transcendent

/trænˈsendənt//trænˈsendənt/

معنی: مافوق، افضل
معانی دیگر: (الهیات) متعال، برین، فرازگر، فرازگرای، غیر تجربی، اثیری، برتر، فائق، ماورای مقولات، دهگانه، خارجاز جهان مادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: transcendently (adv.), transcendence (n.), transcendency (n.)
(1) تعریف: going beyond the ordinary; surpassing; extraordinary.

- She wanted to see for herself the transcendent beauty of the Himalayas.
[ترجمه دکتر رجایی] او می خواست خودش زیبایی فوق العاده هیمالیا را ببیند.
|
[ترجمه گوگل] او می خواست زیبایی های متعالی هیمالیا را ببیند
[ترجمه ترگمان] می خواست زیبایی متعالی هیمالیا را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in philosophy, beyond the limits of human experience or knowledge.

(3) تعریف: in theology, beyond and independent of the material universe, as God. (Cf. immanent.)

جمله های نمونه

1. When the mystic returns from his transcendent journey, he puts his emotions into the bare code of human words.
[ترجمه گوگل]وقتی عارف از سفر متعالی خود باز می گردد، عواطف خود را در قالب کلمات انسانی قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]وقتی که mystic از سفر his بر می گردد، احساساتش را تبدیل به کد ورود کلمات انسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Zeus is both like the world and transcendent to it.
[ترجمه گوگل]زئوس هم مانند جهان است و هم نسبت به آن متعالی
[ترجمه ترگمان]زئوس هر دو مانند جهان است و به آن فرا می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The whole of the transcendent is virgin land whereas the mundane is filled with the debris of a lifetime.
[ترجمه گوگل]کل امر متعالی سرزمینی بکر است، در حالی که امور دنیوی پر از زباله های یک عمر است
[ترجمه ترگمان]تمام of زمین بکر است در حالی که دنیوی پر از بقایای یک عمر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Entering the transcendent and feeling the beautiful ideas of creativity is to escape from the sad feelings of the child.
[ترجمه گوگل]ورود به امر متعالی و احساس ایده های زیبای خلاقیت برای فرار از احساسات غم انگیز کودک است
[ترجمه ترگمان]ورود به متعالی و احساس کردن ایده های زیبا از خلاقیت، رهایی از احساسات غم انگیز کودک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Communities need absolutes, ideals of truths, transcendent sources of authority which are unchanged and unchangeable.
[ترجمه گوگل]جوامع به مطلق ها، آرمان های حقایق، منابع متعالی اقتدار نیاز دارند که تغییر ناپذیر و تغییرناپذیر است
[ترجمه ترگمان]جوامع به absolutes، آرمان های حقایق، منابع متعالی قدرت نیاز دارند که بدون تغییر و تغییر ناپذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The beauty of the flower is transcendent, and it has been a part of man's heritage since the beginning.
[ترجمه گوگل]زیبایی گل ماورایی است و از ابتدا جزئی از میراث بشر بوده است
[ترجمه ترگمان]زیبایی این گل متعالی است و از ابتدا بخشی از میراث بشر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the calm of the transcendent will nevertheless influence but not interfere with our lives.
[ترجمه گوگل]اما آرامش ماورایی با این وجود بر زندگی ما تأثیر می گذارد اما در آن دخالت نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما آرامش متعالی با این وجود نفوذ خواهد کرد اما با زندگی ما تداخل نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Part of the meditation in the transcendent should be with the aim of increasing the zest for life.
[ترجمه گوگل]بخشی از مراقبه در امر متعالی باید با هدف افزایش میل به زندگی باشد
[ترجمه ترگمان]بخشی از مراقبه در متعالی باید با هدف افزایش اشتیاق زندگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Purim, a festival that delivers the transcendent message that good will always conquer evil.
[ترجمه گوگل]پوریم، جشنواره ای که این پیام متعالی را ارائه می دهد که خیر همیشه بر شر غلبه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]Purim، یک فستیوال که پیام متعالی را ارایه می دهد که خوب همیشه بر شیطان غلبه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Olympics are a transcendent event.
[ترجمه گوگل]المپیک یک رویداد متعالی است
[ترجمه ترگمان]المپیک یک رویداد متعالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ecstasy is the door into the transcendent world and the mystical ideas that send men into ecstasy are tickets for the journey.
[ترجمه گوگل]خلسه دریچه ای به سوی جهان متعالی است و اندیشه های عرفانی که انسان ها را به وجد می فرستد بلیط سفر است
[ترجمه ترگمان]سرمستی در دنیای متعالی و ایده های عرفانی که افراد را به وجد می فرستد، بلیط سفر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He describes seeing Stanley Matthews play football as one of the transcendent moments of his life.
[ترجمه گوگل]او دیدن فوتبال استنلی متیوز را به عنوان یکی از لحظات متعالی زندگی خود توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]او دیدن بازی فوتبال استنلی متیوز را به عنوان یکی از لحظات متعالی زندگی اش توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A pathetic attempt to use proto-scientific methods to ascertain and then apprehend the transcendent.
[ترجمه گوگل]تلاشی رقت‌انگیز برای استفاده از روش‌های پیش‌علمی برای تعیین و سپس درک امر متعالی
[ترجمه ترگمان]تلاش رقت انگیز برای استفاده از روش های اولیه علمی برای تعیین و سپس درک آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To draw and write on skin provides its own metaphor of the corporeal and the transcendent.
[ترجمه گوگل]کشیدن و نوشتن بر روی پوست استعاره خود را از امر جسمانی و متعالی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کشیدن و نوشتن بر روی پوست استعاره خاص خود از جنس و متعالی را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مافوق (صفت)
over, above, superior, super, transcendent, upmost, dominant, uppermost

افضل (صفت)
transcendent, better, supreme, superlative, pre-eminent

انگلیسی به انگلیسی

• sublime, exalted, superior
something that is transcendent exists outside normal limits, or is more important than other things; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Going beyond ordinary limits; superior 🌟
🔍 مترادف: Exceptional
✅ مثال: Her transcendent performance left the audience in awe.
عالم غیب
مثال؛
After meditating for hours, I reached a transcendent state of peace and clarity.
A person discussing a profound spiritual experience might say, “I felt a transcendent connection to the universe. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a conversation about personal growth, one might say, “I strive to live a transcendent life, always seeking deeper meaning and understanding. ”

خارق العاده
superior to or going beyond the usual
۱. متعالی ۲. فرارونده. فراگیر ۳. غیر تجربی // مافوق. افضل. ( الهیات ) متعال، برین، فرازگر، فرازگرای، غیر تجربی، اثیری، برتر، فائق، ماورای مقولات، دهگانه، خارجاز جهان مادی
She wanted to see for herself the transcendent beauty of the Himalayas.
او می خواست خودش زیبایی متعالی هیمالیا را ببیند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : transcend
✅️ اسم ( noun ) : transcendence
✅️ صفت ( adjective ) : transcendent / transcendental
✅️ قید ( adverb ) : _
والا - والامنش - بالنده
transcendent استعلا=متعال
transcendental استعلائی= متعالی
متعالی
ماورایی
مستاق
استعلایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس