tract

/ˈtrækt//trækt/

معنی: رساله، حد، اثر، وسعت، مقاله، کشش، قطعه، رشته، اندازه، مدت، نشریه، رد بپا
معانی دیگر: گستره، پهنه، ناحیه، منطقه، قواره، (کالبد شناسی) دستگاه، جهاز، (قدیمی) گذشت زمان، طول زمان، مدت زمان، (مهجور) رساله، مقاله ی طولانی و تبلیغاتی، اجتهاد نامه، مرور، داستان یانمایشنامه ویاحوادک مسلسل، نشان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an expanse of land or water, sometimes with defined boundaries.
مترادف: expanse, region
مشابه: area, district, ground, parcel, plot, stretch, territory, zone

- desert tracts
[ترجمه Mrjn] ناحیه های بیابانی
|
[ترجمه گوگل] تراکت های بیابانی
[ترجمه ترگمان] tracts صحرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a housing tract
[ترجمه گوگل] یک دستگاه مسکن
[ترجمه ترگمان] یک قطعه مسکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a bodily system of parts and organs that perform a specific body function, or a bundle of nerve fibers with a common function and common beginning and ending points.
مشابه: organs, system

- the respiratory tract
[ترجمه گوگل] دستگاه تنفسی
[ترجمه ترگمان] دستگاه تنفسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a brief essay or pamphlet, usu. on a religious or political topic, that is distributed to solicit support or adherence.
مشابه: booklet, brochure, essay, leaflet, pamphlet, treatise

جمله های نمونه

1. a tract of land for building houses
یک قطعه زمین برای خانه سازی

2. a great tract of unexplored sea
گستره ی پهناوری از دریای اکتشاف نشده

3. a wooded tract between two rivers
منطقه ی جنگلی میان دو رودخانه

4. the digestive tract
مجرای هاضمه،گوارش راه

5. the digestive tract
دستگاه گوارشی،جهاز هاضمه

6. A vast tract of land is ready for development.
[ترجمه گوگل]زمین وسیعی آماده توسعه است
[ترجمه ترگمان]یک قطعه زمین وسیع برای توسعه آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They bought a 40-acre tract of land for development.
[ترجمه گوگل]زمینی به مساحت 40 جریب برای توسعه خریدند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک قطعه زمین ۴۰ هکتاری برای توسعه خریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Foods are broken down in the digestive tract.
[ترجمه گوگل]غذاها در دستگاه گوارش تجزیه می شوند
[ترجمه ترگمان]Foods در بخش گوارشی از هم جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She produced a feminist tract, "Comments on Birth-Control", in 1930.
[ترجمه گوگل]او در سال 1930 یک تراکت فمینیستی با عنوان "نظرات در مورد کنترل تولد" تهیه کرد
[ترجمه ترگمان]او یک دستگاه فمینیستی تولید کرد، \"نظرات مربوط به کنترل تولد\"، در سال ۱۹۳۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These provide evidence that, if Spenser's tract was not published before 163 it obviously circulated in manuscript.
[ترجمه گوگل]اینها شواهدی را ارائه می دهند که، اگر تراکت اسپنسر قبل از سال 163 منتشر نشده بود، آشکارا در نسخه های خطی منتشر می شد
[ترجمه ترگمان]این ها شواهدی را ارایه می دهند که اگر مسیر اسپنسر قبل از ۱۶۳ سال منتشر نشد، به طور واضح در دست نوشته پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Patients with primary sclerosing cholangitis complicated by biliary tract calculi were more likely to be symptomatic at presentation than those without calculi.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به کلانژیت اسکلروزان اولیه که با سنگ های مجاری صفراوی عارضه شده است، نسبت به بیماران بدون سنگ احتمال بیشتری داشت که در هنگام مراجعه علامتدار باشند
[ترجمه ترگمان]بیمارانی با sclerosing cholangitis اولیه پیچیده شده توسط جبرهای پردازه جبری به احتمال زیاد در ارایه نسبت به افراد بدون جبر کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Are women getting education and treatment for reproductive tract infections?
[ترجمه گوگل]آیا زنان برای عفونت های دستگاه تناسلی آموزش و درمان می گیرند؟
[ترجمه ترگمان]آیا زنان در حال تحصیل و درمان برای عفونت های دستگاه تناسلی هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bullet ripped through her intestinal tract and lodged in her lower abdomen. . . .
[ترجمه گوگل]گلوله از مجرای روده او شکافت و در زیر شکم او فرو رفت
[ترجمه ترگمان]گلوله از مجرای روده او کنده شد و در شکم lower فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Plotinus wrote his most impassioned tract to attack Gnosticism as pretentious mumbo-jumbo.
[ترجمه گوگل]افلوطین پرشورترین رساله خود را برای حمله به گنوسیزم به عنوان یک غم انگیز پرمدعا نوشت
[ترجمه ترگمان]Plotinus، most impassioned رو برای حمله به \"Gnosticism -\" نوشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رساله (اسم)
precis, abstract, treatise, dissertation, tract, epistle, booklet, act, leaflet, brochure, enchiridion, handbook, rescript, textbook, tractate

