turn out

/ˈtɜːrnˈaʊt//tɜːnaʊt/

معنی: تولید کردن، وارونه کردن، با کلید خاموش کردن، از کار درامدن، بنتیجه مطلوبی رسیدن
معانی دیگر: 1- انجامیدن، شدن، از آب در آمدن، 2- (چراغ) خاموش کردن 3- خارج گذاشتن، در بیرون قرار دادن 4- بیرون کردن، اخراج کردن، مرخص کردن 5- پشت و رو کردن 6-خارج شدن، رفتن، 7- تولید کردن 8- (از بستر) خارج شدن، برخاستن 9- مجهز کردن، ملبس کردن، اجتماع، ازدحام، انگلیس اعتصاب، اعتصابگر، گردهمایی، تعداد حضار، میزان تولید، تولید، بخش عریض جاده، پهنگاه، راه خروجی، کالسکه و اسب، تجهیزات، اسباب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the number of people who appear at a meeting, lecture, or the like, or who participate in an event such as an election.

(2) تعریف: the act of turning out.

(3) تعریف: a widening in a highway that allows cars to pass, or a similar place along a railway line.

(4) تعریف: the number of items produced; output.
مشابه: output

جمله های نمونه

1. Everything will be fine. /Things will turn out all right. /Things will work out all right.
[ترجمه شان] همه چیز خوب خواهد شد /همه چیز درست خواهدشد /همه چیز به خوبی کار خواهد کرد.
|
[ترجمه Elsh] همه چیز درست میشه
|
[ترجمه گوگل]همه چیز خوب خواهد شد / همه چیز درست خواهد شد / همه چیز درست خواهد شد
[ترجمه ترگمان]همه چیز خوب خواهد بود همه چیز روبه راه خواهد شد همه چیز درست حل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I knew that everything would turn out fine in the end.
[ترجمه گوگل]می دانستم که در نهایت همه چیز خوب پیش می رود
[ترجمه ترگمان]می دانستم که در پایان همه چیز روبه راه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It take courage to grow up and turn out to be who you really are.
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن و تبدیل شدن به آن چیزی که واقعا هستی شهامت می خواهد
[ترجمه ترگمان]آن شجاعت را به خود می گیرد که بزرگ شود و تبدیل به کسی شود که واقعا هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't forget to turn out the light when you leave the classroom.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که هنگام خروج از کلاس، چراغ را خاموش کنید
[ترجمه ترگمان]یادت نره وقتی از کلاس خارج شدی نور رو خاموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm sure the prime minister will turn out to be a good loser.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که نخست وزیر بازنده خوبی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]مطمئنم نخست وزیر تبدیل به یک بازنده خوب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I feel certain that it will all turn out well.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که همه چیز خوب پیش خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]یقین دارم که همه چیز روبه راه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you want the dish to turn out right you should follow the recipe.
[ترجمه شان] اگر می خواهید غذایی که درست میکنید ، خوب از آب در آید، شما باید از دستور پحت آن پیروی کنید.
|
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید غذا درست شود، باید دستور العمل را دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید ظرف غذا درست شود، باید دستورالعمل را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You never know how your children will turn out!
[ترجمه سعید فرامرزی] شما هرگز نخواهید دانست که فرزندانتان چگونه شخصیتی خواهند شد.
|
[ترجمه شان] شما هرگز نخواهید فهمید که فرزندانتان چی از آب در خواهند آمد؟
|
[ترجمه امیرمحمد ططری راد] شما هرگز نمی فهمید که کودکانتان چگونه از آب در خواهند آمد!
|
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی دانید فرزندان شما چگونه خواهند شد!
[ترجمه ترگمان]تو هیچ وقت نمی دونی که بچه هات چطور بیرون می شن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This could turn out to be our biggest mistake yet.
[ترجمه شهریار] این میتونه بیانجامه که باشه بزرگترین اشتباه مان هوز ( معنیش اینه که این میتونه بزرگترین اشتباه ما باشه )
|
[ترجمه شان] این میتواند منجر به بزرگترین اشتباه ما تا کنون شود.
|
[ترجمه گوگل]این می تواند بزرگترین اشتباه ما باشد
[ترجمه ترگمان]این میتونه بزرگ ترین اشتباه ما باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nearly 80% of Swiss citizens on average turn out to vote.
[ترجمه شهریار] نزدیک به هشتاد درصد شهروندان سوئیسی به طور متوسط حضور پیدا میکنند تا رای بدن ( یا میشه گفت شرکت میکنن در رای دهی )
|
[ترجمه شان] به طور میانگین نزدیک به 80 درصد شهر وندان سویسی در رای دادن مشارکت میکنند.
|
[ترجمه گوگل]تقریبا 80 درصد از شهروندان سوئیس به طور متوسط ​​برای رای دادن شرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]نزدیک به ۸۰ درصد از شهروندان سوئیسی به طور متوسط برای رای دادن خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Remember to turn out the lights before you go to bed.
[ترجمه شهریار] یادت باشه که خاموش کنی چراغ ها رو قبل از اینکه به تخت خواب بری
|
[ترجمه شان] یادت باشه که پیش از رفتن به بستر، چر اغ ها را خاموش کنی.
|
[ترجمه Mrjn] چرا وقتی خوده گوگل یا ترگمان ، ترجمه ی درست رو نوشته باز جمله رو ترجمه میکنید !
|
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که قبل از رفتن به رختخواب چراغ ها را خاموش کنید
[ترجمه ترگمان]یادت باشه قبل از اینکه بری بخوابی چراغ ها رو خاموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I know things will turn out all right.
[ترجمه شهریار] من میدونم که همه چیز خوب خواهد بود ( میشه گفت همه چیز به خوبی خواهد انجامید! )
|
[ترجمه گوگل]می دانم که همه چیز درست پیش خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]می دانم که اوضاع روبه راه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lea decided to turn out the attic.
[ترجمه مهدی زارعی] لی تصمیم گرفت اطاق زیر شیروانی را تجهیز کند
|
[ترجمه گوگل]لیا تصمیم گرفت اتاق زیر شیروانی را بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]Lea تصمیم گرفت که اتاق زیر شیروانی را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The teacher ordered him to turn out his pockets.
[ترجمه گوگل]معلم به او دستور داد که جیب هایش را باز کند
[ترجمه ترگمان]معلم به او دستور داد که جیب هایش را بچرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her years with MMC would turn out to be fortuitous for Britney.
[ترجمه گوگل]سال‌های او با MMC برای بریتنی اتفاقی بود
[ترجمه ترگمان]سال ها با MMC اتفاقی برای بریتنی (Britney)افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The concert attracted a large turnout.
[ترجمه گوگل]این کنسرت با حضور گسترده مردم روبرو شد
[ترجمه ترگمان]کنسرت گروه بزرگی را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Voter turnout was high at the last election.
[ترجمه گوگل]میزان مشارکت در انتخابات گذشته بالا بود
[ترجمه ترگمان]حضور رای دهندگان در انتخابات گذشته بسیار بالا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. On the big night there was a massive turnout.
[ترجمه گوگل]در شب بزرگ، مشارکت گسترده ای برگزار شد
[ترجمه ترگمان]اون شب بزرگ یه گردهمایی خیلی بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I'll give my room a good turnout.
[ترجمه گوگل]من به اتاقم حضور خوبی می دهم
[ترجمه ترگمان]به اتاقم یک جمع حسابی می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. This year's festival attracted a record turnout.
[ترجمه گوگل]جشنواره امسال رکورد شرکت کنندگان را به خود اختصاص داد
[ترجمه ترگمان]جشنواره امسال، شرکت کنندگان در این جشنواره را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The poor turnout for the election will hopefully be a wake-up call to the government.
[ترجمه گوگل]حضور ضعیف در انتخابات، امیدواریم زنگ خطری برای دولت باشد
[ترجمه ترگمان]مشارکت ضعیف در انتخابات به امید تماس با دولت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. There was a good turnout for the concert.
[ترجمه nm] ازدحام خوبی برای کنسرت وجود داشت
|
[ترجمه گوگل]حضور مردم در کنسرت خوب بود
[ترجمه ترگمان]کنسرت خوبی برای کنسرت وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Election officials said the turnout of voters was low.
[ترجمه گوگل]مقامات انتخاباتی گفته اند که مشارکت رای دهندگان کم بوده است
[ترجمه ترگمان]مقامات انتخابات گفتند که مشارکت رای دهندگان بسیار پایین بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. There was a good turnout for the meeting - twelve of us to be precise.
[ترجمه گوگل]شرکت کنندگان خوبی برای جلسه بودند - به طور دقیق دوازده نفر بودیم
[ترجمه ترگمان]حضور خوبی برای این جلسه وجود داشت - دوازده نفر از ما باید دقیق باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He gives little thought to his turnout.
[ترجمه گوگل]او به میزان مشارکت خود فکر نمی کند
[ترجمه ترگمان]او به میزان مشارکت خود فکر کمی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Election officials predict they'll set a new turnout record for an off-year election in Washington state.
[ترجمه گوگل]مقامات انتخاباتی پیش‌بینی می‌کنند که رکورد جدیدی را برای شرکت در انتخابات در ایالت واشنگتن ثبت کنند
[ترجمه ترگمان]مسئولان انتخابات پیش بینی می کنند که یک رکورد جدید مشارکت برای انتخابات خارج از سال در ایالت واشنگتن تعیین خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The poor election turnout dismayed politicians.
[ترجمه گوگل]مشارکت ضعیف در انتخابات، سیاستمداران را ناامید کرد
[ترجمه ترگمان]حضور ضعیف انتخابات سیاستمداران را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The 'yes' vote was vitiated by the low turnout in the election.
[ترجمه گوگل]رای "آری" به دلیل مشارکت کم در انتخابات مخدوش شد
[ترجمه ترگمان]رای بله با مشارکت ضعیف در انتخابات خدشه دار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The voter turnout in most precincts is expected to be high.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که مشارکت رای دهندگان در اکثر حوزه ها بالا باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مشارکت رای دهندگان در بیشتر صحن عالی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. A high turnout was reported at the polling booths.
[ترجمه گوگل]حضور گسترده مردم در حوزه های رای گیری گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مردم در غرفه های رای گیری گزارش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تولید کردن (فعل)
breed, raise, fetch up, supply, generate, produce, beget, turn out, procreate, inbreed, bring forward, manufacture

وارونه کردن (فعل)
turn, cant, reverse, turn out, keel, convert, turn over

با کلید خاموش کردن (فعل)
turn out

از کار درامدن (فعل)
turn out

بنتیجه مطلوبی رسیدن (فعل)
turn out

تخصصی

[ریاضیات] معلوم شدن، ثابت کردن، نتیجه دادن
[معدن] دوراهی (ترابری)
[عمران و معماری] پهلوگاه - دوراهی
[زمین شناسی] پهلوگاه، دوراهی
[آب و خاک] آبگردان

انگلیسی به انگلیسی

• drive away; discharge; gather; remove; clear, evacuate
number of spectators or participants; outfit; equipment; cleaning; production, output; employee strike
the turnout at an event is the number of people who go to it.
the turnout in an election is the number of people who vote in it.

پیشنهاد کاربران

دوستان گرامی ، درود
مطلع باشید :
کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری:
[[ R. s ]]
فعالیت می کند، برای چندمین بار!
"نام کاربری" اش را تغییر داده است و قبلاً با نام های :
✔️ 《محمدرضا مرادی پور》
...
[مشاهده متن کامل]

✔️ و 《English Literature》
✔️ و 《Saman Karimi》
و. . . چند نام ِ کاربری مختلف ِ دیگر،
به 《مزخرف گویی》 مشغول بوده است، و انگیزه اش [فقط و فقط دروغ پراکنی و ترجمه های سخیف، رکیک و دروغین!] است.
ای کاش، ترجمه ی راست و حقیقی می گفت
[که در اینصورت، باز شاید قابل تحمل بود]
اما فقط 《ترجمه ی تحریف شده》 منتشر می کند و مدام "لاف می زند" که این ترجمه را در
[ فُلان دیکشنری ]
یا
[ بَهمان کتاب // فیلم // سریال ]
دیده است!
که صد البته، ادعایش [سراسر دروغ و دَوَنگ] است و هرگز مدرک موثّقی ارائه نمی کند، حتی فیلم هایی که نام می برد، وجودخارجی ندارند و "هرگز" ساخته نشده اند!
● من خیلی اتفاقی متوجه شدم که گوینده ی این ترجمه های 《رکیک و من دَرآوَردی》 در صفحات مختلف ِ پِلَتفُرم وَزین ِآبادیس،
همگی 《یک دَلقَک》 ِ پر رو و بسیار بددهان و فَحّاش [از جنس حرامزاده هایی که همه ما می شناسیم] است که هرچندوقت یک بار، مانند "ویروس" تغییرچهره می دهد تا مثلاً شناسایی نشود!
[نمی داند که مردم، مثل او نفهم نیستند]

بنابراین ،
با هدف ِجلوگیری از تحریف ِ کاربران محترم، به ویژه "نوآموزان" گرامی، ترجمه ی غلط ِ او را [[محترمانه]] تکذیب کرده و برای اثبات ِ حقّانیت، تصویر ِ 《دیکشنری ِ مورد ادعای او》 را هم ارسال کردم تا دیگر، جای هیچ بحثی باقی نمانَد.
● نتیجه این شد که با بازشدن ِ مُشت ِ پر از لَجَنش،
بجای ِ
✔️ دفاع منطقی از [ترجمه ی دروغین و رکیکی!] که نوشته بود
که خُب، صد البته واضح بود که برایش مقدور نیست، ، ، چون منبعی برای این دروغ های بزرگ، وجود ندارد!
یا
✔️ عذرخواهی، از کاربران، بخاطر ترجمه غلط و 《تلاش مکرر و مکرر و مکرر》 برای "تحریف افکار" ایشان!
یا
✔️ حداقل: سکوت کردن، خفقان گرفتن، و عدم تکرار "دروغ پراکنی"،
به فَحّاشی و توهین پرداخت!!!
[گام به گام، از این وقایع تصویر گرفتم]
●■●■●
دیگر جای ِ هیچ شک و شُبهِه ای باقی نمانده بود.
یک بیمار روانی [[با درجه بالایی از "سادیسم" ، "پارانویا" ، "پرخاشگری و فَحّاشی"]]
شناسایی شده بود :
بنابراین،
به شرافت ِ انسانهای شریف، سوگند یاد کردم:
تا زنده هستم ، هرجا که "دروغ" و [مُزخرف پراکنی های "رکیک"] یا 《پَرت و پَلا گویی》 ِ این 《بیمار روانی》را ببینم، رسوایش کنم.

لطفاً حرف ها و ترجمه های
کاربر [[ R. s ]] فعلی
که تا همین پریروز
[[ Saman Karimi ]]
بود! را خودتان شخصاً 《راستی آزمایی》 و 《صِحّت سنجی》 بفرمایید.
● من نیز قول می دهم: در صورت ِ [تغییر مجدد "نام کاربری" اش]
به دوستان، اطلاع رسانی نمایم.
■●■
برای شناخت بیشتر شماعزیزان،
از طرز تفکر این [میکروب ِ پَلَشت] ، تصویری حاوی 《تنها یکی از ده ها فَحّاشی》 ِ این "جُرثومه شیطان صفت!" را ضمیمه ی توضیحاتم کرده ام.
کافی است روی تصویر ضربه بزنید تا "بزرگنمایی" شود.
● جملات و عباراتش، به قدری رکیک و دور از شأن ِ کاربران گرامی و قطعاً مُعرّف ِ شَجره ی خانوادگی خودش [البته اگر خانواده داشته باشد!] و رزومه ی رفتار و گفتار مشمئزکننده اش است، که ناگزیر شدم اکثر کلماتی که بوی گند تعفُّن ِ فاضلاب ِافکارش را به وضوح منتشر می کند، پاک کنم تا در فضا و محیط سالم این پِلَتفُرم، کمتر پراکنده و موجب تهوُّع گردد.

در تصویر پیوست،
به نام [[ Saman Karimi ]] قبلی
و [[ R. s ]] فعلی
که با خط قرمز، مشخص کرده ام، توجه بفرمایید:
[[تندرست و پیروز باشید، به مهر یزدان. . . ]]

turn out
معانی مختلفی داره و بررسی جامعی اینجا اوردم ازش:
🟡VERB
[بصورت جدا]
TURN OUT
★ ( جمعیت و غیره ) جمع شدن، حضور به هم رساندن، حاضر شدن و یا حضور پیدا کردن
[★] to turn out for something
...
[مشاهده متن کامل]

برای چیزی حضور پیدا کردن
Over 800 people turned out for the protest.
بیش از 800 نفر برای اعتراض حضور پیدا کردند.
[★] to turn out to do something
برای انجام کاری حضور پیدا کردن
Thousands of people turned out to welcome the England team home.
هزاران نفر حضور پیدا کردند تا از آمدن تیم انگلیس به خانه استقبال کنند.
★اگر این فعل به همراه صفت یا قید بیاید به معنی: شدن و یا بودن
[★] to turn out adv. /adj.
★از رختخواب درآمدن، پاشدن و یا بلند شدن
MILITARY
call a guard from the guardroom.
★تمیز نمودن و سر و سامان مجدد دادن
[★] Clean out a drawer, room, etc. by taking out and reorganizing its contents.
1. to turn out the attic
2. He found her turning out the spare bedroom
★ملبس کردن - لباس مناسب پوشاندن - مجهز نمودن
[★] well/beautifully/badly etc turned out
[★★] dressed in good, beautiful etc clothes
1. Elegantly turned - out young ladies
2. She was smartly turned out and as well groomed as always
★به بیرون منحرف شدن، به بیرون پیچیدن و یا به بیرون کج شدن
1. The legs of the chair turned out just a little, adding a bit of stability.
پایه های صندلی اندکی به بیرون کج شدند تا به ثبات آن بیفزایند.
2. Her toes turn out.
★به بیرون کج کردن و یا به بیرون منحرف کردن
She turned her toes out.
★معلوم شدن، از کار درآمدن، مشخص شدن، از آب درآمدن، پیش رفتن و یا نتیجه دادن
1. How did the recipe turn out?
دستور پخت غذا چطور از آب درآمد؟
2. You never know how your children will turn out.
آدم هرگز نمی داند که بچه هایش چگونه از آب درمی آیند.
3. Despite our worries everything turned out well.
علیرغم نگرانی های ما، همه چیز خوب از آب درآمد [پیش رفت].
[★] to turn out to be . . .
معلوم شدن که . . . بودن
1. The bomb warning turned out to be a false alarm.
اخطار بمب معلوم شد که یک اخطار اشتباهی بوده است.
2. The job turned out to be harder than we thought.
معلوم شد که آن کار سخت تر از چیزی بود که ما فکر می کردیم.
[★] it turns out that. . .
معلوم شدن که . . .
It turned out that we'd been to the same school.
معلوم شد که ما به یک مدرسه می رفتیم.
★تولید کردن، ساختن و یا بیرون دادن
[★] to turn out something/someone
چیزی را تولید کردن/کسی را بیرون دادن
1. The factory turns out 900 cars a week.
این کارخانه، 900 خودرو در هفته تولید می کند.
2. The school has turned out some first - rate students.
آن مدرسه، دانش آموزان تراز اولی بیرون داده است.
★ ( چراغ، آتش و غیره ) خاموش کردن
[★] to turn something ( a light or a source of heat ) out
چیزی ( چراغ یا منبع گرمایشی ) را خاموش کردن
Can you turn the lights out before you leave?
می توانی قبل از رفتن چراغ ها را خاموش کنی؟
[★] to turn out something
چیزی را خاموش کردن
Remember to turn out the lights when you go to bed.
یادت باشد وقتی که می روی بخوابی، چراغ ها را خاموش کنی.
★محتویات چیزی را بیرون ریختن و یا خالی کردن
[★] to turn out something
چیزی را خالی کردن
SYN: empty
1. The policeman told me to turn out my pockets.
افسر پلیس به من گفت جیب هایم را خالی کنم.
2. Lea decided to turn out the attic.
[★] to turn something out of something
چیزی را از چیزی بیرون آوردن/درآوردن
Turn the plants out of their pots.
گیاهان را از گلدان هایشان بیرون بیاورید.
★بیرون کردن و یا بیرون انداختن
[★] to turn someone out of somewhere
کسی را از جایی بیرون کردن
1. Surely nobody would suggest turning him out of the house.
مسلماً کسی پیشنهاد نمی کند که او را از خانه بیرون کنید.
2. They were turned out of the hotel.
آن ها از هتل بیرون شدند.
3. His landlord could turn him out at any time.
4. He was turned out of his flat because he couldn't pay the rent.
🟡NOUN
[بصورت چسبیده یا هایفن دار]
TURNOUT or TURN - OUT
★حضور - اجتماع
[★] The turnout at an event is the number of people who go to it or take part in it.
1. On the big night there was a massive turnout.
2. It was a marvellous afternoon with a huge turnout of people.
SYNONYMS: attendance - crowd - audience
★میزان مشارکت
[★] The turnout in an election is the number of people who vote in it, as a proportion of the number of people who have the right to vote in it.
1. In 1988 the turnout was 50%.
2. Election officials said the turnout of voters was low.
3. A high turnout was reported at the polling booths.
★طرز لباس پوشیدن و سر و وضع
[★] The way in which a person or thing is equipped or dressed.

