیر دوستانه فروشنده مغازه اغلب مشتریان را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان]رفتار غیر دوستانه فروشنده اغلب مشتریان را ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We have created cities that are unfriendly to pedestrians.
[ترجمه گوگل]ما شهرهایی ایجاد کرده‌ایم که برای عابران پیاده غیر دوستانه هستند
[ترجمه ترگمان]ما شهرهایی را ساخته ایم که نسبت به عابر پیاده غیر دوستانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was distinctly unfriendly towards me.
[ترجمه گوگل]او به طور مشخص نسبت به من غیر دوستانه بود
[ترجمه ترگمان]او به طور واضح نسبت به من غیر دوستانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I didn't think he was unfriendly. I put him down as shy.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کردم او غیر دوستانه باشد من او را به عنوان خجالتی زمین گذاشتم
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کردم او غیر دوستانه باشد او را همان طور که خجالتی بود کنار گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hostile, antagonistic, unsociable, surly
someone who is unfriendly does not behave in a friendly way.
in warfare, a unfriendly country or armed force is one that is not likely to help you, but is likely to help your enemy.

پیشنهاد کاربران

گوشت تلخ
Friend : دوست
Friendly : دوستانه، صمیمی
Unfriedly : خشک، بی روح، سرد
متضاد=friendly
ناشناس، غیر آشنا
معنی:غیردوستانه
متضاد:friendly_دوستانه
رفتار غیر دوستانه
خصمانه
غیــر دوستآنح**
The old man looked cross and unfriendly.
ســـرد، غیـر دوستآنهــ، رسمـے
unpleasant or not polite to somebody
غیر دوستانه
خشک
جدی
بدون تعارف
نامطلوب
انسان نچسب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس