معنی شناسایی کردن هم میده
در سریال breaking bads1e4
I turned him out when he was street level
شرکت کردن
حضور پیدا کردن
Thousands of people turn out to be at the presidential address.
هزاران نفر آمدند ( حضور پیدا کردند ) برای بودن در سخنرانی ( نطق ) ریاست جمهوری
درصد
معلوم و مشخص شدنlater it turned out he hasn't been intended to go بعدا مشخص شد که او قصد رفتن نداشته بوده.
کاشف به عمل آمد
معلوم شدن، کاشف به عمل اومدن
اگر به عنوان اسم استفاده شود به معنی
مشارکت در یک رخداد یا فعالیت هست.
از آب در آمدن
از کار آمدن
حاضر شدن
آمدن
تبدیل شدن
عبارت "turn out" به طور کلی به معنای "نتیجه گرفتن"، "پیش بینی کردن"، یا "حاصل شدن" است. به عبارتی، وقتی ما در مورد نتیجه یا پیشرفت یک وضعیت، رویداد یا عمل صحبت می کنیم، از این عبارت استفاده می کنیم.
... [مشاهده متن کامل]
برای مثال، ما می توانیم بگوییم:
- The experiment turned out successful.
( تجربه به نتیجه ای موفقیت آمیز رسید. )
- The event turned out to be a disaster.
( رویداد به نتیجه ای ناگوار منجر شد. )
- I didn't expect it, but everything turned out fine in the end.
( من انتظارش را نداشتم، اما در نهایت همه چیز خوب پیش رفت. )
به طور کلی، "turn out" به معنای نتیجه گرفتن وقوع یا پیشرفت چیزی است که می تواند به خوبی یا بدی، به طور غیرمنتظره یا مطابق انتظار رخ دهد.
TURN OUT = in the end we discover
The maid turned out to have stolen the money.
He turned out to be a friend of Alex's.
The party turned out to be a big success.
turn out: از آب در آمدن
۱ ) آمدن. . . حضور پیدا کردن
To turn out for sth=برای چیزی آمدن
To turn out to do sth=برای انجام کاری حضور پیدا کردن
۲ ) از آب در آمدن. . پیش رفتن
?How did the recipe turn out=دستور پخت غذا چطور از آب در اومد؟
... [مشاهده متن کامل]
۳ ) معلوم شدن. . . مشخص شدن
The bomb warning turned out to be a false alarm
هشدار بمب معلوم شد که یک اخطار اشتباهی بوده است
۴ ) خاموش کردن ( چراغ )
To turn out sth=چیزی را خاموش کردن
۵ ) تولید کردن. . . . بیرون دادن ( فارغ التحصیلان )
The factory turns out 800 cars a week
این کارخانه ۸۰۰ خودرو در هفته تولید می کند
The school has turned out some first - rate students
آن مدرسه دانش آموزان تراز اولی بیرون داده است
۶ ) بیرون کردن. . . بیرون راندن
To turn someone out of somewhere
کسی را از جایی بیرون کردن
۷ ) در آوردن. . . خالی کردن. . . بیرون آوردن
To turn sth out of sth
چیزی را از چیزی بیرون آوردن
Become clear and obvious
سروکلش پیدا شد
روشن می کند
بروز، ظهور
تولید کردن
پیش رفتن، معلوم شدن، مشخص شدن، . .
I expect all thing will turn out well
انتظاردارم همه چیز خوب پیش برود.
معلوم شد است
یکی از مهمترین کاربرداش برای زمانیه که درباره ی چراغ ها و لامپ ها بکار میره با معنی خاموش شدن/کردن یا رفتن
Example : The lights are turning outI don't think i can make itIt all going dark
... [مشاهده متن کامل]
He's always been a Cheese - head
چراغ ها دارن خاموش میشن
فکر نمی کنم بتونم دووم بیارم
همه چی در حال تاریک شدنه
او همیشه یک سبک سر بوده است
به نظر رسیدن
پیش رفتن
Whether it really turns out that way is another
matter
اینکه واقعا اون جوری پیش بره موضوع دیگه ایه
رَقم زدن
به بار آوردن
به ثمر نشاندن
به عمل آوردن
ارائه دادن
ایجاد کردن
به وجود آوردن
معلوم شدن، مشخص شدن
turn out thatturn out to be sthexa: That guy turned out to be Maria’s second cousinشرکت کردن در یا نگاه کردن به . . . یک رویداد
exa: About 70% of the population turned out for the election
... [مشاهده متن کامل]
از جایی بیرون کردن
exa: If you can’t pay the rent, they turn you out
تولید کردن، ساختن
exa: The factory turns out 300 units a day
خالی کردن
exa: The policeman made him turn out his pockets
هویدا شدن. . . برملا شدن
رها کردن - آزاد کردن
. . . . . . از آب در اومد ( معلوم شد که . . . . )
تعداد حضار ( number of people who attend an event )
برای مثال :
The average turnout at the coffeehouse is 50 people on weeknights and 200 on
weekends.