ترجمه ی دوستان همه درست بود . من برای learner ها مینویسم ، برای اینکه گیج نشوند ، دو معنی بسیار کلیدی این ترکیب را یاد بگیرند ، کافی است :
اولی : ( از آب درآمدن )
دومی : ( میزان مشارکت مردمی در انتخابات ها و رفراندوم ها )
...
[مشاهده متن کامل]

ببینید ، این دومی ، مفهوم جدیدی است که بخصوص در اخبار جهان خیلی بگوش می خورد وشنونده ها گیج می شوند. Low turn out یعنی میزان مشارکت مردمی کم در یک انتخابات.

مشخص شدن، نمایان شدن، معلوم شدن، آشکار شدن
to be known or discovered finally and surprisingly
کاشف به عمل آمدن
معنی شناسایی کردن هم میده
در سریال breaking bads1e4
I turned him out when he was street level
شرکت کردن
حضور پیدا کردن
Thousands of people turn out to be at the presidential address.
هزاران نفر آمدند ( حضور پیدا کردند ) برای بودن در سخنرانی ( نطق ) ریاست جمهوری
درصد
معلوم و مشخص شدنlater it turned out he hasn't been intended to go بعدا مشخص شد که او قصد رفتن نداشته بوده.
کاشف به عمل آمد
معلوم شدن، کاشف به عمل اومدن
اگر به عنوان اسم استفاده شود به معنی
مشارکت در یک رخداد یا فعالیت هست.
از آب در آمدن
از کار آمدن
حاضر شدن
آمدن
تبدیل شدن
عبارت "turn out" به طور کلی به معنای "نتیجه گرفتن"، "پیش بینی کردن"، یا "حاصل شدن" است. به عبارتی، وقتی ما در مورد نتیجه یا پیشرفت یک وضعیت، رویداد یا عمل صحبت می کنیم، از این عبارت استفاده می کنیم.

