tunnel

/ˈtənl̩//ˈtʌnl̩/

معنی: نقب، تونل، سوراخ کوه، نقب راه، تونل ساختن، نقب زدن
معانی دیگر: کنده راه، بوم کند، کندوان، آهون، سمج، مور چال، گریچ، (معدن) راهرو، تونل حفر کردن، آهون کندن، بوم کند زدن، کنده راه حفر کردن، سمج کندن، (در اصل) قیف، هواکش، دودکش، دخمه، سردابه، سورا  کوه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an underground or underwater passageway, as for a railroad through a mountain or for a road under a river or city.
مشابه: bore, boring, corridor, gallery, pass, passage, passageway, tube

(2) تعریف: a passageway through or under an obstruction.
مشابه: bore, boring, corridor, mine, pass, passage, passageway

(3) تعریف: the hole or den of a burrowing animal.
مترادف: burrow, hole
مشابه: cave, den, hollow, lair
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tunnels, tunneling, tunneled
(1) تعریف: to construct a tunnel under or through (a mountain, river, city, or the like).
مشابه: bore, burrow, cave, cavern, excavate, hollow, sap

(2) تعریف: to construct or excavate (a way, passage, or the like) under or through something.
مترادف: bore, burrow, excavate
مشابه: cave, cavern, dig, mine, pierce, sap, trepan
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: tunnellike (adj.), tunneler (n.)
• : تعریف: to construct a tunnel or tunnels.
مشابه: burrow, dig, excavate, mine

جمله های نمونه

1. kandevan tunnel pierces through high mountains
تونل کندوان کوه های رفیع را می شکافد.

2. the tunnel elbowed and we were in a large cellar
تونل پیچید و ما وارد سردابه ی بزرگی شدیم.

3. the tunnel under the english channel
بوم کند زیر دریای مانش

4. the tunnel was hewn out of solid rock
از میان سنگ یک پارچه تونل را کندند.

5. a new tunnel was sunk into the mountain
یک تونل جدید در کوه کنده شد.

6. a railway tunnel
تونل راه آهن

7. a vehicular tunnel
کندراه ویژه ی وسایط نقلیه

8. they dug a tunnel under the house of parliament and were going to blow it up
آنها زیر ساختمان پارلمان نقب زدند و می خواستند آن را منفجر کنند.

9. to excavate a tunnel
تونل کندن

10. to hole a tunnel through a mountain
از میان کوهی تونل کندن

11. the mouth of a tunnel
مدخل تونل

12. the prisoners dug a tunnel and escaped
زندانیان نقب کندند و فرار کردند.

13. the new train whisked through the tunnel
ترن جدید مثل برق از تونل گذشت.

14. light at the end of a tunnel
پایان کار دشوار

15. a pinpoint of light could be seen at the end of the tunnel
در انتهای تونل نور ضعیفی دیده می شد.

16. The roof of the tunnel caved in on the workmen.
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] سقف تونل بر روی سر کارگران فرو ریخت.
|
[ترجمه گوگل]سقف تونل به روی کارگران فرو رفت
[ترجمه ترگمان]سقف تونل روی کارگرها فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A tunnel entrance was found within the precincts of the prison camp.
[ترجمه گوگل]یک ورودی تونل در محوطه اردوگاه زندان پیدا شد
[ترجمه ترگمان]ورودی تونل در محوطه اردوگاه زندان پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The roof of the tunnel caved in on them.
[ترجمه گوگل]سقف تونل روی آنها فرو رفت
[ترجمه ترگمان]سقف تونل روی آن ها فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The tunnel entrance was submerged by rising sea water.
[ترجمه گوگل]ورودی تونل با بالا آمدن آب دریا زیر آب رفت
[ترجمه ترگمان]ورودی تونل با آب دریا غرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The tunnel was blasted out of solid rock.
[ترجمه گوگل]تونل از سنگ جامد منفجر شد
[ترجمه ترگمان]تونل از سنگ جامد منفجر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The roar of the train reverberated in the tunnel.
[ترجمه گوگل]صدای غرش قطار در تونل پیچید
[ترجمه ترگمان]غرش قطار در تونل طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The rock was caverned out to make a tunnel.
[ترجمه گوگل]صخره برای ساختن تونلی کنده شد
[ترجمه ترگمان]صخره برای درست کردن تونل ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقب (اسم)
burrow, hole, tunnel, mine

تونل (اسم)
tube, tunnel

سوراخ کوه (اسم)
tunnel

نقب راه (اسم)
tunnel

تونل ساختن (فعل)
tunnel

نقب زدن (فعل)
burrow, bore, tunnel, undermine

تخصصی

[عمران و معماری] تونل - زیرگذر - مسیر عبوری سرپوشیده
[کامپیوتر] تونل ارتباطی شخصی و امن میان دو مکان دور که دو شبکه ی محلی را به هم متصل یم شکند . مثلاً شرکتی که دو دفتر مختلف دارد . ممکن است با به کار گیری مودمهای شماره گیر، خطوط تلفن اجاره ای یا اینترنت تونلی میان آنها بر قرار کند .
[برق و الکترونیک] تونل
[زمین شناسی] تونل - یک مسیر، ورودی یا راه کشش افقی یا تقریبا افقی زیرزمینی که در دو انتها به سطح باز می شود .
[معدن] تونل (معادن زیرزمینی)
[پلیمر] تونل
[آب و خاک] تونل

انگلیسی به انگلیسی

• hollow underground passage; protected conveyance conduit through a mountain or under a body of water
dig a tubular passage, create a tunnel
a tunnel is a long underground or covered passage.
if someone or something tunnels somewhere, they make a tunnel.

پیشنهاد کاربران

تونل
مثال: The train passed through a long tunnel in the mountains.
قطار از یک تونل طولانی در کوه ها عبور کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
tunnel
توگُذَر ، درون گذر ، درگذر
بسنجید با : زیرگذر ، روگذر ، میان گذر ، بَرگذر ، رهگذر، راهگذر
هم چنین : دالان ، دالانه
نیز : تولان ، تولانه
نیز : توراهه ، درون راهه ، کوه راهه
تیراهه ( راهِ تیره و تاریک )
کانال مانند کانال های فاضلاب
این عجمنده مثل اینکه خیلی میجنبنده!
tunnel ( مشترک حمل‏ونقل )
واژه مصوب: دالانه 2
تعریف: گذرگاهی که از زیر زمین یا کوه یا رودخانه بگذرد|||متـ . تونل
تونِلیدَن.
شکاف راه

بپرس