• (1)تعریف: the act or process of providing discipline or instruction to a person or animal that is being trained. • مشابه: discipline, practice
• (2)تعریف: the condition of one who is being trained.
- She is in training for the big race.
[ترجمه غزل] اوبرای مسابقه ی بزرگ در حال آموزش دیدن است
|
[ترجمه گوگل] او در حال تمرین برای مسابقه بزرگ است [ترجمه ترگمان] او برای مسابقه بزرگ در حال تمرین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. training speech is ipso facto training in personality
آموزش سخنوری فی نفسه آموزش شخصیت است.
2. training camp
اردوگاه پرورش ورزشکاران،فرهیختگاه
3. a training manual
بنیاد نامه ی آموزشی
4. a training school for nurses
مدرسه ی تربیت پرستار
5. driver training
آموزش رانندگی
6. jobless training
آموزش بیکاران
7. scientific training
آموزش علمی
8. the training of new nurses
فرهیخت پرستاران جدید
9. a pilot training school
مدرسه ی آموزش خلبانی
10. minoo is training to be a psychiatrist
مینو برای روان پزشک شدن آموزش می بیند.
11. our team is training for the olympic games
تیم ما برای مسابقات المپیک در حال تمرین است.
12. the task of training new teachers was lost in the shuffle of war
هیجان جنگ کار آموزش آموزگاران جدید را در بوته ی فراموشی افکند.
13. to receive military training
آموزش نظامی دیدن
14. she received her undergraduate training at harvard
او در (دانشگاه) هاروارد آموزش دوره ی لیسانس خود را گذراند.
15. she has had a comprehensive training in the field of computers
او در زمینه ی کامپیوتر آموزش گسترده ای دیده است.
16. a skill that reflects years of training
مهارتی که نشان دهنده ی سال ها ممارست است
17. there is a great need for training programs aimed at the disemployed
نیاز مبرمی به برنامه های آموزشی برای بیکاران وجود دارد.
18. it is doubtful whether he can last out the training period
معلوم نیست که بتواند تاب تحمل دوره ی آموزشی را داشته باشد.
19. one must hood the young hawk early in its training
در اوائل دست آموزی جوجه بازهای شکاری باید به آنها چشم بند زد.
20. His early training predisposed him to a life of adventure.
[ترجمه گوگل]آموزش اولیه او را مستعد زندگی پرماجرا کرد [ترجمه ترگمان]آموزش اولیه او او را به زندگی ماجراجویی وامی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. Most people went on training courses of one sort or another last year.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم در سال گذشته در دوره های آموزشی از یک نوع یا دیگری شرکت کردند [ترجمه ترگمان]اکثر مردم در سال گذشته دوره های آموزشی یک یا یک دوره را برگزار کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. Paramedics are to have extra training in administering on-the-spot treatment.
[ترجمه گوگل]امدادگران باید برای انجام درمان در محل آموزش بیشتری داشته باشند [ترجمه ترگمان]پیراپزشکان در حال آموزش اضافی در اداره درمان محلی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. With a lot of training, we might be able to lick the team into shape in time for next year's games.
[ترجمه گوگل]با تمرینات زیاد، شاید بتوانیم تیم را به موقع برای بازی های سال آینده لیس بزنیم [ترجمه ترگمان]با توجه به آموزش زیاد، ما ممکن است قادر باشیم تیم را در زمان برای بازی های سال آینده شکست دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. On the course we received training in every aspect of the job.
[ترجمه گوگل]در دوره آموزشی در هر جنبه از کار آموزش دیدیم [ترجمه ترگمان]در این درس ما در هر جنبه از این کار آموزش دریافت کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. New recruits have been undergoing training in recent weeks.
[ترجمه گوگل]نیروهای جدید در هفته های اخیر تحت آموزش قرار گرفته اند [ترجمه ترگمان]نیروهای تازه در هفته های اخیر تحت آموزش قرار گرفته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. Training will commence on 5 October, running from Tuesday to Saturday inclusive.
[ترجمه زینب سرآمد] آموزش از پنجم اکتبر شروع خواهد شد و از سه شنبه تا شنبه بطور مداوم ادامه خواهد داشت.
|
[ترجمه گوگل]آموزش از 5 اکتبر آغاز خواهد شد و از سه شنبه تا شنبه ادامه خواهد داشت [ترجمه ترگمان]آموزش از سه شنبه ۵ اکتبر آغاز خواهد شد و از سه شنبه تا شنبه فراگیر ادامه خواهد یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
school, training, experience, doctrine, primary school
مشق (اسم)
training, practice, exercise, drill, rehearsal
اموزش (اسم)
training, instruction, education
پرورش (اسم)
training, nourishment, nurture, fosterage
تخصصی
[حسابداری] آموزش [فوتبال] تمرین [صنعت] آموزش، تربیت [نساجی] آموزش فنی - کارآموزی
انگلیسی به انگلیسی
• drilling, exercising, preparing; fitness, ability of drills, of exercises training for a particular job involves learning the skills needed for that job. training also involves doing exercises and eating special foods in preparation for an activity such as a race. see also train.
پیشنهاد کاربران
( منابع انسانی ) ( آموزش ) Training: در زمانهای خاصی رخ میدهد، کوتاه مدت است و بر اهداف خاصی تمرکز دارد. این نوع از آموزش در مورد وقایع عینی و مشخصات جزئی بحث میکند. این آموزش نوعی آموزش رسمی است. ... [مشاهده متن کامل]
مثال: در مورد فروش چیزی یا آموزش سیستم تولید خاصی و غیره. Development: این نوع آموزش به گستره وسیعتری از مسائل میپردازد که باعم تغییراتی در رفتار و شخصیت شخص میشود و عموماً در مورد موضوعات انتزاعی، تئوری و ویژگیهای شخصیتی افراد بحث میکند. در Developing اگرچه ممکن است که کلاسهای رسمی برگزار شود، اما اساس کار عمیق تر از Training بوده و بیشتر به صورت غیر رسمی خواهد بود. learning: فرآیندی دائمی و همیشگی است که از ابتدا تا انتهای عمر شخص رخ میدهد و اگرچه ممکن است گاهی به صورت رسمی برگزار شود، اما در غالب مواقع به صورت غیر رسمی است. از یادگیری راه رفتن، حرف زدن و غیره تا یادگیری کار کردن با کامپیوتر، خلبانی، و غیره این فهرست تمام نشدنی است و در تمام طول عمر ادامه دارد. Education: فاز رسمی Learning است. و ترکیب Training و Development به حساب می آید. نوشته هایی که میخوانیم و تکالیفی که انجام میدهیم، همگی جزو قسمت رسمی یادگیری ماست. در صورتی که تغییرات در رفتار و شخصیت ما در قسمت غیر رسنی وجود ما خود را نشان میدهند. مثل ارائه دانش اصولی توسط دانشکده ها به دانشجویانی است که میخواهند در مورد چگونگی آن موضوعی بیاموزند. به نقل از بلاگ رضا غیابی
آموزش، تمرین مثال: She underwent extensive training before joining the team. او قبل از پیوستن به تیم، آموزش های گسترده ای را طی کرد.
آموزش، تمرین She underwent extensive training before the competition. او پیش از مسابقه آموزش های گسترده ای را طی کرد.