حد (اسم)
tract, border, bound, abutment, margin, limit, extent, measure, end, deal, period, mark, precinct, quantity, provenance, confine

اثر (اسم)
trace, tract, growth, impression, efficacy, effect, sign, affect, result, relic, symptom, scintilla, track, clue, impress, consequence, rut, opus, umbrage, remnant, signature, vestige

وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

مقاله (اسم)
article, treatise, dissertation, tract, chapter, paper, essay, editorial, disquisition, tractate

کشش (اسم)
attraction, tract, reach, extension, tension, tug, magnetism, draw, haul, gravitation, traction, pull, strain, twitch, inducement, haulage, towage, twitch grass

قطعه (اسم)
section, tract, lump, bit, part, share, portion, lot, passage, stretch, fragment, segment, mainland, block, panel, piece, goblet, dab, bloc, plank, slab, plat, plot, doit, internode, nugget, pane, snip

رشته (اسم)
tract, connection, field, sequence, string, sphere, chain, branch, suite, system, series, line, rank, clue, strand, thread, fiber, filament, catena, tissue, ligature

اندازه (اسم)
tract, limit, extent, measure, bulk, volume, span, size, gage, gauge, deal, scale, quantity, quantum, magnitude, measurement, meter, indicator, dimension

مدت (اسم)
interval, life, outage, tract, length, time, period, term, stretch, patch, interspace, duration, usance

نشریه (اسم)
tract, issue, publication, serial, review, leaflet

رد بپا (اسم)
tract

تخصصی

[نفت] منطقه ی بهره برداری

انگلیسی به انگلیسی

• area of land or water; pamphlet promoting an opinion on an issue (esp. religious or political); group of internal organs that function together (anatomy); bundle of nerve fibers forming a pathway in the body (anatomy)
a tract of land is a large area of it; a formal use.
a tract is a short article making a religious, moral, or political point.
a tract is also a system of organs or tubes in a person's or animal's body that has a particular function.

پیشنهاد کاربران

در علم پزشکی بیشتر به معنی ناحیه معنی دارد مثال
Upper respiratory tract =ناحیه تنفسی فوقانی
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A written work, typically brief, on a particular subject; pamphlet 📄
🔍 مترادف: Brochure
✅ مثال: The activist distributed tracts on environmental conservation.
پزشکی:مجاری
reproductive tract:مجاری تولیدمثلی
This term is used to describe a specific area of land that is designated for a particular purpose, such as development or agriculture. A “tract” often refers to a larger piece of land that is divided into smaller lots or sections.
...
[مشاهده متن کامل]

یک منطقه خاص از زمین که برای یک هدف خاص مانند توسعه یا کشاورزی تعیین شده است.
اغلب به یک قطعه زمین بزرگت اشاره دارد که به قطعات یا بخش های کوچکتر تقسیم شده است.
مثال؛
We have a 10 - acre tract of land available for sale.
In a conversation about urban planning, someone might discuss, “The city is considering developing a new residential tract. ”
A farmer might talk about “expanding their crop production by acquiring more tracts of land. ”

[معدن، زمین شناسی] پهنه، گستره
"مجرا" در علوم پزشکی
Urinary tract infections ( UTIs )
عفونت های مجرای ادراری
Digestive Tract ( لوله گوارش ) بخشی از Digestive System ( دستگاه گوارش ) هست
از نظر ریشه شناسی به معنای کشیدن یا مسیر هست.
مثال:
Attract
Extract
Intractable
Protract
Retract
Tractable
Detract
Distract
Contract
Contraction
Tract
Tractor
Subtract
Trace
Traceable
مکان و سرزمین
2 a major passage in the body, large bundle of nerve fibers, or other continuous elongated anatomical structure or region: the digestive tract.
اعلان: همان که در مباحث تبلیغاتی تراکت خوانده می شود
tract ( عمومی )
واژه مصوب: اعلامیه
تعریف: برگی حاوی نوشته ای معمولاً سیاسی یا مذهبی برای پخش عمومی
مسیر
آناتومی: دستگاه
e. g: digestive tract
مثال: دستگاه گوارش
تنه
تنه عصبی ( به انگلیسی: Nerve tract )
Wikipedia
Hypothalamus sits just inside the two tracts of the optic nerve, and just above the pituitary gland.
در این جا به معنای تار است.
In the brain and spinal cord, areas that are mostly axons are called white matter, and it is possible to differentiate pathways or tracts of these axons.
در این جا به معنای رشته است.
( پزشکی ) مجاری
در نفت و گاز:
قطعه اکتشافی
بلوک اکتشافی
منطقه بهره برداری از نفت و گاز
پزشکی و کالبد شکافی ) دستگاه، سیستم، جهاز
مثلا
Urinary tract infection
عفونت دستگاه ادراری
هر کانالی که بین آبسه با محیط اطراف ارتباط ایجاد کند
( پزشکی ) دستگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس