trample

/ˈtræmpl̩//ˈtræmpl̩/

معنی: لگد، فشار دادن، پایمال کردن
معانی دیگر: لگد مال کردن، لگد کوب کردن، (زیر پا) له کردن، لگد کردن، (مجازی) زیر پا گذاشتن، تجاوز کردن، تباه کردن، تخطی کردن، (با گام های سنگین) راه رفتن (tramp هم می گویند)، صدای پا، پامال کردن، زیر پا لگد ماک ل کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tramples, trampling, trampled
• : تعریف: to tread heavily, noisily, and with crushing force; stamp (usu. fol. by on, upon, or over).
مترادف: stomp, tramp, tread
مشابه: step
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to tread on or with a heavy, noisy, crushing step.
مترادف: stomp, tramp
مشابه: crush, flatten, squash, stamp, tread

(2) تعریف: to crush, destroy, or extinguish by or as if by treading underfoot (usu. fol. by out).
مترادف: destroy, extinguish, squash, stamp out
مشابه: annihilate, crush, rout, ruin, stamp, wreck

- The harsh discipline trampled out all his finer instincts.
[ترجمه گوگل] انضباط خشن تمام غرایز ظریف او را زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان] انضباط خشن تمام غرایز finer را زیر پا له می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or sound of trampling.
مترادف: stomp
مشابه: stamp, tramp, tread

جمله های نمونه

1. trample under foot
1- زیر لگد له کردن 2- (مجازی) زیر پا گذاشتن،تجاوز کردن

2. to trample flowers underfoot
گل ها را زیر پا لگد کردن

3. governments that trample over their citizen's rights
دولت هایی که حقوق مردم خود را زیر پا می گذارند

4. please do not trample on the flowers
لطفا گل ها را لگد نکنید.

5. A true great man will neither trample on a worm,nor sneak to an emperpor.
[ترجمه گوگل]یک مرد بزرگ واقعی نه کرم را زیر پا می گذارد و نه یواشکی نزد امپراتور می رود
[ترجمه ترگمان]یک مرد بزرگ حقیقی، نه زیر پا لگدمال خواهد شد و نه دزدانه به an
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She would not let him trample over her any longer.
[ترجمه الهه] او اجازه نخواهد داد که حقش بیشتر از این ضایع گردد
|
[ترجمه گوگل]دیگر اجازه نمی داد او را زیر پا بگذارد
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی گذاشت او را لگدمال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't let people trample all over you.
[ترجمه گوگل]اجازه نده مردم همه تو را زیر پا بگذارند
[ترجمه ترگمان]نذار مردم روی تو لگد بزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't trample on the flowers!
[ترجمه مریم سالک زمانی] روی گل ها راه نروید.
|
[ترجمه گوگل]گل ها را زیر پا نگذارید!
[ترجمه ترگمان]گل ها را لگدمال نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't trample on the grass.
[ترجمه مریم سالک زمانی] روی چمن راه نروید.
|
[ترجمه گوگل]علف ها را زیر پا نگذارید
[ترجمه ترگمان]علف ها را لگدمال نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't trample mud from your shoes on to the floor; I've just this minute swept it.
[ترجمه گوگل]گل و لای کفش هایتان را روی زمین پایمال نکنید من فقط همین دقیقه آن را جارو کردم
[ترجمه ترگمان]گلی را روی زمین لگد نکن، همین الان آن را جارو کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At any moment he might trample into the road, lower his head, run at some one.
[ترجمه گوگل]هر لحظه ممکن است در جاده لگدمال کند، سرش را پایین بیاورد، به سمت یکی بدود
[ترجمه ترگمان]هرلحظه ممکن بود در جاده لگد بزند، سرش را پایین بیندازد و به یکی از آن ها فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After that it looked like they would trample all over their local rivals.
[ترجمه گوگل]پس از آن به نظر می رسید که آنها تمام رقبای محلی خود را زیر پا می گذارند
[ترجمه ترگمان]پس از آن به نظر می رسید که همه رقبای محلی خود را لگدمال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If he thought he could trample roughshod over her plans, just as he pleased, he had a lot to learn.
[ترجمه گوگل]اگر فکر می‌کرد می‌تواند نقشه‌های او را زیر پا بگذارد، همانطور که می‌خواست، چیزهای زیادی برای یادگیری داشت
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کرد می توانست نقشه های او را لگدمال کند، درست همان طور که او خوشحال بود، چیزهای زیادی برای یاد گرفتن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. L7 aren't half-arsed rockers, they trample over most of their rivals, they don't want to be blokes.
[ترجمه گوگل]L7 راکرهای نیمه آرد نیستند، آنها بیشتر رقبای خود را زیر پا می گذارند، آنها نمی خواهند رقیب باشند
[ترجمه ترگمان]l۷، half و rockers، بیشتر of را لگدمال می کنند، آن ها نمی خواهند که مرد باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لگد (اسم)
kick, hurl, trample

فشار دادن (فعل)
hustle, push, press, squeeze, trample

پایمال کردن (فعل)
overwhelm, suppress, override, inculcate, devastate, trample

انگلیسی به انگلیسی

• act of crushing, injuring by treading over, act of stepping on heavily and repeatedly
tread heavily or noisily, tread underfoot, crush
if you trample on something, you tread heavily on it and damage it.
if someone is trampled underfoot, they are injured or killed by being trodden on by other people or by animals.
if you trample on someone or on their rights or feelings, you behave towards them in a cruel or unjust way.

پیشنهاد کاربران

I almost got trampled by a horse
نزدیک بود یک اسب منو زیر بگیره
برای بیاد ماندن : ترامپولین trampoline که وسیله بازی است و روی آن بالا پایین می پرند از همین ریشه است .
لگدمال کردن
پایلِهیدن.
انکار ( تقیه )
احساسات یا حقوق افراد را نادیده گرفتن که با حرف اضافه ی on یا over می آید .

بپرس