حضور مردم مثلا در انتخابات
وارونه شدن
The happiest country turned out singapor
شاد ترین کشور مشخص شد که سنگاپور است
مشارکت در انتخابات
به معانی هم میتونه باشه
کشف کردن
ثابت کردن
. A turnout: The number of people at an event
"Verb: "to turn out
مشارکت
از کار درامدن
“What if I’m failing my children and they turn out to be terrible people?”
https://messymotherhood. com/the - unexpected - way - motherhood - changes - you/
اتفاق افتادن چیزی به صورت غیر منتظره
معنی درست : مشخص شد ، نتیجه اومد که . . . ، به صورتی ( صفت ) اتفاق افتاد. . .
اینا معنی درستن!
معنی درست کردن یا اماده کردن غذا هم میده
مثال:They are capable of turning out entire meals with ease
انها قادر به درست کردن تمام غذا ها به اسانی هستن
To have a particular result
بزرگ شدن
به جایی ختم شدن و به گونه خاصی به سرانجام رسیدن/در جملات سوالی با how یعنی:آخرش چی میشه، چطور به سرانجام میرسه
Despite our worries everything turned out well.
You never know how your children will turn out.
I have to read the rest of this book and find out how this bad boy turns out.
کاشف به عمل آمدن
از آب در امدن ، ، معلوم شدن
تغییر کردن
معلوم میشه
مشخص شدن.
Stop paying attention
رقم خوردن، به عمل آمدن
معلوم شدن، کاشف به عمل آمدن
ثابت کردن، نشان دادن، معلوم کردن
Sometimes your first love turns out to be . the best
whose wife will be turned out better than I shall. "
که زنش بهتر از من حضور خواهد داشت ( از نظر لباس و . . . . )
معلوم شد
All af a suden the phone starts ring
And it's turns out itsmy mother
ناگهان تلفن شروع ب زنگ زدن کرد
و معلوم شد ک مادرمِ
مشارکت کردن ( مخصوصا در انتخابات )
از قرار معلوم
نشان دادن
اتفاق افتادن یک چیزی که شما انتظارشو نداشتین به طور مثال
To my surprise, it turned out that I was wrong
اصطلاح:
1 - روی دادن
2 - سرانجام مشخص شدن، شناخته شدن، کشف شدن
3 - رفتن
4 - آمدن، حضور یافتن
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/turn - out
turn out for بمعنای حضور پیدا کردن، شرکت کردن، دخیل بودن. برای مثال،
About 70% of the population turned out for the election.
مشخص بودن
واضح بودن
قابل درک بودن
نتیجه دادن
علاوه بر معانی گفته شده، معنی رفتن هم میده، مثلا:
Thousands of people turned out to welcome the team
یه چیزی خوب از کار دربیاد
کاشف بعمل اومد که. . .
معلوم شد که. . .
متوجه شدیم که. . .
علاوه بر فهمیدن، معلوم و مشخص شدن، معنیه حضور داشتن هم میده
Over 80000 people turned out at Azadi
نتیجه دادن
تعداد افرادیکه در یک رویداد ( برای یک رویداد ) حضور دارند.
تعداد افرادیکه در یک رویداد سازمان یافته حضور دارند.
بخصوص تعداد افرادی که در انتخابات شرکت میکنند. ( رای میدهند. رای دهندگان )
Voter turnout was high. مشارکت رای دهندگان بالا بود.
... [مشاهده متن کامل]
a 50%/high/low turnout مشارکت 50درصدی/مشارکت بالا/مشارکت پایین
a big/poor/record turnout مشارکت عظیم/مشارکت ناچیز /مشارکت بی سابقه
to happen
to end up
to result
برآمدن، معلوم شدن
پیدا شدن
حضور
حضور داشتن
I always longed for the man of my dreams to be a kind and honest doctor, but he turned out to be a inveterate criminal.
همیشه آرزو داشتم که مرد آرزوهایم، یک دکتر مهربان و باصداقت باشد، اما او یک مجرم سابقه دار از آب در آمد ( اما مشخص شد که یک مجرم سابقه دار است )
متوجه شدن یا فهمیدن
معلوم شدن، مشخص شدن
It turned out that he was studying at the same collage.
تعداد . عده
معلوم شدن، مشخص شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٨)