اسم ( noun )حالات: trajectories مشتقات: trajectile (adj.), trajection (n.)
• (1)تعریف: the actual or expected path of a moving object, esp. the curve followed by a projectile, missile, or spacecraft in flight.
- The wind can easily affect the trajectory of a small model rocket.
[ترجمه Vazhe Shenasi] باد به اسانی می تواند گزرگاه یک موشکواره کوچک را دگرگون کند.
|
[ترجمه گوگل] باد به راحتی می تواند مسیر یک موشک مدل کوچک را تحت تاثیر قرار دهد [ترجمه ترگمان] باد می تواند به راحتی بر خط سیر یک راکت مدل کوچک تاثیر بگذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: in geometry, a curve or curved surface that intersects all of a given system of curves or surfaces at the same angle.
جمله های نمونه
1. the trajectory of an artillery shell
پرتابراه یک گلوله ی توپ
2. a projectile following a point-blank trajectory
پرتابه ای با مسیر مستقیم
3. when he was forty, the trajectory of his luck reached its highest point
وقتی که چهل ساله بود مسیر شانس او به اوج خود رسید.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید حرفه من در مسیر نزولی قرار دارد [ترجمه ترگمان]به نظر می رسید شغل من در مسیر پایین قرار گرفته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The decision was certain to affect the trajectory of French politics for some time to come.
[ترجمه محمد حاجی] این تصمیم مطمئناً برای مدتی بر مسیر سیاست فرانسه تأثیر می گذارد.
|
[ترجمه گوگل]این تصمیم مطمئناً برای مدتی آینده بر مسیر سیاست فرانسه تأثیر می گذارد [ترجمه ترگمان]این تصمیم قطعی بود که برای مدتی بر خط سیر سیاست فرانسه تاثیر بگذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In 187 however, one was found on a trajectory that brought it in to cross the orbit of Mars.
[ترجمه گوگل]اما در سال 187، یکی در مسیری پیدا شد که آن را برای عبور از مدار مریخ وارد کرد [ترجمه ترگمان]با این حال در ۱۸۷ سال، یکی از آن ها بر روی یک خط سیر یافت شد که آن را برای عبور از مدار مریخ باخود آورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They moved upon a level trajectory and travelled at what appeared to be an even and leisurely pace.
[ترجمه گوگل]آنها بر روی یک مسیر هموار حرکت کردند و با سرعتی یکنواخت و آرام به نظر می رسیدند [ترجمه ترگمان]آن ها به مسیر سطحی حرکت کردند و به آنچه که به نظر می رسید با سرعت و آرامی گام بر می دارند، سفر کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This section follows the trajectory of an arc in that the attempts gradually fail.
[ترجمه گوگل]این بخش از مسیر یک قوس پیروی می کند که تلاش ها به تدریج شکست می خورند [ترجمه ترگمان]این بخش خط سیر یک قوس را دنبال می کند که در آن تلاش ها به تدریج شکست می خورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The more nearly vertical an object's trajectory, the deeper it penetrates into the atmosphere before catastrophic disruption.
[ترجمه گوگل]هرچه مسیر حرکت یک شی بیشتر عمودی تر باشد، قبل از ایجاد اختلال فاجعه بار، عمیق تر به جو نفوذ می کند [ترجمه ترگمان]هر چه خط سیر عمودی بیشتر باشد، قبل از شکستن فاجعه بار به جو نفوذ می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Two minutes later they are flying a flat trajectory, tiny white caps flecking the sea way below, and Paul breathes.
[ترجمه گوگل]دو دقیقه بعد آنها در حال پرواز در مسیری مسطح هستند، کلاهک های کوچک سفید رنگی که به سمت پایین دریا می چرخند، و پل نفس می کشد [ترجمه ترگمان]دو دقیقه بعد آن ها در حال پرواز با یک خط سیر مسطح هستند، کلاه های سفید کوچک در راه دریا در پایین، و پل نفس می کشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There is not a smooth trajectory connecting these bony fish ancestors to flatfish lying on their belly.
