2. the silver tray needs to be polished, it is badly tarnished
سینی نقره نیاز به جلا دادن دارد چون بد جوری سیاه شده است.
3. to furbish a ghajar silver tray
سینی نقره ی عهد قاجار را برق انداختن
4. i could see the shade of her face on the silver tray
توانستم انعکاس صورت او را بر سینی نقره ببینم.
5. He brought her breakfast in bed on a tray.
[ترجمه مسعود پایدار] صبحانه اش را در سینی به تخت خواب آورد.
|
[ترجمه گوگل]او صبحانه را برای او در رختخواب روی سینی آورد [ترجمه ترگمان]صبحانه را روی یک سینی آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She sent back her breakfast tray untouched.
[ترجمه گوگل]سینی صبحانه اش را دست نخورده پس فرستاد [ترجمه ترگمان]سینی صبحانه اش را که دست نخورده باقی مانده بود، فرستاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She set the tray down on a table next to his bed.
[ترجمه زینب سرآمد] او سینی را روی میز کنار تختش قرار داد.
|
[ترجمه گوگل]سینی را روی میزی کنار تختش گذاشت [ترجمه ترگمان]سینی را روی می زی کنار تختش گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She came in with a tray of drinks.
[ترجمه تتلل] او با یک سینی از نوشیدنی وارد شد
|
[ترجمه گوگل]او با سینی نوشیدنی وارد شد [ترجمه ترگمان]او با یک سینی پر از نوشیدنی آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She came back carrying a loaded tray.
[ترجمه گوگل]او در حالی که سینی بارگیری شده بود، برگشت [ترجمه ترگمان]او با یک سینی پر بار به خانه برگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He took the heavily laden tray from her.
[ترجمه گوگل]سینی پر بار را از او گرفت [ترجمه ترگمان]سینی پر بار سنگین را از دستش گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Take her somebreakfast on a tray.
[ترجمه گوگل]او را برای صبحانه روی سینی ببرید [ترجمه ترگمان] اون رو ببر تو سینی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Take away the glasses and the tray.
[ترجمه گوگل]لیوان و سینی را بردارید [ترجمه ترگمان]عینک و سینی رو بردار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There were two glasses of champagne on the tray.
[ترجمه گوگل]روی سینی دو لیوان شامپاین بود [ترجمه ترگمان]دو لیوان شامپاین روی سینی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She spit into the little tray of mascara and brushed it on her lashes.
[ترجمه گوگل]داخل سینی کوچک ریمل تف کرد و روی مژه هایش کشید [ترجمه ترگمان]او به سینی کوچک ریمل of تف کرد و آن را روی مژگانش مالید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Letters were piled high in the tray.
[ترجمه گوگل]نامه ها در سینی انباشته شده بودند [ترجمه ترگمان]نامه ها در سینی انباشته شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. First rub the baking tray well with butter.
[ترجمه کاظم فرقانی] ابتدا خوب سینی پخت را با کره بمالید.
|
[ترجمه گوگل]ابتدا سینی فر را به خوبی با کره بمالید [ترجمه ترگمان]اول، سینی پخت را به خوبی کره بمالید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
طبق (اسم)
torus, tray
سینی (اسم)
waiter, salver, tray, tea tray, tea board
جعبه دو خانه (اسم)
tray
تخصصی
[کامپیوتر] سینی، طبق ( در ویندوز 95 و ویندورهای بعدی آن ) ناحیه ای کوچک بر روی مانیتور و در سمت راست نوار کار ( به شکل توجه کنید ) در این سینی شکل ساعت سیستم و نشانهای کنترل صدا و سایر گرداننده های دیسک، مانند چاپگر، کارت ویدیویی و ویروس یاب ها قرار دارند . [زمین شناسی] بشقاب طشتک
انگلیسی به انگلیسی
• flat receptacle used to hold other items, platter a tray is a flat object with raised edges which is used for carrying things such as food or drinks.
پیشنهاد کاربران
سینی ( ظرف مسطح لبه دار برای حمل غذا و غیره ) The waiter carried the drinks on a tray. محفظه/سینی ( در پرینتر و . . . ) Make sure to load paper into the paper tray before printing. ... [مشاهده متن کامل]
جعبه خاک گربه ( ظرف کم عمق ) The cat did his business in the litter tray. سینی مانند کردن ( ایجاد شکلی شبیه به سینی ) They started to tray the wet sand on the beach.
به معنی زیر انداز های ماشین هم هست
به معنای شونه تخم مرغ هم هست. A tray of eggs یک شونه تخم مرغ
به معنی شانه تخم مرغ هم هست. A tray of eggs یک شونه تخم مرغ
tray ( n ) ( treɪ ) =a flat piece of wood, metal, or plastic with raised edges, used for carrying or holding things, especially food, e. g. She came in with a tray of drinks.
tray: سینی
دامپزشکی و علوم دامی شانه تخم مرغ
ظرف غذا
سینی بر
سینی جراحی ( برای نگهداری وسایل و لوازم بیمارستانی و درمانی استفاده میشه. )
سینی رنگ
توی بانک، اون قسمتی که زیر شیشه باجه هست و با کارمند بانک فرم و پول در و بدل میکنیم رو بهش میگن tray
صفحه افقی ( مهندسی عمران - مهندسی شیمی )
یک ابزار
دُوْریٖ خیلی جالب بود افرین Dowry
در دندانپزشکی ( بلیچینگ ) به معنای قالب
Tray به معنای سینی هایی ست که توش رنگ می ریزن
سینی ورودی ( د. پرینتر )
قسمت جلویی صندلی هواپیما که بازشو هست و حالت میز مانندی داره و قبل تیک آف کردن و لندینگ باید بسته باشه.
سینی ( میتوانیم جزو tools حساب کنیم )
از اثاثیهء میز غذاخوری، بشقاب پهن و بدون عمقی که زیر بشقاب غذای خود قرار میدهند.
بشقاب پیش دستی
بیشتر در جمله، همان سینی معنی دارد I have a tray من دارم یک سینی