معنی: تخلف کردن از، تجاوز کردن از، تخطی کردن از، سرپیچی کردن ازمعانی دیگر: (از قانون و غیره) تخطی کردن، پا فرا نهادن، تجاوز کردن، دست درازی کردن، (از حد خود یا مرز و غیره) فراتر رفتن، زیر پا گذاشتن، گناه کردن
• (1)تعریف: to violate or exceed the limits imposed by (a law, religious commandment, or the like). • مشابه: breach, break, contravene, offend
• (2)تعریف: to go over or beyond (a limit or boundary).
جمله های نمونه
1. to transgress a law
از قانونی تخطی کردن
2. Orton's plays transgress accepted social norms.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه های اورتن از هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی تخطی می کند [ترجمه ترگمان]اورتن اعلام کرد که از هنجارهای اجتماعی تخطی می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He has no mandate to violate and transgress the natural world.
[ترجمه گوگل]او هیچ مأموریتی برای نقض و تجاوز به جهان طبیعی ندارد [ترجمه ترگمان]او هیچ اختیاری برای نقض و تجاوز به جهان طبیعی ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. To commit an offense or a sin; transgress or err.
[ترجمه گوگل]ارتکاب جرم یا گناه؛ تخطی یا خطا کردن [ترجمه ترگمان]برای ارتکاب جرم یا گناه سرپیچی از تجاوز یا خطا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Your words must't transgress the local laws .
[ترجمه Elham] سخنان شما نباید حقوق محلی را زیر پا بگذارد
|
[ترجمه گوگل]سخنان شما نباید قوانین محلی را نقض کند [ترجمه ترگمان]کلمات شما نباید از قوانین محلی تجاوز کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Agencies which transgress this principle are not widely respected.
[ترجمه گوگل]آژانس هایی که از این اصل تخطی می کنند به طور گسترده مورد احترام نیستند [ترجمه ترگمان]Agencies که از این قاعده تخلف می کنند به طور گسترده مورد احترام نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. If one does transgress against this command, one must perform teshuvah ( repentance ).
[ترجمه گوگل]اگر از این فرمان تخطی کرد، باید توبه کند [ترجمه ترگمان]اگر کسی به این فرمان تجاوز کند، باید teshuvah (توبه)را انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. No one is permitted to have privileges to transgress the law.
[ترجمه گوگل]هیچ کس حق ندارد امتیازی برای تخطی از قانون داشته باشد [ترجمه ترگمان]هیچ کس اجازه تجاوز از قانون را ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Have to transgress the company's regulation for get the job done.
[ترجمه گوگل]برای انجام کار باید از مقررات شرکت تخطی کنید [ترجمه ترگمان]از مقررات شرکت تخطی کنید تا کار انجام شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The act is too attractive, and they are tempted to transgress.
[ترجمه گوگل]این عمل بیش از حد جذاب است و آنها وسوسه می شوند که تخلف کنند [ترجمه ترگمان]این عمل بسیار جذاب تر است و آن ها وسوسه می شوند که از موضوع تجاوز کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Even when this definition differs from widely-accepted popular definitions, those who transgress the legal definition may well be punished.
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که این تعریف با تعاریف رایج رایج متفاوت باشد، کسانی که از تعریف قانونی تخطی می کنند ممکن است مجازات شوند [ترجمه ترگمان]حتی هنگامی که این تعریف با تعاریف عمومی پذیرفته شده است، آن هایی که از تعریف قانونی تخلف می کنند ممکن است مجازات شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You are entitled to know what will happen if you transgress again.
[ترجمه گوگل]شما حق دارید بدانید اگر دوباره تخطی کنید چه اتفاقی خواهد افتاد [ترجمه ترگمان]شما حق دارید که بدانید چه اتفاقی خواهد افتاد اگر دوباره از آن سرپیچی کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It will be the responsibility of member countries to prosecute those of their own ships which transgress the convention.
[ترجمه گوگل]این مسئولیت کشورهای عضو خواهد بود که کشتیهای خود را که از کنوانسیون تخطی میکنند محاکمه کنند [ترجمه ترگمان]این وظیفه کشورهای عضو است که افراد کشتی های خود را تحت تعقیب قرار دهند که از کنوانسیون تجاوز می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There are also new restrictions on engine changes with grid penalties for those who transgress.
[ترجمه گوگل]همچنین محدودیتهای جدیدی برای تغییرات موتور با جریمههای شبکه برای افرادی که تخلف میکنند وجود دارد [ترجمه ترگمان]همچنین محدودیت های جدیدی در مورد تغییرات موتور با جرایم شبکه برای افرادی وجود دارد که تخلف می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تخلف کردن از (فعل)
contravene, broach, infringe, transgress
تجاوز کردن از (فعل)
infringe, transgress, exceed, overpass
تخطی کردن از (فعل)
transgress, exceed
سرپیچی کردن از (فعل)
transgress
تخصصی
[حقوق] تخلف کردن، سرپیچی کردن (از قانون)، تعدی کردن، تجاوز کردن، تخطی کردن
انگلیسی به انگلیسی
• violate a law or right when someone transgresses, they break a moral law or rule of behaviour; a formal word.
پیشنهاد کاربران
to break a law or moral rule Transgress is a verb that means to violate a law, command, or moral code. It can also mean to go beyond the limits of what is considered acceptable or appropriate. شکستن یک قانون یا قانون اخلاقی ... [مشاهده متن کامل]
زیر پا گذاشتن قانون، فرمان یا قانون اخلاقی. همچنین می تواند به معنای فراتر رفتن از حدود آنچه قابل قبول یا مناسب تلقی می شود باشد. Those are the rules, and anyone who transgresses will be severely punished. The company was fined for transgressing environmental regulations. The athlete was disqualified for transgressing the rules of the competition. The politician was accused of transgressing the boundaries of acceptable behavior.