1- (از جاده ی اصلی به جاده ی فرعی) پیچیدن 2- (راه و غیره) منشعب شدن 3- (جریان چیزی را) بند آوردن، قطع کردن، 4- (موتور و غیره) خاموش کردن، 5- منحرف کردن، کنار زدن، 6- (امریکا - خودمانی) دلسرد کردن، دلزده کردن، بی علاقه کردن، ملول کردن، خسته کردن 7- (انگلیس - کارمند را) اخراج کردن، خاموش کردن یاشدن، محل چرخش، نقطه تحول، نقطه انحراف، (شیر آب و غیره) بستن، بند آوری، (رادیو یا موتور و غیره) خاموش سازی، (جاده) محل انحراف، محل انشعاب، دلسرد کننده، مایوس کننده
[ترجمه گوگل] لطفاً هنگام خروج از خانه رادیو را خاموش کنید [ترجمه ترگمان] لطفا رادیو رو خاموش کن وقتی که خونه رو ترک می کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1)تعریف: a place where one turns to take another road, path, or route.
[ترجمه سِینت] به تقاطع که زسیدید از بزرگراه خارج شوید
|
[ترجمه گوگل]در تقاطع بزرگراه را خاموش کنید [ترجمه ترگمان]بزرگراه را به نقطه اتصال تبدیل کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Please turn off the alarm clock.
[ترجمه نسرین رنجبر] نرخ جرائم در شهر واقعا باعث دلسردی سرمایه گذاران احتمالی شد.
|
[ترجمه گوگل]لطفا ساعت زنگ دار را خاموش کنید [ترجمه ترگمان]لطفا زنگ ساعت رو خاموش کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Turn off the gas when the milk boils. Otherwise it will be spilt.
[ترجمه گوگل]وقتی شیر به جوش آمد، گاز را خاموش کنید در غیر این صورت ریخته می شود [ترجمه ترگمان]وقتی شیر می جوشد، گاز را خاموش کنید در غیر این صورت ریخته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]فراموش کردی چراغ را خاموش کنی [ترجمه ترگمان]یادت رفت چراغ رو خاموش کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Turn off the gas; the milk is boiling over.
[ترجمه ✌] گاز را خاموش کن؛شیر بیش از حد جوش آمده است
|
[ترجمه گوگل]گاز را خاموش کنید؛ شیر در حال جوشیدن است [ترجمه ترگمان]گاز را خاموش کنید، شیر در حال جوش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The tap won't turn off and there is water all over the floor.
[ترجمه گوگل]شیر آب بسته نمی شود و آب در سراسر زمین وجود دارد [ترجمه ترگمان]شیر خاموش نمی شود و آب روی زمین ریخته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Turn off the lights when you leave.
[ترجمه گوگل]هنگام خروج چراغ ها را خاموش کنید [ترجمه ترگمان]وقتی از اینجا میری چراغ ها رو خاموش کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آیا ساعت زنگ دار را خاموش می کنید؟ [ترجمه ترگمان]زنگ خطر رو خاموش می کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The jet began to turn off the main runway.
[ترجمه گوگل]جت شروع به خاموش کردن باند اصلی کرد [ترجمه ترگمان]جت از باند اصلی منحرف شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She made a sudden right turn off the road in order to escape her pursuers.
[ترجمه گوگل]او برای فرار از تعقیبکنندگانش، از جاده به راست پیچید [ترجمه ترگمان]ناگهان از جاده منحرف شد تا از تعقیب کنندگان او فرار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Don't turn off the engine while you're still in gear .
[ترجمه گوگل]در حالی که هنوز در دنده هستید موتور را خاموش نکنید [ترجمه ترگمان]وقتی هنوز آماده بودی موتور رو خاموش نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If you have a burst pipe, turn off the stopcock immediately.
[ترجمه گوگل]در صورت ترکیدگی لوله، فوراً سوپاپ را خاموش کنید [ترجمه ترگمان]اگه یه لوله کوتاه داشته باشی فورا از اون آب فاصله بگیر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Use the zapper to turn off the TV.
[ترجمه گوگل]از زاپر برای خاموش کردن تلویزیون استفاده کنید [ترجمه ترگمان]از the برای خاموش کردن تلویزیون استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Don't forget to turn off the light when you leave the room.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که هنگام خروج از اتاق، چراغ را خاموش کنید [ترجمه ترگمان]یادت نره وقتی از اتاق بیرون میری چراغ رو خاموش کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It's 4 km to the turn-off for Norwich/the Norwich turn-off.
[ترجمه گوگل]4 کیلومتر تا ایستگاه نورویچ/نوویچ خاموش است [ترجمه ترگمان]در حال حاضر ۴ کیلومتر طول می کشد تا \"نورویچ\"، \"نورویچ\" و \"نورویچ\" قطع شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. I missed the turn-off to the farm.
[ترجمه گوگل]من راه رفتن به مزرعه را از دست دادم [ترجمه ترگمان] دلم واسه بازگشت به مزرعه تنگ شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The city's crime rate is a serious turn-off to potential investors.
[ترجمه گوگل]نرخ جرم و جنایت در این شهر یک تغییر جدی برای سرمایه گذاران بالقوه است [ترجمه ترگمان]میزان جرائم این شهر تبدیل جدی به سرمایه گذاران بالقوه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. I find beards a real turn-off.
[ترجمه گوگل]به نظر من ریش ها واقعاً خاموش هستند [ترجمه ترگمان]من ریش و ریش پیدا می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Take the next turn-off.
[ترجمه گوگل]خاموش بعدی را انتخاب کنید [ترجمه ترگمان] نوبت بعدی رو بگیر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Hairy backs are for me the ultimate turn-off.
