under the weather

/ˈʌndər ðə ˈwɛðər//ˈʌndə ðə ˈwɛðə/

(عامیانه) 1- ناخوش، دچار کسالت، (کمی) بیمار 2- مست

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) slightly ill or unhappy.
مشابه: bad, blue, down, green, ill, out of sorts, sick

جمله های نمونه

1. I was still feeling a bit under the weather.
[ترجمه سوسن] من هنوزاحساس کسالت دارم
|
[ترجمه کیارش] من باز هم کمی احساس کسالت میکردم.
|
[ترجمه غفار دولتی] من هنوز احساس ناراحتی دارم.
|
[ترجمه زینب سرآمد] من هنوز هم کمی احساس ناخوشی داشتم
|
[ترجمه Matin] هنوزم سرحال نبودم
|
[ترجمه گوگل]هنوز کمی زیر هوا احساس می کردم
[ترجمه ترگمان]من هنوز هم زیر آب و هوا احساس می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You look a bit under the weather.
[ترجمه سوسن] کسل ( ناخوش ) به نظرمیرسی
|
[ترجمه فاطمه] ناخوش به نظر میرسی
|
[ترجمه غفار دولتی] ناراحت بنظر میرسی
|
[ترجمه شایان] تو فارسی نمیگیم ناخوش بنظر میرسی! 90% مواقع میگیم انگاری ناخوشی! look رو انگار معنی کنید شاید درست تر باشه
|
[ترجمه گوگل]شما کمی زیر آب و هوا به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کمی زیر آب و هوا به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm feeling a bit under the weather - I think I've caught a cold.
[ترجمه غفار دولتی] احساس بدی دارم، فکر میکنم سرما خورده ام.
|
[ترجمه گوگل]کمی زیر هوا احساس می کنم - فکر می کنم سرما خورده ام
[ترجمه ترگمان]احساس سرما می کنم - فکر می کنم سرما خورده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You've been under the weather for some days now; why don't you see a doctor?
[ترجمه مهشید] تو چند روزی کسالت داشتی، حالا؛ چرا نمیری یه دکتر رو ببینی؟
|
[ترجمه غفار دولتی] چند روز است که شما مریض اید، چرا نزد داکتر نمیرید؟
|
[ترجمه ایمان حجتی] چند روزه که کسالت داری. چرا نمیری دکتر؟
|
[ترجمه گوگل]شما چند روزی است که زیر آب و هوا هستید چرا به دکتر مراجعه نمی کنید؟
[ترجمه ترگمان]چند روز است که زیر آب و هوا بوده ای چرا یک دکتر نمی بینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's been a bit under the weather recently.
[ترجمه توبی] اون تازگیا یه کم ناخوش بوده
|
[ترجمه غفار دولتی] او اخیرا احساس ناراحتی داشت.
|
[ترجمه گوگل]او اخیراً کمی زیر آب و هوا بوده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا کمی زیر آب و هوا بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Marie's pretty under the weather for the next couple of days.
[ترجمه گوگل]ماری در چند روز آینده زیر آب و هوا زیباست
[ترجمه ترگمان]تا چند روز دیگه مری حالش خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Under the weather or not Ashcroft clocked 2 mins 8 secs, almost a second faster than her winning time last year.
[ترجمه گوگل]اشکرافت در شرایط آب و هوایی یا نه، 2 دقیقه و 8 ثانیه، تقریباً یک ثانیه سریعتر از زمان برنده شدن او در سال گذشته، به ثبت رساند
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط آب و هوا یا نه Ashcroft با سنجش زمان ۲ دقیقه ۸ ثانیه، تقریبا یک ثانیه سریع تر از زمان برد در سال گذشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Like our own, Botham's finances are a little under the weather.
[ترجمه گوگل]مانند خود ما، مالی بوتهام کمی تحت شرایط آب و هوایی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]مثل وضعیت مالی ما، وضعیت مالی Botham کمی زیر آب و هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And young Curtis has been a bit under the weather, missed training this week, so he's out.
[ترجمه گوگل]و کورتیس جوان کمی تحت شرایط آب و هوایی بوده است، تمرینات این هفته را از دست داده است، بنابراین او بیرون است
[ترجمه ترگمان]و کورتیس جوان کمی تحت تاثیر آب و هوا قرار گرفته است و این هفته برای آموزش از دست رفته است، بنابراین او بیرون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I hear you've been a bit under the weather. Are you feeling better now?
[ترجمه sara] شنیدم کمی کسالت داشتی. الان بهتری؟
|
[ترجمه گوگل]شنیدم کمی زیر آب و هوا بوده ای الان احساس بهتری داری؟
[ترجمه ترگمان]شنیدم که زیر آب و هوا کمی بوده ای حالا حالت بهتر شده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Louise looked a little under the weather when I saw her.
[ترجمه M] لوئیز کمی نا خوش احوال به نظر میومد وقتی دیدمش
|
[ترجمه گوگل]لوئیز وقتی او را دیدم کمی زیر آب و هوا نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]لوئیز وقتی او را دیدم کمی زیر آب و هوا نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I began to feel under the weather on Thursday morning after leaving Haslemere.
[ترجمه گوگل]صبح روز پنجشنبه پس از ترک هاسلمر، زیر آب و هوا احساس کردم
[ترجمه ترگمان]صبح پنجشنبه بعد از ترک Haslemere، من زیر آب و هوا احساس سرما کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mike's feeling a little under the weather so he couldn't come tonight.
[ترجمه گوگل]مایک کمی زیر آب و هوا احساس می کند، بنابراین نمی تواند امشب بیاید
[ترجمه ترگمان]مایک در زیر آب و هوا احساس می کرد که امشب نمی تواند بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm afraid I felt rather under the weather this morning.
[ترجمه گوگل]می ترسم امروز صبح بیشتر احساس کنم زیر هوا هستم
[ترجمه ترگمان]از این می ترسم که امروز صبح زیر آب و هوا احساس بهتری داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When you catch cold, you feel under the weather.
[ترجمه گوگل]وقتی سرما می خورید احساس می کنید زیر آب و هوا هستید
[ترجمه ترگمان]وقتی سرما می خورید، زیر آب و هوا احساس می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not feeling healthy, sick; drunk, intoxicated

پیشنهاد کاربران

idiom / informal
If someone is or feels under the weather, they feel ill/ not completely well
احساس خوبی نداشتن، کاملاً خوب نبودن، حال و روز خوبی نداشتن
I'm feeling a bit under the weather - I think I'm getting a cold
I noticed that the cat was looking a little under the weather
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/under-the-weather
غم _ اندوه_انفعال_رقت_دلتنگی
حال و هوای خوبی نداشتن
چاییدن
مریض، بیمار
I'm sick = I'm under the weather
Idiom :
Feeling a little bit unwell
ناخوش بودن مریض بودن
احساس بیماری وکسالت
Unwell
احساس ناخوشی کردن
احساس کسالت داشتن، احساس ناخوشی، عامیانه [کوک نبودن]،
غیر رسمی کمی بد
حال خوش نداشتن
ناخوش احوال
اصطلاح به معنی سرحال نبودن ناخوش بودن
ناخوش
سر حال نبودن
احساس بیماری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس