فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tramps, tramping, tramped
حالات: tramps, tramping, tramped
• (1) تعریف: to walk with forceful, heavy steps.
• مترادف: slog, stomp
• مشابه: plod, stride, stump, trudge
• مترادف: slog, stomp
• مشابه: plod, stride, stump, trudge
- We heard him as he angrily tramped through the kitchen.
[ترجمه .هلیا] ما صدای اورا وقتی داشت با عصبانیت در آشپزخانه قدم میزد شنیدیم|
[ترجمه گوگل] صدای او را در حالی که با عصبانیت از آشپزخانه عبور می کرد شنیدیم[ترجمه ترگمان] همچنان که با عصبانیت در آشپزخانه قدم می زد، صدای او را شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to tread heavily (usu. fol. by on or upon).
• مترادف: stamp, stomp, trample, tread
• مشابه: step
• مترادف: stamp, stomp, trample, tread
• مشابه: step
- Don't tramp on the weak floorboards.
[ترجمه گوگل] روی تخته های ضعیف کف پا نگذارید
[ترجمه ترگمان] کف اتاق ضعیف را لگد نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کف اتاق ضعیف را لگد نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to advance on foot, esp. at a steady, even gait; march or hike.
• مترادف: stride
• مشابه: hike, march, walk
• مترادف: stride
• مشابه: hike, march, walk
- The soldiers tramped along the road.
[ترجمه هلیا] سربازان در طول جاده قدم رو رفتند|
[ترجمه گوگل] سربازان در امتداد جاده ولگردی کردند[ترجمه ترگمان] سربازان در جاده پیش می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to wander or voyage aimlessly, as a vagabond.
• مترادف: roam, rove, traipse, wander
• مشابه: gad, meander, peregrinate, ramble, travel
• مترادف: roam, rove, traipse, wander
• مشابه: gad, meander, peregrinate, ramble, travel
- He escaped from prison and tramped through the countryside.
[ترجمه گوگل] او از زندان فرار کرد و در حومه شهر رد شد
[ترجمه ترگمان] او از زندان فرار کرد و در حومه شهر به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از زندان فرار کرد و در حومه شهر به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to cross or go along on foot.
• مترادف: walk
• مشابه: cross, perambulate, peregrinate, roam, rove, travel
• مترادف: walk
• مشابه: cross, perambulate, peregrinate, roam, rove, travel
- He tramped the roads in search of her.
[ترجمه هلیا] او در جاده برای پیدا کردنش به راه افتاد|
[ترجمه گوگل] او در جستجوی او جاده ها را زیر پا گذاشت[ترجمه ترگمان] در جستجوی او به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to tread heavily upon; trample.
• مترادف: stomp, trample
• مشابه: crush, squash
• مترادف: stomp, trample
• مشابه: crush, squash
- Please don't tramp these small flowers.
[ترجمه گوگل] لطفا این گلهای کوچک را زیر پا نگذارید
[ترجمه ترگمان] لطفا این گل کوچک را خرد نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لطفا این گل کوچک را خرد نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to cover or travel across idly or as a vagabond.
• مترادف: ramble, roam, rove
• مشابه: peregrinate, wander
• مترادف: ramble, roam, rove
• مشابه: peregrinate, wander
- We tramped the countryside all summer.
[ترجمه گوگل] ما در تمام تابستان روستاها را زیر پا گذاشتیم
[ترجمه ترگمان] تمام تابستان در حومه شهر قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تمام تابستان در حومه شهر قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: tramper (n.)
مشتقات: tramper (n.)
• (1) تعریف: a heavy tread, the act of walking with such a tread, or the sound made in so doing.
• مترادف: stomp
• مشابه: plod, stride, trample, tread, trudging
• مترادف: stomp
• مشابه: plod, stride, trample, tread, trudging
• (2) تعریف: a long walk at a steady pace; march or hike.
• مترادف: hike, march
• مشابه: trudge, walk
• مترادف: hike, march
• مشابه: trudge, walk
• (3) تعریف: one who travels on foot with no fixed destination, esp. one who lives by begging or doing odd jobs; vagabond.
• مترادف: bum, hobo, vagabond, vagrant
• مشابه: derelict, itinerant, panhandler
• مترادف: bum, hobo, vagabond, vagrant
• مشابه: derelict, itinerant, panhandler
• (4) تعریف: a person, esp. a woman, who is sexually promiscuous.
• مترادف: bimbo, hussy, slut
• مشابه: harlot, hooker, prostitute, tart, trollop, whore
• مترادف: bimbo, hussy, slut
• مشابه: harlot, hooker, prostitute, tart, trollop, whore
• (5) تعریف: a cargo ship with no fixed route or schedule; tramp steamer.
• مترادف: tramp steamer
• مشابه: freighter
• مترادف: tramp steamer
• مشابه: freighter