[ترجمه learner] یه مسیر هموار برای ارتباط بین اجداد این ماهیهای استخوانی با ماهیهای تخت که روی شمکشون می خوابند وجود حدارد
|
[ترجمه گوگل]مسیر صافی وجود ندارد که این اجداد ماهی های استخوانی را به ماهی های تخت خوابیده روی شکمشان متصل کند [ترجمه ترگمان]یک خط سیر هموار وجود ندارد که این گونه اجداد ماهی استخوانی را به flatfish که روی شکم خود قرار دارند متصل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Trajectory calculations could therefore have been done with greater speed and accuracy.
[ترجمه گوگل]بنابراین محاسبات مسیر می توانست با سرعت و دقت بیشتری انجام شود [ترجمه ترگمان]بنابراین محاسبات Trajectory می تواند با سرعت و دقت بیشتری انجام شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Your objectives are lower trajectory, less backspin and, in dry conditions, to run the ball on to the putting surface.
[ترجمه گوگل]اهداف شما مسیر کمتر، چرخش کمتر به عقب و در شرایط خشک، اجرای توپ روی سطح قرار دادن است [ترجمه ترگمان]اهداف شما خط سیر پایین تر، backspin کم تر و در شرایط خشک برای دویدن توپ بر روی سطح قرار گرفتن هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] مسیر - مسیر حرکت [برق و الکترونیک] خط سیر مسیری که موشک یا سفینه فضایی در فضا دنبال می کند. - مسیر حرکت [زمین شناسی] مسیر، مسیر حرکت [ریاضیات] مسیر، خط سیر [آب و خاک] پرتابی
انگلیسی به انگلیسی
• course, path; path of a missile the trajectory of an object moving through air is the curving path that it follows after it has been hit or thrown upwards and as it moves forwards and down again towards the ground; a formal word.
پیشنهاد کاربران
مسیر یا جهتی که چیزی در طول زمان دنبال می کند و اغلب برای توصیف روند رویدادها یا تحولات استفاده می شود. پیشرفت یا توسعه یک وضعیت که اغلب تحت تأثیر عوامل و تصمیمات مختلف قرار می گیرد. مترادف: Path, course, direction. ... [مشاهده متن کامل]
متضاد: Stagnation, standstill, halt. مثال؛ The trajectory of the rocket was carefully calculated to ensure it reached its target. The company's financial trajectory has been upward over the past few years. The recent events have altered the trajectory of the political landscape.
مسیر - روند - فرآیند این به فرآیند خاصی اشاره دارد که تحت تأثیر عوامل مختلف ، شکل می گیرد. به عبارت دیگر، "trajectory" به نحوه تغییر و پیشرفت در طول زمان و تحت تأثیر شرایط مختلف اشاره دارد.
خط سیر. مسیر ( مثل مسیری که یک توپ طی میکند ) مکانیسم: مثال The trajectory of positive emotions when experienced among work groups, and how to most effectively enable them, however, is more complex ... [مشاهده متن کامل]
بررسی مکانیسمی که هیجانهای مثبت در میان گروه های کاری تجربه میشود و اینکه چگونه میتوان آنها ( هیجانهای مثبت ) را به موثرترین شیوه فعال کرد، بسیار پیچیده تر است.
1 - خط سیر 2 - مسیر
خم افکند
جریان
trajectory ( فیزیک ) واژه مصوب: مسیر 4 تعریف: راهی که جسم می پیماید تا از نقطهای به نقطۀ دیگر برسد
مسیر - فرایند
اسم: 1 - مسیری که پس از پرواز دادن ( پرتاب کردن ) پرتابه یا جسم تحت کنش ( تاثیر ) نیروهای وارد شده ( نیروهای محیطی=جاذبه. مقاومت. باد و. . . ) حرکت می کندتا رسیدن به هدف یا مقصد. "مسیر موشک از پیش تعیین شده بود" "the missile's trajectory was preset " ... [مشاهده متن کامل]
2 - مسیر منحنی بر سطح یا فضا با زاویه ابتدایی ثابت. preset 1 - تنظیم یا تطبیق مقدار ی ( بخشی ) از کنترل عملکرد یک دستگاه قبل از استفاده از آن. "the water is heated quickly to a preset temperature" 2 - کنترل بر تجهیزات الکترونیکی است که برای تسهیل استفاده از قبل تنظیم شده یا تنظیم شده است.