...
[مشاهده متن کامل]

برای مثال، ما می توانیم بگوییم:
- The experiment turned out successful.
( تجربه به نتیجه ای موفقیت آمیز رسید. )
- The event turned out to be a disaster.
( رویداد به نتیجه ای ناگوار منجر شد. )
- I didn't expect it, but everything turned out fine in the end.
( من انتظارش را نداشتم، اما در نهایت همه چیز خوب پیش رفت. )
به طور کلی، "turn out" به معنای نتیجه گرفتن وقوع یا پیشرفت چیزی است که می تواند به خوبی یا بدی، به طور غیرمنتظره یا مطابق انتظار رخ دهد.

TURN OUT = in the end we discover
The maid turned out to have stolen the money.
He turned out to be a friend of Alex's.
The party turned out to be a big success.
turn out: از آب در آمدن
۱ ) آمدن. . . حضور پیدا کردن
To turn out for sth=برای چیزی آمدن
To turn out to do sth=برای انجام کاری حضور پیدا کردن
۲ ) از آب در آمدن. . پیش رفتن
?How did the recipe turn out=دستور پخت غذا چطور از آب در اومد؟
...
[مشاهده متن کامل]

۳ ) معلوم شدن. . . مشخص شدن
The bomb warning turned out to be a false alarm
هشدار بمب معلوم شد که یک اخطار اشتباهی بوده است
۴ ) خاموش کردن ( چراغ )
To turn out sth=چیزی را خاموش کردن
۵ ) تولید کردن. . . . بیرون دادن ( فارغ التحصیلان )
The factory turns out 800 cars a week
این کارخانه ۸۰۰ خودرو در هفته تولید می کند
The school has turned out some first - rate students
آن مدرسه دانش آموزان تراز اولی بیرون داده است
۶ ) بیرون کردن. . . بیرون راندن
To turn someone out of somewhere
کسی را از جایی بیرون کردن
۷ ) در آوردن. . . خالی کردن. . . بیرون آوردن
To turn sth out of sth
چیزی را از چیزی بیرون آوردن

Become clear and obvious
سروکلش پیدا شد
روشن می کند
بروز، ظهور
تولید کردن
پیش رفتن، معلوم شدن، مشخص شدن، . .
I expect all thing will turn out well
انتظاردارم همه چیز خوب پیش برود.
معلوم شد است
یکی از مهمترین کاربرداش برای زمانیه که درباره ی چراغ ها و لامپ ها بکار میره با معنی خاموش شدن/کردن یا رفتن
Example :
The lights are turning out
I don't think i can make it
It all going dark
...
[مشاهده متن کامل]

He's always been a Cheese - head
چراغ ها دارن خاموش میشن
فکر نمی کنم بتونم دووم بیارم
همه چی در حال تاریک شدنه
او همیشه یک سبک سر بوده است

به نظر رسیدن
پیش رفتن
Whether it really turns out that way is another
matter
اینکه واقعا اون جوری پیش بره موضوع دیگه ایه
رَقم زدن
به بار آوردن
به ثمر نشاندن
به عمل آوردن
ارائه دادن
ایجاد کردن
به وجود آوردن
معلوم شدن، مشخص شدن
turn out that
turn out to be sth
exa: That guy turned out to be Maria’s second cousin
شرکت کردن در یا نگاه کردن به . . . یک رویداد
exa: About 70% of the population turned out for the election
...
[مشاهده متن کامل]

از جایی بیرون کردن
exa: If you can’t pay the rent, they turn you out
تولید کردن، ساختن
exa: The factory turns out 300 units a day
خالی کردن
exa: The policeman made him turn out his pockets

هویدا شدن. . . برملا شدن
رها کردن - آزاد کردن
. . . . . . از آب در اومد ( معلوم شد که . . . . )
تعداد حضار ( number of people who attend an event )
برای مثال :
The average turnout at the coffeehouse is 50 people on weeknights and 200 on
weekends.