[ترجمه گوگل]پشت های مودار برای من بهترین راه حل هستند [ترجمه ترگمان] پشت پر مویی به خاطر منه که چرخش رو خاموش کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. We were chatting and overshot our turn-off .
[ترجمه گوگل]داشتیم چت میکردیم و خاموشیمان را زیاد میکردیم [ترجمه ترگمان]داشتیم باهم گپ می زدیم و از our دور بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. This system may provide a powerful tool for adults who find computers a turn-off yet need to learn to use them.
[ترجمه گوگل]این سیستم ممکن است ابزار قدرتمندی برای بزرگسالانی باشد که رایانهها را خاموش میدانند اما باید استفاده از آنها را یاد بگیرند [ترجمه ترگمان]این سیستم ممکن است ابزار قدرتمندی برای بزرگسالان ایجاد کند که کامپیوترها را تبدیل به یک خاموش می کنند اما باید یاد بگیرند که از آن ها استفاده کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. We missed the turn-off for / to the airport.
[ترجمه reza mohamadipour] ما مسیر خروجی به سمت فرودگاه رو از رد کردیم.
|
[ترجمه گوگل]ما خاموش کردن برای / به فرودگاه را از دست دادیم [ترجمه ترگمان]ما مسیر برگشت به فرودگاه را از دست دادیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Follow the road and you'll see signs for the turn-off .
[ترجمه گوگل]جاده را دنبال کنید و علائمی را برای دور زدن خواهید دید [ترجمه ترگمان]جاده را دنبال کنید و دنبال علامتی برای خاموش شدن خواهید دید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. This is the turn-off for Bath.
[ترجمه گوگل]این خاموشی برای حمام است [ترجمه ترگمان]حالا نوبت به بث است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. Odour-free video turnoff AMERICAN businessmen have been A turning up their noses at video conferencing because they can not smell each other.
[ترجمه گوگل]بازرگانان آمریکایی در کنفرانس های ویدئویی بینی خود را بالا می برند زیرا بوی یکدیگر را حس نمی کنند [ترجمه ترگمان]ویدیو عاری از odour، تجار آمریکایی در حال تبدیل بینی خود به کنفرانس ویدیو هستند، زیرا آن ها نمی توانند یکدیگر را استشمام کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. The turn-off for the penitentiary appears too suddenly out of flat scrub.
[ترجمه گوگل]خاموشی برای ندامتگاه خیلی ناگهانی به نظر می رسد که صاف و صاف است [ترجمه ترگمان]بازگشت به زندان ناگهان خیلی ناگهانی به نظر می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Hair on a guy's back is a real turn-off.
[ترجمه گوگل]موهای پشت یک پسر یک تغییر واقعی است [ترجمه ترگمان] موهای پشت یه نفر خیلی سریع - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[کامپیوتر] خاموش کردن
انگلیسی به انگلیسی
• shut off (an appliance, the light, etc.); turn onto a different path, stray from one's original course (informal) bore; something that repels (e.g. "that t.v. show turns me off, please change the channel") a turn-off is a road leading away from a major road or a motorway. something that is a turn-off causes you to lose interest or sexual excitement; an informal word. exit off of a main road; point of deviation from a course; something that repels (colloquial); product of some manufacturing processes
پیشنهاد کاربران
To be uninterested or disenchanted with something or someone. “Turn off” implies a loss of attraction or appeal. بی علاقه بودن یا دلسردی نسبت به چیزی یا کسی. به معنای از دست دادن جذابیت یا گیرایی است. ... [مشاهده متن کامل]
مثال؛ His arrogant behavior really turns me off. A person might say, “The excessive use of special effects in movies turns me off. ” Another might admit, “I’m turned off by people who are constantly seeking attention. ”
To cause to feel dislike or revulsion دلزده - بی علاقه
something that is a turn - off causes you to lose interest or sexual excitement; an informal word. to stop someone feeling interested or excited, especially sexually اصطلاح خودمانی آمریکایی: ضد حال، از دست دادن علاقه به چیزی ( به خصوص مسائل جنسیتی ) ، دلزده شدن، صرف نظر کردن، چیزی که باعث بشه دور اون چیز یا کار یا شخص رو خط بکشیم. ... [مشاهده متن کامل]
. مثال: I would think the smell of her breath would turn anyone off. ترجمه: به گمونم با بودی بدی که دهنش داره، هیچکس نره سمتش ( علاقه بهش نشون نده، ازش صرف نظر کنه )
turn - off sth that causes you to lose interest معنی فارسی تقریبا میشه "زننده" syn => off - putting
turn off در مورد آب یعنی بستن Turn off the water supply before carrying out repairs. قبل از انجام تعمیرات منبع آب را ببندید.
turn off: خاموش کردن
کنسل بودن
1 خاموش کردن=== Have you turned the computer off == کامپیوتر را خاموش کردی؟ 2 بی علاقه کردن. دلسرد کردن، زده کردن===== I think the smell of her breath would turn anyone off. =======. من فکر می کنم بوی دهانش هرکسی را زده می کند. 3 بستن=== Turn the tap off=== شیر آب را ببند.
روی گرداندن. صورت خود را برگرداند ( روان شناسی )
turn off ( رایانه و فنّاوری اطلاعات ) واژه مصوب: خاموش کردن تعریف: قطع کردن جریان برق رایانه یا افزاره با کلید یا دستور نرمافزاری
صرف نظر کردن، منصرف شدن Anything that looks simple and easy to do seems childish to them and immediately turns them off. هر چیزی که انجام آن ساده و راحت باشد به نظرشان بچگانه می رسد و فورا از آن صرف نظر می کنند.
turn off = leave دست کشیدن از / دست برداشتن از Turn off theses thoughts : از این افکار دست بکش / دست بردار از این افکار
خاموش کردن ، قطع کردن. Turn off:To stop the power.