حضور مردم مثلا در انتخابات
وارونه شدن
The happiest country turned out singapor
شاد ترین کشور مشخص شد که سنگاپور است
مشارکت در انتخابات
به معانی هم میتونه باشه
کشف کردن
ثابت کردن
. A turnout: The number of people at an event
"Verb: "to turn out
مشارکت
از کار درامدن
“What if I’m failing my children and they turn out to be terrible people?”
https://messymotherhood. com/the - unexpected - way - motherhood - changes - you/

اتفاق افتادن چیزی به صورت غیر منتظره
معنی درست : مشخص شد ، نتیجه اومد که . . . ، به صورتی ( صفت ) اتفاق افتاد. . .
اینا معنی درستن!
معنی درست کردن یا اماده کردن غذا هم میده
مثال:They are capable of turning out entire meals with ease
انها قادر به درست کردن تمام غذا ها به اسانی هستن
To have a particular result
بزرگ شدن
به جایی ختم شدن و به گونه خاصی به سرانجام رسیدن/در جملات سوالی با how یعنی:آخرش چی میشه، چطور به سرانجام میرسه
Despite our worries everything turned out well.
You never know how your children will turn out.
I have to read the rest of this book and find out how this bad boy turns out.
کاشف به عمل آمدن
از آب در امدن ، ، معلوم شدن

تغییر کردن
معلوم میشه
مشخص شدن.
Stop paying attention
رقم خوردن، به عمل آمدن
معلوم شدن، کاشف به عمل آمدن
ثابت کردن، نشان دادن، معلوم کردن
Sometimes your first love turns out to be . the best
whose wife will be turned out better than I shall. "
که زنش بهتر از من حضور خواهد داشت ( از نظر لباس و . . . . )
معلوم شد
All af a suden the phone starts ring
And it's turns out itsmy mother
ناگهان تلفن شروع ب زنگ زدن کرد
و معلوم شد ک مادرمِ
مشارکت کردن ( مخصوصا در انتخابات )
از قرار معلوم
نشان دادن
اتفاق افتادن یک چیزی که شما انتظارشو نداشتین به طور مثال
To my surprise, it turned out that I was wrong
اصطلاح:
1 - روی دادن
2 - سرانجام مشخص شدن، شناخته شدن، کشف شدن
3 - رفتن
4 - آمدن، حضور یافتن
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/turn - out
turn out for بمعنای حضور پیدا کردن، شرکت کردن، دخیل بودن. برای مثال،
About 70% of the population turned out for the election.
مشخص بودن
واضح بودن
قابل درک بودن
نتیجه دادن
علاوه بر معانی گفته شده، معنی رفتن هم میده، مثلا:
Thousands of people turned out to welcome the team
یه چیزی خوب از کار دربیاد
کاشف بعمل اومد که. . .
معلوم شد که. . .
متوجه شدیم که. . .
علاوه بر فهمیدن، معلوم و مشخص شدن، معنیه حضور داشتن هم میده
Over 80000 people turned out at Azadi

نتیجه دادن
تعداد افرادیکه در یک رویداد ( برای یک رویداد ) حضور دارند.
تعداد افرادیکه در یک رویداد سازمان یافته حضور دارند.
بخصوص تعداد افرادی که در انتخابات شرکت میکنند. ( رای میدهند. رای دهندگان )
Voter turnout was high. مشارکت رای دهندگان بالا بود.
...
[مشاهده متن کامل]

a 50%/high/low turnout مشارکت 50درصدی/مشارکت بالا/مشارکت پایین
a big/poor/record turnout مشارکت عظیم/مشارکت ناچیز /مشارکت بی سابقه

to happen
to end up
to result
برآمدن، معلوم شدن
پیدا شدن
حضور
حضور داشتن
I always longed for the man of my dreams to be a kind and honest doctor, but he turned out to be a inveterate criminal.
همیشه آرزو داشتم که مرد آرزوهایم، یک دکتر مهربان و باصداقت باشد، اما او یک مجرم سابقه دار از آب در آمد ( اما مشخص شد که یک مجرم سابقه دار است )
متوجه شدن یا فهمیدن
معلوم شدن، مشخص شدن
It turned out that he was studying at the same collage.
تعداد . عده
معلوم شدن، مشخص شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨٣)

بپرس